eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعه یعنی یک غروب وعده دار وعده ترمیم قلب یاس زار جمعه یعنی مادر چشم انتظار در هوای دیدن روی نگار جمعه یعنی یه سماء دلواپسی می شود مولا (امام زمان) به داد ما رسی . . . ؟ @hedye110
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 پروین آمد و دانیال تک تک سوالهایم را از او پرسید و من تکرار کردم آیه به آیه، سجده به سجده، قنوت به قنوت، شیعه گی را.. آن شب تا اذان صبح، شیعه وار نماز خواندم و عاشقی کردم. اشک ریختم و خنجر به قلب، دراولین مکالمه ی رسمی ام با خدا، شهادت طلب کردم برایِ مردی که حالا به جرات میدانستم ، دچارش شده ام. صدای الله اکبر که از گلدسته ی مسجد، نرم به پنجره ی اتاقم انگشت کوبید، دانیال با گامهایی تند وارد شد و گوشی به دست کنارِ سجاده ام نشست. رنگِ پریده اش، درد و تهوع را ناجوانمردانه سیل کرد در تارو پودِ وجودم.. بی وزن شدم و خیره، گوش سپردم به خبری از شهادت و یا… اسارات. و دانیال نفسش رابا صدا بیرون داد. (پیدا شد.. دیوونه ی بی عقل پیدا شد..) پس شهادت، نجاتش داد. تبسم، صورتِ برادرم را درگیر کرد (سالمه.. و جز چندتا زخم سطحی، گرسنگی و تشنگی، هیچ مشکلی نداره..) گیج و حیران، زبان به کام چسبیده جملاتش را چند بار از دروازه ی شنواییم گذراندم . درست شنیده بودم؟؟ حسام زنده بود؟؟ خدا بیشتر از انتظار در حقم خدایی کرده بود. دانیال گفت که در تماس تلفنی با یکی از دوستان، برایش توضیح داده اند که حسام دو روز قبل برایِ انجام ماموریت وارد منطقه ایی میشود که با پیشروی داعش تحت محاصره ی آنها قرار میگیرد. و او وقتی از شرایطش آگاه میشود، خود را به امید نجات در خرابه ها مخفی میکند. که خوشبختانه، نیروهایِ خودی دوباره منطقه را پس میگیرند و حسام نجات پیدا میکند. و فعلا به دلیل ضعف بستریست.. من اشک دواندم در کاسه ی چشمانم از فرطِ ذوق.. پس میتوانستم رویِ دوباره دیدنش حساب باز کنم.. سر به سجده در اوج شرم زده گی، خدا را شکر کردم.. این مرد تمامِ ناهنجاریِ زندگیم را تبدیل به هنجار کرد.. و من تجربه کردم همه ی اولین هایِ دنیایِ اسلامی ام را با او.. قرانی که صدایش بود.. حجابی که به احترامش بود.. نمازی که نذر شهادت بود.. او مرد تمامِ نا تمامی هایم بود.. و عاشقی جز این هم هست..؟؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
انسان شناسی ۲۸۹.mp3
10.78M
۲۸۹ تاریخ تولد ما از نظر خداوند، با تاریخ شناسنامه‌ای ما متفاوت است! کسی که از نظر خداوند، تاریخ تولدش رسیده و چشم به جهان گشوده است، چه نشانه‌هایی دارد؟ این فرد، چه شکلی است؟ @hedye110
جمعہ از ره آمد و اما نیامد یار ما تا دم مرگم بسازم باغم مادرم بهرظهورت نذر روضہ ڪرده‌است سفره "باب الحــوائج" یوسف زهرا بیـا 🕊 ...
انسان شناسی ۲۹۰.mp3
11.8M
۲۹۰ انسان‌ها دو دسته‌اند : ※ یا بیدارند / یا غافل. ✘ چگونه می‌توان این دو را از هم تشخیص داد؟ ✘ چگونه بفهمیم خودمان در کدام دسته‌ایم؟ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنی عجیب از امیرالمومنین علی علیه‌السلام درباره زنان! "یظهر فی آخرالزمان... نسوة کاشفات عاریات..." در آخرالزمان زنانی ظاهر می‌شوند که کشف میکنند و لخت و عریان بیرون می‌آیند! (من لا يحضره الفقيه ج ۳، ص ۳۹۰) 🎙با کلام: ــــــــــــــــــــــــ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
مداحی_آنلاین_آماده_شو_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.41M
🏴ویژه ماه ♨️آماده شو! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو 🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷 @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارد زمان آمدنت دیر می‌شود اقاجان دارد جوان منتظرت پیر میشود🥲 یک صلوات برای سلامتی و ظهورآقامون بفرستیم❤️ @hedye110
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 چقدر خدا را شکر کردم که مادرِ فاطمه نامش، چیزی متوجه نشد و حسام بی سرو صدا، جان سالم به در برد. مدت کوتاهی از آن جریان گذشت و منِ تازه نماز خوان، جرعه جرعه عشق مینوشیدم و سجده سجده حظ میبرم از مهری که نه “به” آن، بلکه “روی” اش تمرینِ بندگی میکردم. مُهری که امیرمهدی، دست و دلبازانه هدیه داد و من غنیمت گرفتمش از دالانِ تنهایی هایم. روزها دوید و فاطمه خانم لحظه شماری کرد دیدار پسرش را. روزها لِی لِی کرد و دانیال خبر آورد بازگشتِ حسامِ شوالیه شده در مردمکِ خاطراتم را.. و چقدر هوای زمستان، گرم میشود وقتی که آن مرد در شهر قدم بزند. دیگر میدانستم که حسام به خانه برگشته و گواهش تماسهایِ تلفنی دانیال و تاخیر چند روزه ی فاطمه خانم برایِ سر زدن به پروین و مادر بود. حالا بهارسراغی هم از من گرفته بود. و چشمک میزد ابروهای کم رنگ و تارهای به سانت نرسیده ی سرم، در آینه هایِ اتراق کرده در گوشه ی اتاقم. کاش حسام برایِ دیدنِ برادرم به خانه مان میآمد و دیده تازه میکردم. هروز منتظر بودم و خبری از قدمهایش نمیرسید. و من خجالت میکشیدم از این همه انتظار.. نمیداند چقدر گذشت که باز فاطمه خانم به سبک خندان گذشته، پا به حریم مان گذاشت و من برق آمدنِ جگرگوشه را در چشمانش دیدم. و چقدر حق داشت این همه خوشحالی را.. اما باز هم خبری از پسرش در مرز چهاردیواریمان نبود.. چقدر این مرد بی عاطفه گی داشت. یعنی دلتنگ پروین نمیشد؟؟ شاید باز هم باید دانیال دور میشد تا احساس مردانه گی و غیرتش قلمبه شود محضِ سر زدن ، خرید و انجام بعضی کارها.. کلافه گی از بودن و ندیدنش چنگ میشد بر پیکره ی روحم.. روحی که خطی بر آن، تیغ میکشید بر دیواره ی معده ی سرطان زده ام. حال خوشی نداشتم. جسم و روحم یک جا درد میکرد. واقعا چه میخواستم؟؟ بودنی همیشگی در کنارِ تک جوانمردِ ساعات بی کسیم؟؟ در آینه به صورتِ گچی ام زل زدم. باید مردانه با خودم حرف میزدمو سنگهایم را وا میکندم. دل بستنی دخترانه به مردی از جنس جنگ، عقلانی بود. اما.. امایی بزرگ این وسط تاب میخورد. و آن اینکه، اما برایِ من نه.. منی که گذشته ام محو میشد در حبابی از لجن و حالم خلاصه میشد به نفسهایی که با حسرت میکشیدمش برایِ یک لحظه زندگیِ بیشتر که مبادا اسراف شود.. این بود شرایط واقعیِ من که انگار باورش را فراموش کرده بودم. و حسامی که جوان بود.. سالم بود.. مذهبی و متدین بود.. و منِ ثانیه شماری برایِ مرگ را ندیده بودم.. اصلا حزب اللهی جماعت را چه به دوست داشتن.. خیلی هنر به خرج دهند، عاشقی دختری از منویِ انتخابیِ مادرشان میشوند آنهم بعد از عقد رسمی. دیگر میدانستم چند چند هستم و باید بی خیال شوم خیالات خام دخترانه ام را. (و چقدر سخت بود و ناممکن) جمله ایی که هرشب اعترافش میکردم رویِ سجاده و هنگام خواب. دل بستن به حسام، دردش کشنده تر از سرطان، شیره ی هستی ام میمکید و من گاهی میخندیدم به علاقه ایی که روزی انتقام و تنفرِ بود درگذشته ام. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
انسان شناسی ۲۹۱.mp3
13.06M
۲۹۱ بیداری (یقظه)، مخصوص علما و دانشمندان دینی نیست! اتفاقاً تاریخ بیشترین آماری که از خفتگان و غافلان میده، مخصوص خواص هست! چی باعث به خواب رفتن و غفلت میشه؟ @hedye110
4_5877265653374652602.mp3
11.53M
۲۹۲ غفلت هر انسان، نتیجه‌ی موفقیت شیطان در حمله‌های طراحی شده‌ برای اوست. این حمله‌ها برای هر کس، با توجه به مختصات او تعریف می‌شود! ✘ شیطان مؤمنان و افراد قدرتمند از نظر باطنی را نیز می‌تواند به غفلت و خواب بکشاند! چگونه می‌توان این مرز را تشخیص داد؟ @hedye110
موضوع : همسر و بچه های حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام حضرت عباس(علیه السلام) تنها با یک زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود. لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود.او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام مولی الموحدین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بود.لبابه از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) پنج پسر و یک دختر بدنیا آورد. لبابه در کربلا حضور داشت. یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد.خود او نیز اسیر شد.همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه‌ها را تحمل کرد.پس از آزادی اسرا او به مدینه برگشت. لبابه روز و شب گریه می کرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی از دنیا رفت. فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما او هم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد. گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس (علیه السلام) نزد امام سجاد (علیه السلام) می‌آمد اشک بر گونه‌های حضرت جاری می‌شد. هدیه کنیم به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم‌ حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) صلواتی بر محمد و آل محمد. 📚سیدبن طاووس اقبال الاعمال صفحه ۲۸ اسلام علیک یاعباس ابن علی ع🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 @hedye110
اللهم انا نشکو الیک.mp3
2.73M
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا غیبه ولینا کثره عدونا و قله عددنا آقا بیا آقا بیا 🎤 #️⃣ #️⃣ ❇️ 🔸 پیشنهاد دانلود eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
🔆ندبه های انتظار🔆 ⚫️عاقبت یک لحظه ادب و احترام به امام حسین (علیه السلام)! 💠آیت الله اراکی فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. 🔹پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (علیه السلام) است! گفتم چطور؟ 💠با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ☑️ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. 🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: ✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! 🔶 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود. 🏴صلی الله علیک یا اباعبدالله...🏴 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔰منبع: کتاب آخرین گفتار eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان هایی از پیاده روی اربعین ۸ داستان پیرمرد قد خمیده ای که از العماره راهی کربلا بود 🌴 صلی‌الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام 🌴🌷 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴
✨نکته طلایی✨ استاد دکتر محمد مهدی اصفهانی از اساتید بزرگ و بنام مکتب طب ایرانی اسلامی به نقل از علامه حسن زاده آملی می گوید: «بعضی از بیماری ها برای استشفاء نیاز به تدابیر نفسانی و معنوی دارند. همه بیماری ها را با دادن منضج و مسهل و داروهای مختلف که در طب سنتی متداول است نمی شود درمان کرد بلکه یک درمان دیگری هم غالبا لازم است، چرا که ریشه بسیاری از بیماری ها(مخصوصا بیماری های متابولیک مانند دیابت و بیماری های خونی،قلبی، کبدی و...)، گناه(به معنی عام آن مانند حسادت ،کینه، دروغ و...) است، ریشه اش انحراف از «فطرت سلیم» است... 📚تدابیر نفسانی و معنوی در پیشگیری، درمان بیماری ها و ارتقاء سلامت/ص۴ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🏴🏴🏴🏴