مداحی آنلاین - هرجا کم آوردی!!؟ - استاد عالی.mp3
1.54M
#پروفایل
#فقط_خدا
وقتی بعلاوه خدا باشی منهای هرچیزی میتوان زندگی کرد.
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
مداحی_آنلاین_آنچه_خدا_ضمانت_نکرده.mp3
1.8M
#پروفایل
#خدایا
با تو که باشم تمام دورها نزدیکند و ناممکنها ممکن...💚
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
چه زیباست که هر صبح
همراه با خورشید
به خدا سلام کنیم💚
نام خدا را
نجوا کنیم و آرام بگوییم
الهی به امید تو💚
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
آقا بیا تصویر دنیا را عوض کن
یا چشم های خسته ی ما را عوض کن...
خیلی عوض کردند دنیا را پس از تو
برگرد و این تغییر بیجا را عوض کن...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
به امام حسن مجتبی علیه السلام
و امام حسین علیه السلام
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🦋🦋
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_81 سوره مبارکه #نساء
#سوره_4
#جزء_4
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
081.mp3
1.6M
🔸ترتیل صفحه 81 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام بیات
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
081-nesa-ta-1.mp3
3.73M
081-nesa-ta-2.mp3
3.05M
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدسیسوم🪴
🌿﷽🌿
توی راه کسی با دیگری حرف نمی زد. آنقدر علامت می دادند،
مواظب باشید که آدم میترسید نفس بکند صدای خش خش علف ها
و بوته های خشک زیر پایمان هم نگراندمان می کرد. آرام و با
احتیاط به ستون جلو می رفتیم. به سر هر کوچه ایی می رسیدیم
علامت میدادند بایستیم. نیروهای جلوتر برای شناسایی می رفتند و
بعد اشاره می کردند ما و نوبت و با فاصله، عرفی کوچه ها یا
تقاطع ها را رد کنیم
عراقی ها به محض شنیدن شدن یک صدا به طور وحشتناکی رگبار می
بستند. آنوقت مجبور شدیم مکث کنیم یا راه را عوض کنیم، از
سمت دیگر برویم. آنها را نمی دیدیم ولی هر لحظه منتظر بودیم از پشت نخل ها یا دیوار و بام خانه ها بیرون بپرند.
کم کم از توی نخل ها آمدیم و به کنار دیوار گمرک رسیدیم.
این طور که فهمیدم ما به جای اینکه از خیابان
به موازات خط راه آهن یک مسیر مستقیم را پیش بگیریم و به
طرف ستناب برویم، مجبور شده ایم ریل را رد کنیم و مستقیم به دیوار
گمرک برسیم، بعد در حاشیه دیوار گمرک سمت ستناب حرکت
کنیم
همین طور که جلو می رفتیم به تعدادی خانه که نسبتا بزرگتر و
نوسازتر بودند نزدیک شدیم یک دفعه از زمین و زمان روی ما
آتش بارید، آنقدر غافلگیر شده بودیم که می توانیم بفهمیم عراقی ها
کجا هستند و ما را چطور دیده اند. فقط فرمانده ها به
شتاب گفتند: برگردید. سریع برگردید. بجنبید صدای گلوله های
کالشینکف، تیربار مسلسل و آرپی جی از هر طرف می آمد. گیج و
منگ نمی دانستم کجا فرار کنم یا پناه بگیرم. برای اولین بار بود که
تا این حد وارد خط درگیری شده بودم. به هر طرف بچه ها می
دویدند، من هم می رفتم، به هر سمت که می رفتیم و گلوله ها و
آمدند، همین باعث شد همه کپ کنیم و روی زمین بنشینیم. چند لحظه کوتاه بی حرکت ماندیم. باز با اشاره به ما فهماندند در حالت نشسته حرکت کنیم. پسرها صندوق ها را از دست ما گرفتند و
روی زمین می کشیدند، این کار کمی سر و صدا ایجاد می کرد.
اینجور راه رفتن خیلی سخت بود. ساق پاها و زانوانم درد گرفته بود
ولی ناچار ادامه می دادم. چند جا دیگر توانستم طاقت بیاورم.
روی زمین نشستم و برای چند ثانیه پاهایم را دراز کردم و
استراحت شان دادم
با این وضعیت آنقدر آمدیم تا از دید عراقی ها خارج شدیم. پشت
یک خانه نشستیم و نفسی تازه کردیم. خیس عرق شده بودم و قلبم
تند تند می زد.....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدسیچهارم🪴
🌿﷽🌿
فرمانده که رسید خیلی عصبی و ژولیده شده بود.
یکی از دستیارانش گفت: خدا خیلی رحم کرد. دو نفری که
راهنمای گروه بودند، داشتند ما رو تو دل دشمن می بردند، اگه تو
آخرین لحظات هم حرف اونا رو گوش کرده بودیم، حتما تا الان
اسیر شده بودیم
قلبم ریخت. نادانسته و ناغافل داشتیم در چنگ دشمن می افتادیم. به
اقارب پرست گفته بودم که می دانم ممکن است اسیر شوم، این
آمادگی را هم داشتم ولی حالا که به این مرحله رسیده بودیم،
قبولش برایم سخت بود. اینکه بدون هیچ جنگیدن با مقاومتی بکنیم اسیر شوم و نتوانم عکس العملی نشان بدهم، برایم عذاب آور بود.
