eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
یا ⁉️ ✅ اولین مادر، راحت‌ طلبی 🔰طبق گفته‌ی بزرگان،از سن ۷ تا ۱۴ سالگی، بهترین زمان مدیریت راحت طلبی فرزندمون هست ❌ مادر محترم، از سرِ دلسوزی باعث راحت طلبی فرزندتون نشید ... چون خیلی از گنهکارا و یا حتی از نظر اجتماعی خیلی از بزهکارا مشکلشون اینه که موضعِ درستی نسبت به راحت طلبی نگرفتن ،بهمین خاطر در جوانی اسیر شدن(شهوت جنسی، شهوت مال،شهوت قدرت،شهوت شکم و...) ✅شهوت پرستی مانع فرد میشه 🍀ان‌شاالله درآینده بیشتر درباره مدیریت راحت طلبی گفتگو می‌کنیم. Panahian.ir 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👹چجوری شیطان یکی‌و بی‌نماز می‌‌کنه⁉️ 🧐اصلا کی گفته نماز واجبه؟ 🎵حجه الاسلام رفیعی 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🇨🇮حجاب شهر کینسیل در ایرلند ‏ 🔶‎(kinsale cloak) و ‎شال شهر گالوی(Galway shawl) حجاب‌هایی بودند که در کینسیل* و کورک غربی** ایرلند همراه با استفاده می‌شدند. کینسیل کلوک زیر گردن قزن‌قفلی داشت. 🔶 امروزه این چادر/شنل را توی فیلم‌ها به تن پری‌ها و جادوگرها می‌بینیم. قدمت این چادر به پیش از می‌رسد. *Kinsale **west Cork 📝منبع: Instagram.com/hijabarbaeen2 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
واحد: بابا دیگه منو تنها نگذار | حاج میثم مطیعی - @MeysamMotiee_ir.mp3
6.17M
•° ❁﷽❁°• 🥀بابا دیگه منو تنها نگذار😭 🎤حاج میثم مطیعــــــے | 🥀 🏴 @hejabuni ‌| دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•.°•.°•.°•.°•.°•.°•.°•.°•.°•. •داغ سہ سالہ دختࢪ تو مے‌ڪشد مࢪا...🥀💔 | | 🍂 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
📚 📔عنوان: غیرت یعنی...(داستانک هایی از غیرت) ✍نویسنده: حمیرا نظری 📑ناشر: انتشارات قدس 🍀کتاب "غیرت یعنی..." مجموعه داستان‌های کوتاهی نوشته حمیرا نظری است که در انتشارات قدس به چاپ رسیده است. 🍀این داستان‌ها در تلاش اند تا واژه را که در میان مردم به اشتباه تعریف شده است، دوباره کنند. ☘کتاب "غیرت یعنی..." شامل نگاه به کلمه از دیدگاه امام رضا(ع) به همراه داستانک ‌های شیرینی با موضوع غیرت در ، و غیرت و آثار خوب آن می باشد. 📖در بخشی از این کتاب می خوانیم: 🔸کوتاهی و زیاده روی در هر کاری، سبب منحرف شدن آدمی از راه درست و مستقیم است و او را از رسیدن به هدف الهی بازمی دارد و پیامدهای ناگواری نیز به دنبال دارد. 🔸 نیز چنین است و در صورت در آن، آثار شومی دامن گیر انسان خواهد شد. زیاده روی در غیرت افزون بر آن که موجب بدگمانی شخص نسبت به ناموس او می شود، احساس شخصیت را نیز از ناموسش می گیرد. 🔸درباره کوتاهی و بی توجهی در امر نیز در آموزه های پیشوایان اسلام بسیار سخن ها برجاست. مردی که تحت تأثیر تبلیغات شیطانی، هویت اصیل خود را از دست داده و زن را همچون کالایی مادی می پندارد و شخصیت خود را در داشتن زنی که در منظر دیگران خود را می آراید، جست وجو می کند، به درمی آید. 🏴 @hejabuni ‌| دانشگاه حجاب 🎓
♨️پشت پرده حقیقی هالیوود از زبان بازیگران هالیوودی 🌀مايام بليک، بازيگر زن آمریکایی که 4 بار نامزد دریافت جایزه امی شده است در گفتگو با New York Times: هیچگاه مورد آزار جنسی قرار نگرفتم، چون... 🎞من ١١ سالگى وارد هاليوود و صنعتى شده بودم كه در آن زيبايى ظاهرى و جذابيت جنسى بيش از هر ويژگى ديگرى مورد تمجيد قرار مى‌گرفت. 💅در دوران نوجوانى مادرم اجازه نمى‌داد آرايش كنم يا ناخن‌هايم را مانيكور كنم و تشويقم مى‌كرد كه سعى كنم در زمان مصاحبه براى فيلم‌ها، خودم باشم. مادرم به من آموخته بود كه اجازه ندهم كسى من را "عزيزم" صدا كند يا سر صحنه بغلم كند. من خوب مى‌دانستم كه رفتارم با رفتار معمول دختران و زنان در هاليوود متفاوت است. 🔻 من براى حفاظت از خودم تصميماتى هوشمندانه گرفته‌ام. من تصميم گرفته‌ام كه بعد جنسى‌ام متعلق به موقعيت‌هاى خصوصى و افراد بسيار صميمى باشد. من محجوبانه لباس مى‌پوشم 🔻مى‌فهمم كه برخی اين كارها را سركوب كننده و مخالف آزادى زنان مى‌بينند. در يک دنياى ايده آل زنان مى توانند آزادانه هرطور بخواهند رفتار كنند. اما دنياى ما دنياى ايده آلى نيست. در عين اينكه تأكيد مى كنم كه مردان مطلقاً حق ندارند با هيچ عذر و بهانه‌اى به زنان تعدى كنند. 🔻ما در جامعه‌اى زندگى مى‌كنيم كه به زنان به چشم هم‌بازى هاى يک‌بار مصرف نگاه مى‌كند. 🌐منبع:https://www.cnn.com/2017/10/16/entertainment/mayim-bialik-weinstein-backlash/index.html 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #نگاه_خدا💗 #قسمت_چهل‌وسه تا کنار ماشین، دستش را در دستم نگه‌داشتم. ساعت نه به خانه رسیدیم.
💗نگاه خدا💗 در مسیر، امیر فقط درحال دعا و قرآن خواندن بود. مریم جون کمی میوه داد تا پوست بکنم و با امیر بخوریم. میوه‌ها را داخل ظرف ریزریز کردم. - بفرما امیر آقا. لبخندی زد و من بالاخره خندیدنش را دیدم. -خیلی ممنون. بابا برای نماز و شام ایستاد. به همراه مریم جون به نمازخانه زنانه رفتم. گوشه‌ای نشستم ،تا نماز مریم جون تمام شود. بابا و امیرطاها هم به نمازخانه‌ی مردانه رفتند. بعد از شام حرکت کردیم . خوابم برد .با صدای امیر بیدار شدم. - سارا خانم ،سارا خانم ،بیدارشین رسیدیم. - ببخشید اصلا حواسم نبود. - اشکالی نداره. - بابا و مریم جون کجان؟ - رفتن واسه صبحانه ،گفتن صداتون کنم. بعد از صبحانه باز به راه افتادیم. ساعت هشت به مشهد رسیدیم. به هتل رفتیم. بابا دو اتاق کنار هم گرفت!یکی از کلیدها به امیر داد و گفت: امیر جان! تو و سارا برین داخل این اتاق ،یه کم استراحت کنید. بعد همه باهم واسه نماز ظهر میریم حرم. تا در اتاق باز شد، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوابیدم که باصدای امیر بیدار شدم. سارا خانم. بیدار شین میخوایم بریم حرم. بلند شدم موهایم را بستم. ،مانتو پوشیدم و روسری گذاشتم. چادر هدیه‌ی مادر جون را روی سرم گذاشتم. چادر به من می‌امد ولی نمیدانم چرا اصلا دوستش نداشتم؟ احساس می‌کرد جلوی راه ‌رفتن را می‌گیرد. امیر پشت سرم ایستاده بود. -خیلی حجاب بهتون میاد. لبخند زدم. بابا و مریم جون پایین منتظر ما بودند. بابا تا من را دید، جلو آمد. پیشانیم را بوسید. - چقدر شبیه مامان فاطمه شدی؟ دلم غنج رفت. وارد صحن حرم شدیم با دیدن گنبد طلایی اشک از چشمانم سرازیر شد. - ساراجان تو مریم برین زیارت ،منو اقا امیر هم میریم زیارت هرموقع زیارتتون تمام شد بیاین همینجا. داخل حرم خیلی شلوغ بود. دور سلام دادیم و برگشتیم به حیاط. بابا رضا و امیر روی فرش نشسته بودند. بابا رضا، با دیدنم ایستاد. -سارا جان، بیا اینجا بشین. منو مریم میریم هتل. شما بعدن بیاین. نشستم کنار امیر. زیارت عاشورا میخواند و آرام اشک می‌ریخت. - آقا امیر.میشه بلندتر بخونین منم گوش کنم؟ ا صدایش آرامم می‌کرد. بغضم شکست. چادرم را روی صورتم انداختم. شروع به گریه کردم. صدای امیر قطع شد. سرم را بالا گرفتم. - چیزی شده؟ - نه هیچی. بعد ادامه داد به خواندن دعا . بعد تمام شدن دعا برگشتیم هتل بابا زنگ زد به رستوران هتل بیایید. ناهار خوردیم وبرگشتیم به اتاقمان. سرم درد می‌کرد. لباسم را درآوردم و خوابیدم. ادامه دارد 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210818-WA0047.mp3
12.73M
✅خدای خوب ابراهیم✅ 💚 قسمت۳ کتاب خدای خوب ابراهیم، روایتگر خاطرات زیبای شهید «ابراهیم هادی» 🌸🌸🌸🌸 از نکته‌های جالب و کاربردی کتاب خدای خوب ابراهیم این است که مجموعه خاطرات جمعی از اعضای خانواده، دوستان و همرزمان شهید ابراهیم هادی نقل شده و پس از آن یک آیه از قرآن در مورد آن ویژگی ذکر کرده . 🎙رادیو‌ایران‌صدا 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌸دوام زیبایے🌸 💠صادق آل محمد (ع) : حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد* آری قطعاً خالق مهربانمان💝 از آن‌ها که ادعای دروغین دل سوزاندن برای آزادی ، آرامش و حفظ زیبایی‌های تو را دارند بیشتر حواسش به تو است❣ خداوند، خیرخواه توست بانو❣ 💠امام على (ع) : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست .** * (المستدرک، ج5) **غرر الحکم(5820) 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نسخه برهنگی فقط برای ماست اما👇👇👇 ⭕️تلاش یک صهیونیست برای پوشاندن تصاویر تبلیغاتی برهنه! 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🇷🇺پلاتوک حجاب زنان روس بانوان روس با روسری یا (platok). همراه روسری (sarafan) می‌پوشیدند که نامش از کلمه‌ی فارسی "سراپا" گرفته شده بود. چادر زنان روس نام داشت که در این عکس‌ها همراه (kokoshnik) روی سر قرار گرفته است. در جریان استعمار فرهنگی ، تزارها مردم کشور خود را به پوشیدن لباس‌های سکولار فرانسوی سوق دادند. در حدود قرن نوزده تحت تاثیر دوران روشنگری و مذهب‌زدایی اروپا، در روسیه دین از سیاست جدا شد و مسیحیت زیر سوال رفت. روس‌ها عموما هستند. 📝منبع: Instagram.com/hijabarbaeen2 🏴 @‌hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔹| 📢سخن لئو تولستوی(نویسنده و فیلسوف روسی) دربارۀ اختلاط جنسی و نبود حجاب... منبع: خبرگزاری بین المللی شفقنا ❄️ 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🌸خادم شهدا راهکارهای غلبه برترس در امربه معروف ونهی ازمنکر/قسمت7⃣راهکار6⃣/ راهکار6⃣؛ خجالت نمی‌کشی بجای اینکه از خدا بترسی، از مخلوق خدا می‌ترسی⁉ 💠( آل عمران/173) را بخوان و بگو "حسبنا الله و نعم الوکیل". 💠 حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): " جایی که باید حرف بزنی، اگر سکوت کنی، خدا مواخذه‌ات می‌کند. می‌گویی خدایا از مردم ترسیدم." حضرت حق می‌فرماید: "فإیّایَ کُنتَ أحَقَّ أن تَخشى"." شایسته بود از من بترسی." [خاطره ] 🌺حدود ده دوازده تا دختر نوجوان دور هم نشسته بودیم، با هم حرف میزدیم. صحبت رفت سمت مباحث حجاب و اینا ... هر کس نظری میداد و از زاویه‌ای تحلیل میکرد. آخرش یه رباعی خوندم که خیلی جاها به کار میاد. ( بخشی از شعر حامد زمانی) *شما هم میتونید در جمع‌های دخترانه از این دوبیتی استفاده کنید: 🌺 کاش ستاره‌ی نجیب آسمون گره‌ی روسری‌شو وا نکنه کاش که هیچ گُلی برای دلبری عطرِ شو حراج دنیا نکنه🌺 یک دفعه سکوتی کوتاه حکم فرما شد😅 انگار از شعر خوششون اومده بود 😊 گری معروف 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم دکتر حسن عباسی مقایسه کوتاه از ارتش افغانستان و سپاه پاسداران. 🏴 @hejabuni | دانشگاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به روز باشیم ✅ کهنه سرباز آمریکایی: 📍نباید فقط نظاره‌گر تبدیل ایران به یک ابرقدرت جدید باشیم/در جهان تبدیل به یک مضحکه شدیم و کاری کردیم که ایران جرات زیادی پیدا کند! 🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
