زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
#زیارت_عاشورا
#علی_فانی
⏰کمتر از دوازده دقیقه وقتتون رو نمیگیره است
چقدر خوبه در حال انجام کارهای روزانه گوشیمونو روشن کنیم و یک زیارت عاشورا بخونیم😍😊
فال و عبارت مثبت روز دوشنبه ۵ دی
ای صاحب فال..!
ای خوش اقبال..!خوشبختی در گروی داشتن خواستههایت نیست گاهی صلاح شما چیز دیگری است. نگران هستید و به نظر میرسد گره کور به امورتان زده شده و حریفان از شما پیشی گرفتهاند؛ اما منتظر بهتر شدن اوضاع باشید و امیدتان را از دست ندهید. تقاضای خویش را بلند بگو تا شاید کسی حرفهایت را بشنود و یا اینکه شکار به دام تو بیفتد یعنی اینکه به مقصد برسی. پس آن روز بسیار نزدیک است و تو به بلندترین جای خوشبختی و مقام دست پیدا میکنی. پس مدام این جمله را تکرار کنید،«طرح الهی هم اکنون برایم سلامت و ثروت و عشق و به ارمغان می آورد. خدایم سپاس»
#فال_و_انرژی_مثبت🔻
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#با_خودت_تکرار_کن :
《امروز کامِ ذهن من شیرین است و ندایی از غیب گوش دلم را نوارش میدهد. همه چیز بر وفقِ مراد من است و من در آرامش زندگی میکنم.》
خدایا سپاسگزارم🙏
💚
پادکست_خودشناسی_1.mp3
6.6M
*پادکست انگیزشی*
🔹موضوع: *خودشناسی در قانون جذب 1*
🔶توضیحات:
✅افسار زندگی تان را در دست تان بگیرید.
✅باید بدانید که راهکار بسیاری از مشکلات و گرفتاری ها اصلاح باورها، افکار، نگرش ها، رفتار و اعمال و انتخاب های خودتان است.
✅پس همه ما مسئول انتخاب ها و تصمیمات مان هستیم.
✅تلاش برای تغییر دیگران از باورهای سمی و مهلکی است که با تکرار آن تنها از زیر مسئولیت کارها، رفتار و باورهای اشتباه خودمان شانه خالی می کنیم.
جملاتی از اسکاول شین
شکر گزاری کلید فراوانی و برکت الهی است.
وقتی فکری کرده و تشکر میکنیم بیشتر جذب میکنیم.
هر روز صبح به خاطر آنچه که دارید و آنچه که هستید شکرگزاری کنید.
هر آنچه آدمی احساس و یا به روشنی مجسم کند بر ذهن نیمه هشیار اثر میگذارد و مو به مو در صحنه زندگی ظاهر میشود.
کلامتان را عوض کنید تا جهان شما عوض شود زیرا کلامتان جهانتان است.
تا لحظه ای خواسته آدمی تخقق نیافته است نباید از آن با کسی سخن بگوید.
بـه زنـدگي با ديـدي مثـبـت نگـاه كـنـيد تـا خـود را بـه دليل احساس انرژي و خوشحالي بسيار زيادي كـه نصيبتان خواهـد شد، متعجب سازيد.
بـه ياد داشته باشيد كه افراد شاد و مثبت بيشتر مي توانند ديگران را مجذوب خود كنند.
اگر از قدرت کلام بی خبرید! بدانید که: یک عبارت تاکیدی نیکوی مثبت بیش از هزار اندیشه منفی قدرت دارد و دو عبارت نیکوی مثبت بیش از ده هزار اندیشه منفی.
تنها آن چیزهایی را به خود جذب میکنید که بی نهایت به آن میاندیشید.
🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دقیقا همونجایی که یه چیز زشت و ناراحت کننده توجهت رو جلب میکنه، یکم به اطرافت نگاه کن، مطمئنم یه چیزی پیدا میکنی که زیبا و آرام بخش باشه!
فقط کافیه دیدت رو عوض کنی
💚❤️رابطه تان را با خدا عالی کنید
#خدا فقط در غم و ناله هایمان نباشد...
#خدا فقط در روزهای فقر و نداری نباشد...
#خدا فقط موقع کنکور و وقت وام گرفتن نباشد...
#خدا را در شادی و سرورمان ببینیم...
#خدا را در لحظه لحظه هایمان شریک کنیم...
#خدا ترسناک نیست...
#خدا عشق است و نور و آرامش...
وقتی در هر عملی،
در هر حال اندیشه ای،
در هر فعلی خدا حضور داشته باشد
با کل هستی هماهنگ می شویم...
آنوقت چنان قدرتی پیدا خواهیم کرد که وصف ناپذیر است...
#خدا نور است،
از نور بیرون نرویم که تاریکی راخواهیم دید...
داستان زیبای گردنبند
جینی دختر زیبا و باهوش پنج ساله ای بود. یک روز که همراه مادرش برای خرید به فروشگاه رفته بود، چشمش به یک گردن بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش ۱۰/۵ دلار بود، دلش بسیار آن گردن بند را می خواست. پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که آن گردن بند را برایش بخرد. مادرش گفت:خوب! این گردن بند قشنگیه، اما قیمتش زیاده ، خوب چه کار می توانیم بکنیم! من این گردن بند را برات می خرم اما شرط داره، وقتی به خانه رسیدیم، یک لیست مرتب از کارها که می توانی انجام شان بدهی رو بهت می دم و با انجام آن کارها می توانی پول گردن بندت رو بپردازی و البته مادر کلانت هم برای تولدت چند دلار تحفه می ده و این می تونه کمکت کنه. جنی قبول کرد…
او هر روز با جدیت کارهایی که برایش محول شده بود را انجام می داد و مطمئن بود که مادربزرگش هم برای تولدش برایش پول هدیه می دهد. بزودی جینی همه کارها را انجام داد و توانست بهای گردن بندش را بپردازد. وای که چقدر آن گردن بند را دوست داشت. همه جا آن را به گردنش می انداخت؛ کودکستان، بستر خواب، وقـتی با مادرش برای کاری بیرون می رفت، تنها جایی که آن را از گردنش باز می کرد حمام بود، چون مادرش گفته بود ممکن است رنگش خراب شود! پدر جینی خیلی دخترش را دوست داشت. هر شب که جینی به بستر خواب می رفت، پدرش کنار بسترش روی کرسی مخصوصش می نشست و داستان دلخواه جینی را برایش می خواند.یک شب بعد از اینکه داستان تمام شد، پدرجینی گفت:جینی ! تو من رو دوست داری؟
- اوه، البته پدر! خودت می دانی که عاشقتم.
- پس او گردن بند مرواریدت رو به من بده!!!
- نه پدر، اون رو نه! اما می توانم عروسک مورد علاقه ام رو که سال پیش برای تولدم به من هدیه دادی رو به تو بدم، اون عروسک قشنگیه، می توانی در مهمانی هات دعوتش کنی، قبوله؟
- نه عزیزم، باشه، مشکلی نیست… پدرش روی او را بوسید و نوازش کرد و گفت: ” شب بخیر عزیزم.” هفته بعد پدرش مجددا ً بعد از خواندن داستان، از جینی پرسید:جینی ! تو من رو دوست داری؟
- اوه، البته پدر! خودت می دانی که عاشقتم.
- پس او گردن بند مرواریدت رو به من بده!!!
- نه پدر، گردن بندم رو نه، اما می توانم اسب کوچک و قشنگم رو بهت بدم، او موهایش خیلی نرم و لطیفه، می توانی در باغ با او قدم بزنی، قبوله؟
- نه عزیزم، باشه، مشکلی نیست… و دوباره روی او را بوسید و گفت: ” خدا حفظت کنه دختر زیبای من، خوابهای خوب ببینی. “
چند روز بعد، وقتی پدر جینی آمد تا برایش داستان بخواند، دید که جینی روی تخت نشسته و لب هایش می لرزد. جینی گفت : ”پدر، بیا اینجا “ ، دست خود را به سمت پدرش برد، وقتی مشتش را باز کرد گردن بندش آنجا بود و آن را در دست پدرش داد. پدر با یک دستش آن گردن بند بدلی را گرفته بود و با دست دیگرش، از جیبش یک قوطی مخمل آبی بسیار زیبا را بیرون آورد. داخل قوطی، یک گردن بند زیبا و اصل مروارید بود!!! پدرش در تمام این مدت آن را نگهداشته بود. او منتظر بود تا هر وقت جینی از آن گردن بند بدلی صرف نظر کرد، آن وقت این گردن بند اصل و زیبا را برایش هدیه بدهد …
« این مسأله دقیقاً همان کاری است که خدا در مورد ما انجام میدهد! او منتظر می ماند تا ما از چیزهای بی ارزش که در زندگی به آن ها چسپیدیم دست برداریم، تا آن وقت گنج واقعی اش را به ما بدهد. این داستان سبب می شود تا درباره چیزهایی که به آن چسپیده بودیم بیشتر فکر کنم … سبب می شود، یاد چیزهایی بی افتیم که به ظاهر از دست داده بودیم اما خدای بزرگ، به جای آن ها، هزار چیز بهتر را به ما داده است»