🔰 پیوند مهدویت و غدیر .... کانال تخصصی مهدویت .. @kanonemahdavi

ماجرای تحول سحر خانم بهرامی 🌼🌸🤲🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 به عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها. ان شالله مورد توجه حضرتش قرار بگیریم به یک صلوات هدیه به امام زمان.علیه السلام. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم ‍‎‌‌‎ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ کانال متحولین..👆👆.از لاک‌جیغ تاخدا

👇🔰 فواید دعای فرج ....🥀کتاب مکیال المکارم 🥀 کانال تخصصی مهدویت .. @kanonemahdavi

🌸 🌸🌼 🌼🌸🌼 🌸🌼🌸🌼 💫💫 ❓❓ سوال کاربر .؟؟ با سلام و احترام پرسیده شده بنابر حدیث شریف از امام صادق کسی که ۴۰ روز دعای عهد را بخواند می تواند امام را ببیند ولی نتواند امام را ببیند چگونه است البته دیدگاه جدیدی برایشان باز شده است که گفتند. ممنون میشوم دراین باره و حدیث توضیح بفرمایید . 🔸 🔰🔰 بشنوید پاسخ استاد ایتی را به سوال بالا 👆👆👆 ❓ #پرسش_پاسخ_مهدوی #راضی 🌺اللهُمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج🌺 🌸🌤السلام علیک یاصاحب الامر🌤🌸 🌷 کانال پرسمان مهدویت 🌷 ‌ 🔹پرسش و پاسخ گویی به سوالات و شبهات مهدوی شما 🔹 🥀 انتشار دهید...سرباز امام در فضای مجازی باش... لطفا سوالات مهدوی خود را به ادمین کانال ارسال تا در اسرع وقت پاسخگو باشند ....لینک کانال ما 👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @porsemanmahdavi313 ┗━━━🎊━━ 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸

امیر نوجوانی خوش سیما در خانواده ای مرفه زندگی می کرد. پدر ومادرش هر دو پزشک بودند. و از آنجا که افکار غربی داشتند به ارزش ها و دستور های دین چنانکه باید پایبند نبودند.. 👇

.... آنها صبح زود از خانه بیرون می رفتند وفقط آخر شب برای استراحت به خانه بر می گشتند. وبرای آنکه امیر احساس تنهایی نکند دختر خاله ی او را که هم سن او بود به فرزند خواندگی قبول کردند واو را در خانه خویش جای دادند.. ... از وقتی که دختر خاله به خانه آمد زندگی امیر بهم ریخت. ادامه👇

چرا که دختر خاله مدام مزاحم زندگی امیر بود و اظهار دوستی می کرد.

اما امیر که رابطه اش با این روابط بد بود تن به گناه نمی داد. امیرناراحت بود ونگران از رابطه ی بد... نگران بود که مبادا گوهر عفافش را از دست بدهد 👇

... امیر امتناع می کرد و دخترک اظهار...

.. تا اینکه امیر ۱۷ ساله نامه ای به مجله روز زن می نویسد واز آنها درخواست چاره می کند..

چند روز بعد از نوشتن نامه یک شخصیت معنوی را در خواب می بیند که به او می گوید: امین ، وقتت را تلف نکن و برو به دانشگاه اصلی... بدین ترتیب امیر که مفتخر به عنوان :" امین " شده بود 👇 عازم دانشگاه اصلی می شود.👇 ادامه دارد

ادامه داستان امیر. امیر یا امین عازم جبهه می شود اما قبل از رفتن دوباره نامه ای به مجله روز زن می نویسد... سلام. سلامی به گرمای آفتاب خوزستان و به لطافت نسیم بهاری از این راه دور برای شما می فرستم. مدت هاست منتظر جواب نامه شما ماندم. نمی دانم نامه ام را خواندید یا نه ... ولی حالا که عازم دانشگاه اصلی هستم جوابی از شما دریافت نکرد ه ام... البته مطمئن هستم که جواب نامه ام را خواهید داد. ولی وقتی جواب نامه ام را می دهید امیدوارم من در این دنیای فانی نباشم.. حدود یک هفته بعد از نامه اول؛ دختر خاله ام من را ترغیب به گناه کبیره زنا می کند. شبی درخواب دیدم که مردی با کت شلوار سبز در خیابان من را دید و به من گفت ؛ امین برو به دانشگاه اصلی؛ وقتت را تلف نکن. من این خواب را از روحانی مسجدمان سوال کردم و ایشان گفتند که دانشگاه اصلی جبهه است. من هم از اینکه خدا دست نیاز مرا گرفته بود وراهی به روی من گشوده بود خوشحال شدم و حال عازم جبهه نور علیه تاریکی هستم.. البته این نامه را به کادر بیمارستان بدهند که اگر شهید شدم وبعد از شهادتم نامه ی شما آمد؛ این را برایتان پُست کنند تا از خبر شهادت من آگاه شوید. البته حالا که این نامه ی مرا می خوانید نمی دانم نامه ی قبلی مرا یادتان است که چه نوشته ام. 🥀۱.