🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_95 سوره مبارکه #نساء
#سوره_4
#جزء_5
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
4_5933904830216012946.mp3
1.76M
🔸ترتیل صفحه 95 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام ماهور
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
095-nesa-ta-1.mp3
4.24M
095-nesa-ta-2.mp3
3.95M
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدشصتپنجم🪴
🌿﷽🌿
تا آقای بهرام زاده داروهایم را بگیرد، دا و لیلا سر رسیدند. همان
موقع آمبولانس هم هماهنگ کردند و مرا داخلی گذاشتند. آقای
بهرام زاده کنار راننده، دا لیلا و دایی عقب پیش من نشستند
دا ماشین راه افتاده شروع کرد به گریه کردن: دالکت بمیره، بشیم
بی کسی، پر کس بی کس، چقدر بدنت ورم کرده
گفتم: آخه چرا گریه می کنی؟
گفت: دلم برای علی تنگ شده علی مادر مرده الان معلوم نیس
کجاست؟ اون هم مثل تو لجباز و یه دنده است، توی بیمارستان که
بستری بوده نمی ذاشت کاری براش یکم این همه درد داشت ولی
مثل تو به روی خودش نمی آورد. هر وقت پیشش می رفتم، می
گفت: چرا اومدی نیا اینجا، می آیی گریه میکنی، تو هم میگی چرا
اومدی؟ چرا گریه می کنی؟ تو هم مثل اون شدی؟ حرف منو گوش
نمیدی. کاش بابات بود، کاش مجروح شده بود، حداقل چند روز
می دیدمش، سیر می شدیم، بعد شهید می شد
حرفهایش آتش به جانم انداخت. توی دلم گفتم: بنده خدا نمی دوني
على الان کجاست، اگه بدونی از بیمارستانش یاد نمی کنی
دلم میخواست می توانستم سر دا را توی بغل بگیرم و نوازشش
کنم. خوب بلد بودم با چه زبانی دا را آرام کنم با خواهم کاری
انجام بدهد. چون از کودکی مرا مورد مشورت خودش قرار داده
بود، می توانستم با تسلط فکری که نسبت به او دارم فکرش را
عوض کنم حالا که این طور گریه می کرد، از اینکه شهادت علی
را ازش پنهان کردم، راضی بودم
وقتی به خانه آقای بهرام زاده رسیدیم، گفتم من نمیخوام با برانکارد
برم تو، زیر دست هام رو بگیرید. تا آن لحظه خیلی تحمل کرده
بودم. تمام بدنم درد می کرد. گردن و دستانم مثل چوب خشک شده
بود. توی آن بیمارستان شلوغ از ترس اعزام جیک هم نمی توانستم
بزنم
چند خانواده از اقوام آقای بهرام زاده که از خرمشهر و آبادان
آواره شده و به خانه آنها آمده بودند به استقبال ما آمدند. پسری به
اسم سعید که از بچه های سپاه خرمشهر بود و برای سر زدن به
خانواده اش آمده بود، در بین جمعیت میهمان حضور داشت، جلو
آمد و سلام و علیک کرد. گفت علی را می شناسد
قلبم فرو ریخت. ترسی تمام وجودم را گرفت. اگر او حرفی می
زد، چه خاکی به سر می کردم، دا هم که طبق معمول به علق
على، عاشیق ماهي ها بود، شروع به قربان صدقه رفتن جوان
کرد، خوشبختانه أو حرفي از شهادت علی نزد داخل خانه شدیم.
زنی افسرده گوشه پذیرایی کز کرده بود، به محض دیدن ما بلند شد
و گفت: خدا لعنت کنه صدام رو، همه مون رو بدبخت کرد. جوونا
رو نیست و نابود کرد
آقای بهرام زاده آهسته گفت: پسر این خانم مفقود شده هیچ خبری
نتونستم ازش به دست بیاوریم، به خاطر همین وضع روحیش به هم ریخته از وضعیت زن ناراحت شدم. شلوغی خانه و
حضور آن همه میهمان برایم سخت بود مریم خانم، زن آقای
بهرام زاده ما را به اتاقی برد مرا دمر روی تشکی خواباندند.
خانم ها
دنبال ما آمدند و احوال پرسی کردند. آقای بهرام زاده از میهمانان
عذرخواهی کرد و گفت: خانم حسینی را تنها بگذاریم باید استراحت کند......
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدشصتششم🪴
🌿﷽🌿
بندگان خدا از اتاق بیرون رفتند. دا هم می خواست برگردد
پیش بچه ها. گفتم: دا یه کمیام بمون. با حالتی که انگار می
خواست دوباره گریه کند، سر تکان داد و نشست و گفتم کجایید؟
گفت: توی کمپ جنگزده ها
گفتم: من سربندر و ماهشهر اومدم دنبال تون. ولی چون هیچ کجا
رو بلد نبودم، میرگردوندنم. پیداتون نگردم
گفت: من خیلی چشم انتظار تون بودم. به عمو غلامی پیغام داده
بودم، بهتون بگه ما توی کمپ هستیم.
عمو جون کارگر شهرداری بود، بعد بردن زن و بچه اش، به
خرمشهر برگشته بود. ولی من او را ندیدم. این را به دا گفتم. دا
گفت: من دیگه باید برم سراغ بچه ها الان بی صاحب بودن اونجا
گفتم: چرا میگی بی صاحب موندن؟ دا خدا صاحب ماست از حال
و روز بچه ها پرسیدم. از دستشان شاکی بود. می گفت: زینب
خیلی بهانه پاپا را
گیرد. لجباز شده، اذیت می کند دا که رفت با لیلا توی اتاق تنها
شدیم، چند وقتی بود که توی یک خانه و کنار خانواده بودم، حالا
احساس خوبی داشتم به پهلو خوابیدم تا خستگی ام دربیاید. لیلا
اصرار میکرد دمر بخوابم
گفتم: خسته شدم. ولم کن. حالم خوبه بعد شروع کردیم به حرف
زدن از خرمشهر گفتیم. هیچ خبری از آنجا نداشتم وضعیت جنگ
برای مان گنگ بود مهم ترین چیزی که آزارمان می داد، این بود
که عراقیها الان تا کجای خرمشهر جلو آمده اند. چه بلایی سر
عبدلله معاوی آمده، خوب شده یا نه. با آن وضعی که داشت، امیدی
به زنده ماندنش نبود. ولی دلمان نمی آمد بگوییم شهید شده روحم
برای خرمشهر پر میکشید. احساس می کردم سالهاست بابا و علی
را ندیده ام. دلم می خواست خوابشان را بیم و آرام بگیرم
فروید ، خانم پرستاری که فامیل آقای بهرام زاده بود، آمد. زن
خوب و خوش برخوردی بود. کلی با من و لیلا خوش و بش کرد. آمپولهایم
را تزریق کرد و رفت. اذان که دادند، خانم آقای بهرام زاده آفتابه
و لگن آورد. وضو گرفتم و نماز خواندم. سفره شام را هم برای
من و ليلا در اتاق پهن کردند. شام شوربا با سوپ بود. بعد میوه
تعارفمان کردند. نزدیک یک ماه میشد که به این نوع غذا و میوه
لب نزده بودیم. به میوه ها که نگاه کردم، یاد بچه های مطلب
شیباني افتادم، از یاد آوری اینکه آنها الان در حال چه کاری هستند
و چند وقت است که چیز درست و حسابی نخورده اند، ناراحت
شدم. یاد منصور، حسن هم افتادم. حتما تا الآن خیلی در
سختی بوده اند، با این فکر و خیال ها دلم نیامد میوه بخورم.
زن آقای بهرام زاده می آمد و می رفت و پذیرایی می کرد، من که
غمزده و ناراحت بودم ترجیح دادم بخوابم........
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیهالسلام ...... 🌺
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
744.9K
چرا حضور در نمازجمعه این هفته تهران، #اوجب_واجبات است؟
#فلیرحل_معنا
خواهش میکنم اطلاع بدیدحتما
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
خدا رو شکر تعداد دوستان شرکت کننده در صلوات هامون هرهفته زیاد میشه و دوستان جدیدی پیدا میکنیم......تا الان تعداد ۱۶هزار صلوات فرستاده شده خدارو شکر 🙏🙏🌸🌺
مداحی آنلاین - خسته ام - کرمانشاهی.mp3
7.32M
خستهام ...
مثل نوکری که
صاحبش جوابش کرده
#جاماندگان💔
#امیر_کرمانشاهی🎙
#اللهم_ارزقنا_زیارة_قبر_الحسین_ع
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
قرب به اهل بیت ۱.mp3
15.66M
❤️وقتی با خدا میشه مستقیم ارتباط گرفت، چه لزومی به ارتباط با معصومین هست؟
آیا این شرک نیست ؟
مجموعه #قرب_به_اهل_بیت ۱
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
واااااااااای چه نماز جمعه ای بشه این جمعه
رهبرم سایه ی سرم.... گفتن که شمارو پنهان کرده اند پس چرا در جمع نمازگزاران جمعه قراره ببینمت؟.....آی اونائی که گفتید رهبرم را پنهان کردند ببینید خورشید از پس پرده برون آمده و جمعه طلوعش را در صف نمازگزاران جمعه قراره ببینیم
جا نمانید... به کوری چشم دشمنان این جمعه نماز را پشت سر رهبرم اقتدا میکنم❤️❤️❤️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد حجت الاسلام رفیعی از سخنان اخیر حسن آقامیری در مورد حضرت نوح در برنامه علی ضیاء.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🍃بہ نام او ڪه...
🌼رحمان و رحیم است
🍃بہ احسان عادت
🌼وخُلقِ ڪریم است
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅───┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_مهدی_جان🌹
#سلام_آقای_مهربانم❤️
🌷 چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی
🌺 سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
🌷 همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
🌺 که یک دقیقه ببینم رخ دلگشای مهدی
#صبحت_بخیر_امام_زمانم💐
#دلتنگتیم_آقا_جان💔
#زودتر_بیا_ای_عزیز_زهرا🌷
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110