eitaa logo
کانال شکر گذاری و حس خوب 🌹🍃
7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
5.8هزار ویدیو
169 فایل
برای ثبت بهترین حس های خوب با ما همراه باشید🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدير شرکتي روي نيمکتي در پارک نشسته بود و سرش را بين دستانش گرفته بود و به اين فکر مي‌کرد که آيا مي‌تواند شرکتش را از ورشکستگي نجات دهد يا نه. بدهي شرکت خيلي زياد شده بود و راهي براي بيرون آمدن از اين وضعيت نداشت. طلبکارها دائماً پيگير طلب خود بودند. فروشندگان مواد اوليه هم تقاضاي پرداخت بر اساس قرارداهاي بسته شده را داشتند. ناگهان پيرمردي کنار او روي نيمکت نشست و گفت: «به نظر مياد خيلي ناراحتي.» مدیر از مشکلاتش برای پیرمرد سخن گفت و احساس ناراحتی میکرد. بعد از شنيدن حرف‌هاي مدير، پيرمرد گفت: «من مي‌تونم کمکت کنم.» نام مدير را پرسيد و يک چک براي او نوشت و داد به دستش و گفت: «اين پول رو بگير. يک سال بعد همين موقع بيا اينجا و اون موقع مي‌توني پولي که بهت قرض دادم رو برگردوني.» بعد هم از آنجا دور شد. مدير شرکت در حال ورشکستگي، يک چک 500000 دلاري در دستش ديد که امضاء جان دي راکفلر داشت، يکي از ثروتمندترين مردان روي زمين. با خود فکر کرد: «حالا مي‌تونم تمام مشکلات مالي شرکت رو در عرض چند ثانيه برطرف کنم.» اما تصميم گرفت فعلاً چک را نقد نکند و آن را در جاي امني نگه دارد. همين که مي‌دانست اين چک را دارد، اشتياق و توان تازه‌اي براي نجات شرکت پيدا کرد. توانست از طلبکاران براي پرداخت‌هاي عقب‌افتاده فرصت بگيرد. چند قرارداد جديد بست و چند سفارش فروش بزرگ دريافت کرد. در عرض چند ماه توانست تمام بدهي‌ها را تسويه کند و شرکت به سودآوري دوباره رسيد. دقيقاً يک سال بعد از اتفاقي که در پارک برايش پيش آمده بود، با چک نقد نشده به پارک رفت و روي همان نيمکت نشست. راکفلر آمد اما قبل از اينکه بخواهد چک را به او بازگرداند و داستان موفقيتش را براي او تعريف کند، پرستاري آمد و راکفلر را گرفت و فرياد زد: «گرفتمش!» بعد به مدير نگاه کرد و گفت: «اميدوارم شما را اذيت نکرده باشد. اين پيرمرد هميشه از آسايشگاه فرار مي‌کند و به مردم مي‌گويد که راکفلر است.» مدير تازه فهميد اين پول نبود که شرايط او را تغيير داد بلکه اعتماد به نفس به وجود آمده در او بود که قدرت لازم براي نجات شرکت را به او داده بود.🦋 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
4_5893012291971973543.mp3
7.56M
📖کتاب صوتی🎙 📕بیشعوری 🌷قسمت: 15 👈صبح روز یکشنبه ۲۸خرداد
💗✨💗 روی پرده ی کعبه این آیه حک شده است: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِــیمُ و من هنوز و تا همیشه به همین یک آیه دلخوشم: "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهربانم" 🦋 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
🌸✨🌸 آموخته ام که با پول میتوان خانه خرید ولی آشیانه نه رختخواب خرید ولی خواب نه ساعت خرید ولی زمان نه مقام خرید ولی احترام نه کتاب خرید ولی دانش نه میتوان آدم خرید ولی دل نه 🦋 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
💛✨💛 باغدارا وقتی یه درخت میوه، بار کم میده اونقدر که ارزش بالا رفتن و چیدنشو نداره یه حرف قشنگی میزنن : میگن اگه همین یه ذره باری رو هم که درخت داده ازش قبول نکنی و نچینی، درخت قهر میکنه و هیچ وقت دیگه میوه نمیده این داستان در مورد آدمها بیشتر از درخت صدق میکنه ، 🦋 هیچ وقت به کسی بابت کم بودها و نداشتن‌هاش بی‌توجهی نکنیم . 🎍〰〰〰〰〰〰🎍
شکرگزاری و جذب انرژی مثبت امروز💗🤩 ۱۴۰۲/۳/۲۸