eitaa logo
حجاب و عفاف🧕🏻
3.3هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
10.3هزار ویدیو
76 فایل
﷽ حـجاب بوته خوش بوی گل عفاف است🌱 [برای تعقل و تفکر آزاد اندیشانه ؛حول مسئله عفاف و حجاب گرد هم آمده ایم ] بگوشیم @fendreck @KhademAllah7 @Maghadam1234 کپی باذکرصلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1373634614.mp3
8.3M
🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺@hejab_o_efaf ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
هدایت شده از 🚩منتظــران ظهــــور ۳۱۳(عــج)🚩
😊😁 ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ... ﺩﺭب ﺍﺗﺎﻗﻤﻢ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ! ﺍﻻﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ . ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ﺩﯾﮕﻪ !📒 . ﻣﯿﮕﻪ :ﺑﯿﺎ ﮐﺘﺎﺑﺘﻢ ﺑﺒﺮ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ بﺷﯽ! 😢😂😭😂 🌷🌹🌷🌹🌷 ⬇️ یکی از کبیره است. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند : "اگر کسی بدون عذرشرعی دروغ بگوید ۷۰ هزارفرشته او را لعنت می‌کنند و از دل او بوی تعفن و گندی بالا می‌رود تا به عرش برسد ..." الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊 .┈┉┅━❀🌸💌🌸❀━┅┉┈ @SARBAZANMAHDIFATEMEE .┈┉┅━❀🌸💌🌸❀━┅┉┈
🌚🕊 در صدف هیچ هنــــر نیست اگر شن باشـے... ️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺    @hejab_o_efaf .┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
20.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.: حرکات نمایشی «زنان یگان ویژه پلیس» الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 ️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺    @hejab_o_efaf .┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
📹 عصر امروز | کاروانی از بندر انزلی آمده بودند که راننده ی آن خانمی بود که به خاطر عشق وارادت حاج قاسم چادری شده بود. ️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺    @hejab_o_efaf .┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
📸 پشت ماشین عروس نوشته شده: امنیت مراسم ما مدیون حاج قاسم و همرزمان اوست . . . ️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺    @hejab_o_efaf .┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144132780491131021.mp3
12.08M
بسیــــــــار شندیدنی پیشنهاد میشه گوش کنیـــــــد 🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺@hejab_o_efaf ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🌴فنــــــــدرســک🌴🇮🇷: 🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 مهدا خواست جواب این سرکشی های هم کلاسیش را بدهد که حسنا پا به فرار گذاشت و سید مهراد حسینی استاد جوان وارد کلاس شد . ـ سلام ، عصر همگی بخیر همه جواب استاد را دادند و استاد شروع به حضور غیاب کرد . ـ خب قبل از شروع بحث یه نفر بیاد و مطالب جلسه قبل رو در ۵ دقیقه ارائه بده . همهمه ای در کلاس برپا شد که استاد کلاس را ساکت کرد و گفت : خب اگر داوطلب نیست کسی که کمترین نمره رو داره صدا میزنم ؛ تا پیداش میکنم اگر کسی میخواد داوطلب بشه بگه همه میدانستند کمترین نمره احتمالا متعلق به امیر رسولی است کسی که به دلیل ضعف مالی که داشت مجبور بود کار کند و همه او را با تاخیر و غیبت هایی که داشت میشناختند اما غرور و اعتماد بنفس کاذبش به او اجازه نمیداد از کسی کمک بخواهد ؛ همه میدانستند اگر این فرصت را خراب کند قطعا این درس را پاس نخواهد کرد و اخلاق خاصش که از کسی بابت لطفش تشکری نمیکرد باعث شد هیچ کس این فداکاری را نکند . مهدا جزوه اش را بالا پایین کرد و با اشاره به آن سوالی به رسولی نگاه کرد که او شانه ای بالا انداخت و بی تفاوت به استاد خیره شد ؛ تا استاد خواست نام فرد مورد نظرش را صدا بزند مهدا با فکر این که خانواده ی او به حضورش نیاز دارند و با تاخیر در اتمام تحصیلش به مشکل میخورند دستش را بلند کرد و با صدایی که از خستگی گرفته بود گفت : ببخشید استاد ؟ ـ سوال داری ؟ ـ خیر ، من میخواستم مطالب جلسه قبل رو یاددآوری کنم . ثمین : اسپایدرمن وارد میشود ... اغلب دانشجویان کلاس خندیدند که استاد گفت : خانم فاتح شما بیش از ظرفیتتون داوطلب شدین ... ـ اگر لطف بفرمایید اجازه بدین من مطالب امروز رو ارائه بدم مطالعه پیش از کلاسم رو آزمایش میکنم و شما از میزان یادگیری سطح کلاس آگاه میشین ثمین :.... هههه آگاه ... راز بقاست حتما تو هم آفتاب پرستشی استاد : ـ مشکل اینکه که سطح یادگیری شما با سطح یادگیری کلاس مطابقت نداره و شما خانم ناجی ؟ یه بار دیگه بخواید حرف اضافه تر از مباحث کلاس بزنید میتونید برید بیرون و از راه پله پذیرایی کنید . این بار همه جز ثمین و مهدا خندیدند که ثمین گفت : آخه استاد این خانوم حق ما رو ضایع میکنه دنبال نمره و خود شیرینیه ـ خب نظرتون چیه شما تشریف بیارید و برای ما توضیح بدید ثمین به لکنت افتاد و گفت : اِ ...ِ استاد ... چیزه ... من واسه جلسه قبل آمادگی داشتم ـ مشکلی نیست شما فصل ۴ رو کنفرانس بدین ، خیلی مشتاق بنظر میاید . ثمین با حالتی که نشان میداد دوست دارد مهدا را بکشد گفت : بله استاد چشم . ـ خانم فتاح بفرمایید . مهدا شروع به توضیح کرد و سر ۵ دقیقه مبحث را بست که ثمین گفت : یه مبحثو جا انداختی خانوم محترم مهدا : بله ، تدریس مبحث ابتدایی فصل ۳ در قالب ۳ صفحه به زمان تدریس فصل ۴ موکول شده ، ان شاء الله شما جبران میکنید . استاد لبخندی زد و گفت : بفرمایید ممنون ، توضیحات کامل بود ، ضمنا کسایی که نمره شون پایینه فکر نکنن من متوجه نیستم یا اگه از بقیه سوء استفاده میکنن من متوجه نمیشم ... مهدا : ببخشید ، اما استاد من خودم خواستم ... ـ بهتره منو بچه فرض نکنی خانوم فتاح ـ نه ایـنـ... ـ خب کافیه مبحث جدید رو شروع میکنم لطفا دقت کنید تا مجبور نباشم چندبار توضیح بدم . &ادامه دارد 🌹🌹 🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺@hejab_o_efaf ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
🌺🌺چند تا پروفایـــــــــل براتون میزاریم انشالله که مفیــــــد واقع شه🌺🌺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌⊱⋅ ———— ⋅ 𔘓 ⋅ ———— ⋅⊰ 📻⃟🌱¦↭ ⎛📻🌱⎠ 𝐉𝐎𝐢𝐧↷ 🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻   . ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈ 「⃢🦋➺@hejab_o_efaf ┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