همیشه فکر می کردم آدم را که محاصره بکنند، مقاومت می کند.
حلقه محاصره تنگ تر می شود. آن وقت آدم اقدامی می کند و
بالاخره کشته می شود، ولی هنوز کاری انجام نداده بودم. نه
جنگیده بودم و نه به داد مجروهی رسیده بودم،....
آنجا نفسی تازه کردیم، گفتند: دیگر از این مسیر نمی رویم
تقریبا نصف راهی را که جلو رفته بودیم، عقب گرد کرده بودیم.
راه دیگری را فرمانده با مشورت دو، سه نفر از نیروها انتخاب
کرد و باز آرام و بی صدا راه افتادیم. از بین خانه های روستایی و
مستضعف نشین گذشتیم تا به ساختمانی نیمه ساز در نزدیکی
گمرک رسیدیم این ساختمان دو، سه طبقه مشرف به فضای داخلی
گمرک بود و به ما امکان تسلط نسبی بر محیط اطرافمان را می
داد. »فرمانده از نیروها خواست در یک تقسیم بندی، آرام و بی
صدا در طبقات مختلف ساختمان خنثی شوند
قرار شد از شش امدادگر، سه نفر طبقه پایین، سه نفر طبقه وسط و
بقیه نیروها که قصد درگیری دارند روی پشت بام و نقاط دیگر
موضع بگیرند. موقع بالا رفتن، گفت: چون طبقات کامل نشده،
خیلی مراقبت کنید. ممکن است سقف ریزش کند. روی تیرآهن ها
مستقر شوید
وارد ساختمان شدیم. من، صباح، دکتر سعادت و یک جوان دیگر
باید به طبقه دوم می رفتیم، از یک سطح شیب دار که فقط در
قسمت هایی از آن آجر زده بودند، به سختی بالا رفتیم. جعبه ها
سنگین بودند و جای پای راحتی نداشتیم. بالاخره بعد از چند بار
لیز خوردن رسیدیم بالا و همان ابتدای طبقه، روی اسکلت ها
نشستم سقف کامل نبود و از کمی جلوتر می توانیم طبقه پایین و
بالا را ببینیم. صدای عراقی ها هم به وضوح شنیده می شد. ولی
متنفر بودند. یک عراقی که به نظر فرمانده بود، نیروهایش را
برای ایجاد آرامش هدایت می کرد
تازه نشسته بودیم و می خواستیم دور و برمان را برانداز کنیم که
صدای یکی از پسرها را از بالا رو شنیدیم. فریاد میکشید: مرگ بر
صدام. مرگ بر عراقي ها. الموت صدام و شروع کرد به تیر
اندازی، صدا، صدای جوانی بود که وقتی زیر آتش هم بودیم،
عصبی شده بود و دندان هایش را به هم می سایید. حرص میخورد
و از شدت ناراحتی نمی توانست حرفی بزند، آن موقع اطرافیانش
سعی کردند او را آرام کنند. ولی حالا انگار با دیدن عراقی ها آتش
گرفته بود. نمی دانم شاید غارت کالاهای بندر را دیده بود که این
قدر بی طاقت شده بود با تیراندازی جوان، موج شلیک های
پراکنده روی ما متمرکز شد. طوری به ساختمان آرپیجی می زدند
که می لرزید. یک دفعه گلوله ایی از دیوار طبقه ایی که ما در آن
بودیم وارد شد و کمی آن طرف تر، کنار دیوار روبه روی مان
منفجر شد. هول بلند شدیم. دکتر سعادت سید خواهرحسینی چی
کار کنیم؟ بدویم پایین؟
گفتم: آره، شما جلوتر برید و بعد سر جعبه ایی را گرفتم و مسیری
را که با آن همه احتیاط آمده بودیم بدو برگشتیم. تا بیایم به شیب پله ها رسیدیم، جعبه جلوتر از من شربد و پایین کشیده شد، دیدم اگر
رهایش نکنم مرا هم با خودش پرت می کند. جعبه را ول کردم، کج
شد و رفت و رفت تا روی تل نامه های پایین شیب افتاد. چون
درش محکم بود، باز نشد و چیزی بیرون نریخت. خودم هم دستها
چه از پله ها سر خوردم و خاکی و زخمی پایین آمدم......
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ امام خامنه ای عزیز:
با امام زمانتون با زبان خودتون صحبت کنید...💕
#امام_زمان_عج الله تعالی فرجه الشریف
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفاً گوش بدید خیلی زیباست
التماس دعای فرج😔♥️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاصیت تسبیح امیرالمومنین 👌🥰
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
جلسه هشتم عنوان بصری.mp3
11.74M
🏷دو نگاه نسبت به اخلاق
📄روش اجمال به تفصیل
📝تمرکز بر شناخت گناهان
📜ملکه گناهشناسی
📈شناخت تفصیلی گناهان
#عنوان_بصری
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
31.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجربه نزدیک به مرگ از زبان آقای دانشمند
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
مداحی_آنلاین_ویژگی_پسندیده_استاد_عالی.mp3
2.45M
#پروفایل
#خدایا
هر روز کمی اندوه برام بفرست
زیرا در اندوه است که تو یاد می شوی
و در خوشی از یاد می روی😔
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