💗نگاه خدا💗 #قسمت_چهل‌وچهار در مسیر، امیر فقط درحال دعا و قرآن خواندن بود. مریم جون کمی میوه داد تا
💗نگاه‌خدا💗 بیدار که شدم، امیر نماز می خواند.بعد تمام شدن نمازش پرسیدم: - چرا نرفتی حرم نماز بخونی؟ -حاج رضا و مریم خانم رفته بودن حرم ،منم نمیتونستم تنهاتون بزارم. چه قلب مهربونی داشت. دست و صورتم را شستم. آماده شدم و چادرم را سرم گذاشتم. - بریم - کجا؟ - حرم دیگه. امیر لبخندی زد و لباسش را پوشید. گوشه‌ای از صحن انقلاب نشستیم. - اقا امیر. میشه یه چیزی بپرسم؟ شما ترکیه چیکار می‌کردین ؟ - عموم اینا ترکیه زندگی میکنن ،به اصرار بابا همراهشون اومدم ترکیه ،اون روز عموم یه مهمونی مختلط گرفته بود،منم اصلا اهل همچین مهمونیایی نبودم از خونه زدم بیرون تو کوچه پس کوچه ها میگشتم که یه دفعه صداتونو شنیدم - خیلی ممنونم که نجاتم دادین ،نمیدونم اگه شما نبودین چه اتفاقی برام می‌افتاد. -از خدا باید سپاسگزار باشین نه از من - میشه دوباره زیارت عاشورا بخونین ،صداتون آرومم میکنه. چشمم را دوخته بودم به گنبد و با صدای امیر اشک از چشمام سرازیر میشد. "کم‌کم دارم دلمو می‌بازم." ناگهان احساس کردم حالم دارد بد میشود. - امیر آقا -بله - میشه بریم خونه حالم خوب نیست. در چشماش نگرانی را دیدم. - باشه بریم رسیدیم هتل ،وارد اتاق که شدیم رفتم سرویس بالا اوردم. امیر از پشت در صدام میکرد: سارا ،سارا خوبی؟ از طرفی خوشحال بودم که من را فقط سارا صدا زد ،از طرفی واقعا تمام دل و روده‌ام داشت بالا می‌امد. - خوبم ،خوبم دست و صورتم را آب زدم و رفتم بیرون. -حالت بهتره؟ میخواین بریم دکتر؟ - نه بهترم ،فقط اگه میشه بابا رضا چیزی نفهمه. یه کم بخوابم بهتر میشم. خوابم برد. نیمه‌های شب باز هم شکمم درد گرفت. امیر خواب بود . بلند شدم و کمی راه رفتم شاید دردش کمتر شود ولی دیگر نتوانستم تحمل کنم. - امیر ،امیر تا من را دید ترسید. -چی شده؟ - دارم میمیرم از درد. - ای واای ،پاشو بریم دکتر. این قدر درد داشتم که نمیتوانستم لباسم را بپوشم. امیر مانتویم را پوشاند. روسری‌ام را سرم گذاشت . زیر بغلم را گرفت و رفتیم. در راه سرم را گذاشتم رو پای امیر. شکم را چنگ می‌زدم. امیرم زیر لب دعا میخواند. رسیدیم بیمارستان. دکتر معاینه کرد گفت:مسمومیته. درست میشه. سرم وصل کردند و کم کم آرام شدم. خوابم برد. با صدای زنگ گوشی امیر بیدار شدم. فهمیدم با بابا حرف میزند. تماسش قطع شد. کنارم آمد. - ببخشید که مزاحم شما شدم. - نه بابا این چه حرفیه. خندید و گفت: مثل اینکه محرمیم. - به بابا رضا چی گفتی؟ - گفتم بیرونیم،البته شما رو با این حال ببینن متوجه میشن. سرمم که تمام شد رفتیم هتل. به دم در اتاق که رسیدیم، در اتاق بابا باز شد. -سارا ، چی شده بابا؟ - چیزی نیست بابا یه کم حالم بد بود. رفتیم دکتر الان بهترم. -واسه چی؟ -دکتر گفته مسمومیته ،الان خدا رو شکر بهتره. نگران نباشید حاجی. - بابا جون اگه اجازه بدین بریم استراحت کنیم. روی تختم دراز کشیدم. خوابیدم تا غروب فقط خوابیدم. چشمانم را که باز کردم. امیر از رو تخت رو به رو نگاهم می‌کرد. - ساعت چنده؟ هفت و نیم. - ببخشید که به خاطر من نرفتین حرم. -اشکالی نداره ،مهم سلامتی شماست. حاج رضا و مریم خانوم هم اومدن اینجا وقتی دیدن شما خوابین رفتن حرم. - میشه بریم بیرون دور بزنیم ادامه دارد... 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا