فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط گداے تو میشم
•••🍃•••
مثل ِاو{☝️}
هیچ ڪسے حرف مرا{😔}
گوش نڪرد{☹️}
مطمئنم دلِ این پنجره{✨}
فولادے نیست{💚}
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🍃🍃
🍂🍂
🌸
📝 داستان پیاله گردان و دختر
پدری بود که از تن فروشی دختر خویش روزگار را میگذراند .
روزی از روزها دختر برآن شد که از خانه پدر گریزان شود .
پس از گریز ، به شیخی که حاکم شهر بود پناه میبرد ، شیخ به او دلداری داده و میگوید : " نترس که من نگهبان تو هستم."
شب هنگام و وقتی که او بخواب فرو رفته بود ، شیخ با بدنی لخت به بالین دختر می آید و از او درخواست میکند تا شب را با او سر کند !
دختر نگون بخت و بخت برگشته شبانگاه از دست شیخ به جنگل میگریزد .
او گریه کنان و با ترس بسیار در جنگل به دنبال سرپناهی میگردد که ناگهان روشنایی از دور او را جذب میکند ، جلوتر که میرود ، کلبه ای میبیند و با دلهره در میزند .
در را جوانی باز میکند و او دختر را به درون میخواند ، دختر نیز چاره جز پذیرش نمیبیند و میپذیرد .
به درون که میرود پیاله گردانی میبیند و جمعی از مستان جوان را ، ترس او بیشتر میشود .
پیاله گردان بلند میشود و با گرمای آتش از دختر پذیرایی میکند .
دختر تمام ماجرا را برای پیاله گردان و مستان جوان بازگو میکند.
پیاله گردان به دختر میگوید : "برو و در گوشه ایی از این کلبه آسوده بخواب ، ما هرگز پنداشت شومی با تو در سر نداریم."
دختر میپذیرد ، ولی با خود میگوید : " پدرم تنم را به همگان فروخت و شیخ به من نظر داشت ، وای به حال سرگذشت من با این مستان جوان " ، و به خوابی عمیق فرو میرود .
بامداد روز بعد وقتی دختر چشم باز میکند ، به زور رواندازها روی خود را کنار میزند و میبیند که چند جوان مست بدون روانداز سرمای استخوان سوز جنگل را تا سپیدی روز به سختی گذرانده اند .
سوی دیگر را مینگرد و پیاله گردان را با پیاله ای لبریز از باده با بدنی یخ زده و خشکیده میبیند .
پیاله گردان در آن سرما جان داد ، تا به پای پیمانش با دختر بماند .
دختر به پیش پیکر بی جان پیاله گردان میرود ، واپسین پیاله را در دست میگیرد و چنان با فریاد سروده پایین را میخواند که گویی گوش جهان را کر میکند ! :
گر که روزی ز قضا حاکم این شهر شوم
سر هر کوچه دو میخانه بنا خواهم کرد
خون صد شیخ فدای سر یک مست کنم
تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند
🌸
🍂🍂
🍃🍃🍃
••🥀••
فاطمیہڪربلاشبهاےجمعہدیدنےست
مادرتصاحبعزاےذبحاعظممےشود
#شبجمعہهوایتنڪنممیمیرم
.
.
‹♥️🖇›
¦🌻⃟🎗¦↬ #چادرانه
شھیدآوینیمیگفت:
بالینمیخواهم...
اینپوتینھایکھنہھممیٺواند
مرابہآسمانھاببرد
منھم بالی نمیخواھم...
بیشكبا'ݘادرم'میتوانممسافرِ آسمانھاباشم:)🕊
چادر من،بالپروازمَناسٺ.🌱
(💔🔗🔥)
رَفتِه سَردار نَفَس تازه کُنَد برگردد...🥀
چون ظُهور گُل نَرجِس بِه خُدا نَزدیک اَست...👣🍃
#حاج_قاسم ၇
#امام_زمان ထ
دلانہ✨
خدایا سرمایه ای که به من دادۍ
،
ارجحِ به تموم ثروتهای دنیــا
ممنونم که عاشق #علے م
ممنون که با عشق #حضرت_حیدر قلب ویرونهمو، آبـــ🍃ـاد کردۍ💛•••
#دلانه
#پروفایل
#دخترونهـــــ🌸
دختران خودنـما در چشم هـا جاے دارند
ولۍ دختران عفیف در دل هـا
زیرا حجاب یعنۍ به جاے شخص،
شخصیت را دیدݩ
•[🕊♥️]•
「❗️| #تلنگر」
آرزوتچیه؟!
گفتـم: شهــادت...
گفت: خیـلیخـوبــه
امـامیدونستیطبقِڪلام
امیرالمومنین(ع)مقامو پاداشِ
کسـیڪهمیتـونـهگنـاهڪنـهولی
آلودهنمیشه،ازشهیدکمترنیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا