🔸اهدای منزل سید حسن نصرالله به سازمان پیشاهنگان امام مهدی (عج)
🔹شبکه المنار اعلام کرد دبیرکل حزب الله لبنان منزل خود را به سازمان پیشاهنگان امام مهدی (عج) اهدا کرد.
@hedayatefatemiy
1_382698399.MP3
1.44M
🎵رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست!
🔻روایتهایی از خاطرات شهید مصطفی چمران
#کلیپ_صوتی
@hedayatefatemiy
🍃 نگاهی کوتاه به یک آیه ؛
خداوند عهد وپیمانت را با همسرت این چنین توصیف می کند :
🌸 ... وَأَخَذنَ مِنکُم مِیثاقاً غَلیظاً
نساء ۲۱
و همسرانتان ازشماپیمان محکمی گرفتند.
✅ و هم چنین خداوند درموردپیمان خود از پیامبرانش چنین می فرماید :
🌸 وَأخَذنا مِنهُم مِیثاقاً غَلیظاً
🌸 وَ إِذأَخَذنا مِنَ النَّبیّینَ مِیثاقَهُم
احزاب ۷
و مااز پیامبران عهد وپیمان محکمی گرفتیم.
✅ سبحان الله !!
این دو عهدوپیمان در وصف چقدر شبیه به هم هستند.
‼️ پس مواظب و به هوش باش.
#کلامحق
@hedayatefatemiy
هدایت شده از ھدایت فاطمی
امروز متعلق است به:نبی اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله 🌹
🌸《اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》🌸
@hedayatefatemiy
📙#حکایتی_بسیار_زیبا_و_خواندنی
كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد.
تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد.
اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.
اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.
هنگام درو از همسایههایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد.
اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانهاش برد و گفت:
«خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!»
از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد،
اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند.
باز رو كرد به خدا و گفت:
«ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!»
سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.
وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه:
«خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ تو بدهم!!»
همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانهای رسید.
خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد.
مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
«های های خدا!
گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟»
هرکه را باشد طمع اَلکَن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود
پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!
جز مگر مستی که از حق پر بوَد
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود
📔#برگرفته_از_مثنوی_معنوی
@hedayatefatemiy
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت جالب سلطان محمود و گدا
کار خوبه که خدا درست کنه، سلطان محمود خر کیه!!!
#حکایت
@hedayatefatemiy