eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🥀🍂 💖🌹🦋             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام........ شبتون بخیر 💖🌹🦋 💖🌟✨🌙💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ با توکل به اسم الله آغـــاز روزی زیبـــا با صلوات بـــر محمـد و آل محمــــد (ص) السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام.... اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم سلام صبح زیباتون بخیر 🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
یا این دل شکسته ما را صبور کن / یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من! / این جاده های شب زده را غرق نور کن . . .               @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ نفس در قرآن (2️⃣) ✅💐 نفس لوامه 💐✨ دومین مرحله نفس، نَفْسِ لَوَّامه است که از آیه دوم سوره قیامت گرفته شده است. 💐✨ نفْسِ لَوَّامه به‌معنای نَفْسِ سرزنش‌گر، حالتی نفسانی است که در آن، انسان خود را به‌جهت خطاهایش سرزنش می‌کند. در اين مرحله، قواى عقلى كم‌كم شروع به فعالیت می‌کنند و انسان بيدار شده، كارهاى نيك و بد را تميز مى‌دهد و يك حسّ درونى در دل او پيدا مى‌شود كه او را از ارتكاب بدى مى‌ترساند. 💐💫 ولَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (آیه 2 سوره قیامت) و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر! ✅💐 اين امر درونى (نفس لوامه) هنوز ضعيف است و تأثير سنگينى ندارد، آنچه هست اين است كه پس از ارتكاب هركار بدى يك نوع پشيمانى حاصل مى‌شود.             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
💌 💗 توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت ... رفت زنگ در رو زد ... یه خانم چادری اومد دم در ... چند دقیقه با هم صحبت کردند ... و بعد اون خانم برگشت داخل ... . دل توی دلم نبود ... داشتم به این فکر می کردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم ... هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود ... توی این فکر بودم که یک خانم روگرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین ... . انگلیسی بلد بود ... خیلی روان و راحت صحبت می کرد ... بهم گفت: این ساختمان، مکتب نرجسه. محل تحصیل خیلی از طلبه های غیرایرانی ... راننده هم چون جرات نمی کرده من غریب رو به جایی و کسی بسپاره آورده بوده اونجا ... از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... چمدانم رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت ... . اونجا همه خانم بودند ... هیچ آقایی اجازه ورود نداشت ... همه راحت و بی حجاب تردد می کردند ... اکثر اساتید و خیلی از طلبه های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند ... . حس فوق العاده ای بود ... مهمان نواز و خون گرم ... طوری با من برخورد می کردند که انگار سال هاست من رو می شناسند ... . مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند ... چند روزی رو مهمان شون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم ... یکی از اساتید تا پای پرواز هم با من اومد ... حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امورخارجه و حراست بودند، اون تنهام نگذاشت ... . سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز هم با من بود ... نرفته دلم برای همه شون تنگ شده بود ... علی الخصوص امیرحسین که دست خالی برمی گشتم ... . اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم ... . 🎁 🎁🎁 🎁🎁🎁 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علامه : آقایان با لباس پیغمبر بازی نکنید این‌لباس تکلیف است ما باید حرف زدنمان، قدم‌زدنمان، نگاهمان، قلم ما، ادب ما، یکپارچه نور باشد، چون ما سر مشق مردم‌هستیم. گناهی که یک‌روحانی انجام می‌دهد چندین برابر گناه یک فرد عادیست. چون ما این لباس را برتن کردیم و نماینده پیغمبر خدا هستیم‌ خیلی باید مواظب باشیم             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینجوری از خدا چیز بخواه! روایت بسیار شنیدنی 🎙 حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌷مهدی شناسی ۱۴۸🌷 🔷اسامی امام زمان عجل الله فرجه🔷 🌹مبدءُ الآیات🌹 ◀️لقب ديگري كه مرحوم شيخ نهاوندي در عبقري الحسان ذكر كرده‌اند «مبدءالآيات» است.یعنی وجود مقدسي كه ظهور معجزات را بر عهده دارد. ◀️معجزه مافوق تصور بشر است كه عقل از دريافت آن عاجز است، اگر اين معجزات به اذن حق صورت پذيرد باعث تحول روح و عقل بشر مي‌شود و بزرگترين معجزه ارتباط انسان خاكي با امام زمان است. ◀️ همين که خداوند سبحان به افراد اجازه دهد تا به قلب عالم امكان متصل شوند و جواب سلام خويش را از لسان مطهّر ايشان دريافت كنند، اين خود معجزه‌ای عظيم است. ◀️آية الله حسن زاده آملي مؤيدِ اين سخن مطلبي را ذكر كرده و گفته‌اند: چگونه يك قطره اشك در محضر حق، انسان زميني را عرشي مي‌كند همچنين با لقب «مبدء الآيات» انسان خاكي آنچنان افلاكي مي‌شود كه از همه عوالم گذر مي‌كند و تمام تلاشش پيوست به محبوب مي‌گردد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◈ ✍ 🌷شــیخ رجبعلی خــیاط(ره): داداش جـون شـــدی خرجت بالاتر رفته از این ماه بجای ۲۰ریال ۱۸ ریال اجاره بده! ۲ریالشم واسه فرزندت خرج کن این ۲۰ ریال رو هـــم بگیر اجـــــاره مــاه گـذشته ای که دادی من باشه برای قدم نوزادت.             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ღ 📜 ❤️حضرت زهــرا سلام‌الله علیها: هنگام روبه رو شدن با مؤمن بهشت را بر فرد خوش رو واجـــب می‌ ڪند. 📚بحــارالانـــوار ج ۷۵ ص ۴۰۱             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
