💙❣💙❣💙❣💙❣💙
#رمان_حورا
#قسمت_نود_و_هشتم
به سمت حوض وسط حیاط مسجد رفت. آستین هایش را بالا زد وضو گرفت.
اما خدا میداند که دل تو دلش نبود تا جواب استخاره اش را بگیرد.
صف اول نماز ایستاد.
سلام نمازش را داد و به سجده رفت.
_خدایا به بزرگیت قسم این دفعه خوب بیاد.
به سمت حاج اقا رفت.
_سلام حاج اقا قبول باشه.
_سلام پسرم قبول حق باشه.
_حاح اقا میشه یه خواهشی بکنم؟
_جانم بگو پسرم.
_حاجی مگه نمیگن تو کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست؟؟
_چرا بابا درسته.
_ولی حاج اقا من یه اشتباهی کردم اومدم استخاره کردم بد اومد میشه یه بار دیگه بگیرم لطفا؟
_والا بابا جان استخاره رو که نمیشه هی تجدید کرد ولی چون کار خیره من برات دوباره انجامش میدم.
_حاج آقا نوکرتم ممنونم ازتون.
_نگو بابا جان خواهش میکنم انشاالله این دفعه خوب بیاد برات.
نیت کن پسرم.
امیرمهدی از ته دل نیت کرد. دیگه طاقت دوری حورایش را نداشت.
_باز کن چشاتو بابا جان ببین چه قشنگ هم در اومده.
برو بابا برو به کار خیرت برس که استخاره عالی اومده.
_جدی حاج اقا خدا خیرتون بده ممنونم بدین دستتونو ببوسم.
_عه این چه کاری بابا جان برو پسرم برو که قسمتت منتظرته.
به سجده رفت.
بایدم می رفت.
مگر می شود سپاس گذار ارحم الراحمین نبود وقتی انقد قشنگ راضی بودنش را نشانش داده بود؟
به سمت خانه حورا پرواز کرد. سر راه یک دسته گل زر گرفت.
زنگ در خانه را زد .
و انگار حورا دم زنگ نشسته و منتظر امیرمهدی اش بوده که سریع ایفون را برداشت.
حالا مگر حرف مردم برایش مهم بود؟دختری که تا دیشب در را برای پسر دایی اش باز نمی کرد حالا این گونه منتظر پسری غریبه بود.
_بله؟
_سلام حورا خانم مشتلق بدین خبرمو بگم.
_چیشد گرفتین جوابشو؟؟
و فهمید که چه قدر حول بازی در اورده است.
سریع گفت: یعنی چیزه....
_ بله بله همون چیزه گرفتم جوابمو حاج اقا گفت عالی اومده.
این حورا بود که قند در دلش آب می شد.
_حالا ما کجا میشه شما رو زیارت کنیم بانو؟
بانو گفتن امیر مهدی دل حورا به تپش انداخته بود.
_من دارم میرم دانشگاه. الان میام پایین.
_باش پس منتظرم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#رمان_حورا
#قسمت_نود_و_نهم
مهرزاد بعد از آنشب سخت و دردناک و پر از تنهایی دیگر امیدی برایش نمانده بود.
یاد حورا افتاد که همیشه در اتاق تاریکش باکسی صحبت میکرد که گویی نورامیدی به قلبش تابیده می شد.
یاد حورای آرام افتاد..
یاد آن غریبه آشنا..
او را نمی شناخت اما شروع کرد به حرف زدن با او.
_نمیشناسمت که چی هستی، کی هستی، کجا هستی؟؟.
هیچی درباره ات نمیدونم.
ولی فقط اینو میدونم که همیشه تکیه گاهحورا بودی.
اسمت چی بود؟ خدا؟؟
اما میخوام یه چیر دیگه صدات بزنم.
فکر کنم بهترین چیزی که میتونم صدات کنم، غریبه دوسداشتنیه.
یه حس خاص دارم بهت..
حس میکنم نزدیک شدن بهت شیرینه..
کمک میخوام ازت، اونم خیلی زیاد.
دلم سمتت کشیده میشه ولی نمیدونم کجا؟ چطوری؟ با کی؟
درهمین حال هابود که به خواب رفت.
صبح وقتی بیدارشد خودش را در اتاقی پر از آرامش دید.
پیرمردی با ریش های سفید و قیافه ای مهربان بالای سرش بود.
گفت: من کجام؟شما کی هستی؟
پیرمرد گفت:صبح که برای نون گرفتن می رفتم نونوایی کنار یه ساختمون خوابت برده بود جوون.
بهت نمیاد معتاد یا الاف باشی.
اینجام مسجده خونه خداست همیشه درش رو به همه بازه.
_ممنونم حاج آقا اصلا نمیدونم کی خوابم برده.
باید برم سرکار..
_پاشوپسرم اذان صبح رو گفتن نمازت بخون بعدش دست علی یارت برو دنبال کار و زندگیت.
مهرزاد و نماز؟؟!!
کمی من من کرد اما رویش نشد ک بگوید که نماز خواندن را بلد نیست.
به اجبار چشمی گفت و رفت برا وضو.
وضو و نمازش را نیمه کاره تمام کرد و پای سجاده بود که یاد حرفای های دیشبش با غریبه دوسداشتنی افتاد.
دوباره خواست با او حرف بزند که ناخودآگاه اشک از چشمانش جاری شد.
اوهیچی درباره او نمی دانست.
اولین قدم فهمیدن تاریخچه نماز بود.
در کودکی فقط به او میگفتند نماز بخوان نماز بخوان.
اما هیچکس علتش را نمی گفت
و مهرزاد باید می فهمید برای چه باید نماز بخواند. خیلی سریع آماده شد و به مغازه رفت. باید با امیر رضا حرف می زد.
#نویسنده_زهرا_بانو
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
ابراهیم_هادی شهیدلبنانی
✅ شهیدی شبیه ابراهیم هادی
مادر این شهید از شباهت چهره فرزندش با شهید ابراهیم هادی میگفت .
از علاقه پسرش به ابراهیم هادی میگفت ...
و مطالعه چندباره کتاب سلام بر ابراهیم توسط فرزندش...
این مادر شهید آرزو داشت فقط یک بار به زیارت امام رضا علیه السلام بیاید...
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
مابایـدهـرروزقرارهـاییکـهدرایـنعالـم
بـاحضرتحجت'عـج'داریـمتـازهکنیـم🪴
ماآمدیـمدرایـنعالـم،امـامهـمآمـده؛
یک قـراری بیـن مـا و امـام اسـت!
مـااگـرسرقـرارمانبیاییـم،
امـامهـمسرقـرارشمیآیـد!
امـامهیچوقتازقرارِخودشتخـلفنمیکنـد؛
مـاهستیـمکهتخلفمیکنیـم..
مـاهستیمکـهحضــرترارهـامیکنیـم
میرویـمدنبـالبازارمکارهدنیـا..! ❤️🩹
#آیتاللهمیرباقری
تعجیلدرظهوروسلامتیمولا،شفابیماران
#پنجصلوات📿
بهرسموفایهرشب بخوانیم
#دعایسلامتیوفرجحضرت
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#سلام_امام_زمانم
سلام بر مهربانیِ بینهایتت
سلام بر لبخند زیبایت
سلام بر صبر بزرگت
سلام بر قلب رئوفت
سلام بر دعاے شبانگاهت
سلام بر انتظار دیر پایت
سلام بر تو و بر همهے فضائلت
💐اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ💐
💐 🍀🌺
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🩷🩷🩷
دیدم اول صبحی پیام مهمتر از این نمیتونه باشه
گوش بدیم
خوب گوش بدیم
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حیا
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
💢 اون چادر حضرت زهرا سلاماللهعلیها که چندین وصله داشت از همه کهکشانهای عالم ارزشش بیشتره ؛ همه عالمیان افتخار می کنند یک سایه از اون چادر بر سرشون میوفته...
علامه مصباح رحمةاللهعلیه
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
#نسخههای_خودسازی 🌱
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری ✨
روزقیامت مردم،حسرت ساعتی که در
غفلت گذراندند و به یاد خدا نبودند را
خواهند خورد💔
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
+ من با این حجاب مشکل دارم🤨
_ عه! خب چرا؟ 😳
+ چون این حجاب ساخته دین شماست😒
_ باشه، اما میدونستی دین مبتکر حجاب نیست!!
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف🧕
𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