راستش ما امسال یک #مسیر_جدید و متفاوت برای رسیدن به کربلا انتخاب کردیم
شروع مسیرمون از مرقد شریف طفلان حضرت مسلم بود
الان که اینترنت دارم مهمان منزل عزیزی هستیم که اسمش رو گذاشتم #حبیبتی!
ازوقتی وارد شدیم اتاق پذیرایی منزلش رو دراختیارمون گذاشته ، با عشق میگه #حبیبتی لباسهاتون رو بدید بشورم
#حبیبتی بچه هات رو بده من حمام کنم، گرمشونه
#حبیبتی دوغ خنک بده بچه هات بخورن
#حبیبتی بفرمایید خرما
حتی دو تا پوشک هم آورد برای دخترکوچولوم!
و الان هم بچه هام با بچه های #حبیبتی دارن بازی میکنن و نقاشی میکشن 💗 و هر چند دقیقه یکبار میان ترجمه عربی لغاتی که برای ارتباط با بچه های عراقی لازم دارن میپرسن😉
کلمه درخواستی آخرشون:
مامان #دوست به عربی چی میشه؟
حجاب فرشته ها(کودک و نوجوان)🇵🇸
راستش ما امسال یک #مسیر_جدید و متفاوت برای رسیدن به کربلا انتخاب کردیم شروع مسیرمون از مرقد شریف طف
از خصوصیات ویژه ی این مسیر ان شاالله براتون خواهم گفت🌿
بازهم سلام
خب من باز اینترنت گیر آوردم!
بسته ی رومینگ همراه اولم که در ایران فعال کردم که نمیدونم چرا کار نمیکنه یا آنتن نداره😥
یکی از تفاوتهای این مسیر با مسیر نجف به کربلا
کنار #فرات قدم زدنه...
و تو ای آب فرات، چگونه تاب آوردی این همه عطش را؟
...ای کاش جاری می شدی، آرام آرام و راهی می جستی به سوی خیام حسین...
به سوی کودکان عطشناکی، که تو را انتظار می کشیدند😭
از تفاوتهای دیگه ی این مسیر ، و به خصوص مزیتش برای #بچه_دار ها اینه که هم
مسافتش برای پیاده روی کوتاهتر هست
(کلا حدود ۴۰کیلومتره)
و همینطور وجود #مبیت در بین مسیر...
معمولا بین نجف تا کربلا #موکب ها برای استراحت و خواب شب هستند که برای استحمام و سرویس بهداشتی صف های طولانی دارند.
اما منازل (#مبیت) ، برای بچه دارها غالبا از خیلی جهات مناسبتره...
پ.ن: نمایی از استراحت های مکرر ما در طی مسیر😉
تا خانم صاحبخونه داشت شله زردها رو تزیین و تقسیم میکرد منم قابلمه و ظرفها رو شستم
خییییییلی تشکر کرد ...
انگار توقع کمک کردن از جانب مهمان های خسته ی از راه رسیده رو نداشت
اما معلوم بود چقدر خوشحال شده از این همراهی و همصحبتی💗 من هم..
#حب_الحسین_یجمعنا
دیروز از دور توجهم رو در #طریق_کربلا جلب کردن😍
دم اذان ظهر و اوج گرما بود
این دوتا پسر افغانستانی برای مادرشون که با کمرِخمیده و عصا راه میرفتن، سایه بان سیار! درست کردن...
#اَوَفیتُ_یاحسین؟
#عشق_حسین، در هر نژادی...
یکی از جذابیت های مسیر برای بچه ها همراهی چند دقیقه ای مون با زائرانی هست که #قربانی با خودشون میبرن
این گوسفند هم خیلی شیطون بود! مدام میپیچید دور پاهای پیر و عصای صاحبش...🤪
#اربعین_با_کودک
دیروز برای نماز ظهر و نهار
منزلی دعوت شدیم
حساااااابی اسباب استراحت
فراهم بود!!
چرا؟
چون تو حیاطشون دو تا گوسفند داشتن🤩
#قربانی
#نذر_للحسین_علیه_السلام
در این مسیر
تعداد موکب ها کم
و #منازل پذیرای زوار هستند
در طی روز که هوا گرمتره
گاهی فقط خودمان در طریق هستیم...
و اممممما از استراحت عصرگاهی دیروز برایتان بگویم...
بعد از ساعتی پیاده روی زیر آفتاب ، بچه ها نیاز به نشستن و استراحت داشتند
داخل حیاط خانه هایی که امکان استراحت وجود دارد، درب را باز و ردیفی از صندلی گذاشته اند و این یعنی میتوانیم برویم داخل در سایه ی حیاط منزل استراحت کنیم.
وقتی رفتیم داخل، قفس این پرنده ها گوشه ی حیاط بود
بچه ها رفتند از نزدیک ببینند
صاحبخانه رسید و به ما فهماند که زوار ایرانی را خیلی دوست دارد
قفس را آورد جلوی ما تا ما هم ببینیم و بچه ها راحتتر بازی کنند...
بعد پدر خانواده به پسرش #علی پولی داد و دست بچه های ما و #علی را در دست هم گذاشت و راهی بیرون خانه کرد...
وقتی برگشتند یک پلاستیک بزرگ
پر از خوراکی دست بچه ها بود.
پدر به پسرش گفته بود هرچه خودت دوست داری بخر برای زوار امام حسین😭
چیپس، انواع شکلات، آبمیوه، پسته و...
بچه ها که از دیدن چیپس! ذوق کرده بودند
همانجا بسته را باز کردند
اول به #علی تعارف کردند اما هرچه کردند اصلا لب نزد و گفت برای شماست...
خانم خانه کنار من
و آقای صاحبخانه در کنار همسرم نشسته بودند و مشغول صحبت بودیم...
من دفترچه پسرم را از کیفم درآوردم تا شماره تماس و آدرسمون رو براشون بنویسم
و دعوتشون کنیم به زیارت حضرت معصومه...
روی دفترچه عکس #حاج_قاسم بود،
تا دفترچه را دید دست کشید روی عکس، و بر صورت کشید ...
بعد او هم دفتر راگرفت و آدرس و شماره تماسش را برایم نوشت که منزلش را گم نکنیم🌿
در آخر
موقع خداحافظی
آقای صاحبخانه ، پولی در دستان همسرم گذاشت
و وقتی همسرم امتناع و تشکر کردند ، گفت برای #اطفال در #زیارت_امام_حسین خرج کنید...
و ما مبهوت از این همه #سخاوت و #خدمت_به_زوار و #اعتقاد این خانواده...
بچه ها باهم دست دادند و به سختی دل کندند و راهی ادامه ی #طریق شدیم...
گاهی که میشینیم برای استراحت
بچه ها #زباله های اطرافمون رو جمع میکنند ...
به امید قبولی #خادمی شون🤲
پ.ن: ببخشید بابت اینکه عکس هام کیفیت ندارن
یه دلیلش اینکه کیفیت دوربین گوشیم خوب نیست و دوم اینکه موقع عکس گرفتن ، صرفا یک عکس فوری میگیرم تا برایتان روایتی بگویم... خیلی برای عکس مته به خشخاش نمیگذارم که بچه ها هم حساس نشن...
خلاصه که به دید زیبا بین خودتون ببخشید🙏🌷
الان دیگه در خاک ایرانیم...
و من عکسهای گالری گوشیم رو ورق میزنم و با یاد این سفر رویایی خاطره بازی میکنم🥺
اینجا منزل یک خانواده خونگرم عراقی
صاحب ۴دختر
به نام های
زهرا ، زینب، جنات ، نور
و یک پسر بنام عباس
نانوای نان های موکب...
شب با تعارف و اصرار به رفتن در منزلشان و
نشستن و گفتگو راجع به خودمون، سفرمون و ذکراباعبدالله خوابیدیم..
صبح هم با عطر نان تازه ای که برامون آوردند بیدار شدیم
و با این عکس یادگاری از هم خداحافظی کردیم...