4_6021496328826127502.mp3
3.33M
🎵فایــل صـــوتۍ ✅ 🎤آیت‌الله مجـتهدی تهرانی(ره) 💯 حتـــما گــوش‌ ڪنید‌ جالبه!             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
بخونید خیلی جالبه👌👇 دو برادر بودن که کت و شلوار می‌فروختن. *یکی شهرام یکی بهرام.* شهرام مسئول جذب مشتری بود و بهرام قیمت می‌داد و همیشه آخر مغازه می‌نشست. مشتری که می‌اومد شهرام با زبان بازی جنس رو نشون می‌داد و قیمت رو از بهرام می‌پرسید: *داداش قیمت چنده؟* بهرام می‌پرسید: *کدوم یکی؟* شهرام می‌گفت که: *کت شلوار مشکی دکمه طلایی جلیقه‌دار.* بهرام می‌گفت: *820 تومن.* ولی شهرام باز می‌پرسید: *چند؟* دوباره بلندتر می‌گفت: *820 تومن.* شهرام به مشتری می‌گفت: *520 تومن.* مشتری که خودش قیمت 820 رو شنیده بود با عجله 520 می‌داد و می‌خرید. همه فکر می‌کردن شهرام کَره‌. اما در حقیقت قیمت کت و شلوار 320 بود و مردم به خیال یک خرید خوب زود می‌خریدن. .. *الان سایپا و ایران خودرو شدن شهرام و بهرام*             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
وای که ردپای دزد آبادی ما،چقدر شبیه چکمه های کد خداست! یکی می گفت؛دزد چکمه های کدخدا را دزدیده دیگری میگفت؛چکمه های دزد شبیه چکمه کدخدا بوده و هر کسی بطریقی واقعیت را توجیه میکرد. دیوانه ای فریاد برآورد که؛مردم!دزد خود کدخداست!!! اما اهل آبادی پوزخندی زدندو گفتند؛ کدخدا !! به دل نگیر او دیوانه و مجنون است. ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست.از فردای آن روز دیگر کسی آن مجنون را ندید و وقتی احوالش را جویا می شدند،کدخدا میگفت؛دزد او را کشته است!!! کدخدا واقعیت را میگفت؛ولی درک مردم از واقعیت فرسنگها فاصله داشت،شاید هم از سرنوشت مجنون می ترسیدند! چون در آن آبادی؛ دانستن بهایش سنگین بود!!!             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«لاحول و لا قوه الا بالله» ✨ . 🌕 (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.» . 🌕 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد، و گفت: به امتت امر کن در بهشت، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.» گفتم «نشاء بهشت» چیست؟ پاسخ داد: لا حول و لا قوه الا بالله . 🌕 (علیه السلام) فرمود : هرگاه از قدرتمند، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش هرگونه گرفتاری و است، و گنجی است از گنجهای بهشت. 🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
کربلایی سیدرضا نریمانی_۲۰۲۱_۱۰_۲۰_۱۷_۲۶_۳۴_۵۴۱.mp3
15.49M
|شد خطاب از خدا رو به پیغمبر🎉 |💐مولودی ولادت پیامبر اکرمﷺ |سید رضا نریمانی🎤             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام........ شبتون بخیر التماس دعا 🌟✨🌙🌟✨🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام 🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
دنیایی که تو در آن هستی و ما تو را نمی‌بینیم، یک رنگ است. اما آن زمان که تو بیایی همه چیز رنگارنگ می‌شود             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
💌 💗 🌼 از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورت مملو از خشم ... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود ... اولین بار بود که من رو با حجاب می دید ... مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ... پدرم تا خونه ساکت بود ... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... . وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ... هیچ کس حرفی نمی زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم ... با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ... چنان چنگ زد که با روسری، موهام رو هم با ضرب، توی مشتش کشید ... تعادلم رو از دست داد و پرت شدم ... پوست سرم آتش گرفته بود ... . هنوز به خودم نیومده بودم که کتک مفصلی خوردم ... مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد ... . اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ... به زحمت می تونستم نفس بکشم ... دنده هام درد می کرد، می سوخت و تیر می کشید ... تمام بدنم کبود شده بود ... صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ... حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... . بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ... کسی سراغم نمی اومد ... خودم هم توان حرکت نداشتم ... تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... . چند تا از دنده ها و ساعد دست راستم شکسته بود ... کتف چپم در رفته بود ... ساق چپم ترک برداشته بود ... چشم چپم از شدت ورم باز نمی شد و گوشه ابروم پاره شده بود ... . اما توی اون حال فقط می تونستم به یه چیز فکر کنم ... امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ... اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ... چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ... 🎁 🎁🎁 🎁🎁🎁 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef