eitaa logo
جلوه ی شهادتـ❥
646 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
14 فایل
﷽ . . ✔این کانال متبرک شده از شهدا، وصیت نامه، خاطره ها، عکس ها، و....... ) "..شرط شهیـ♡ـد⚘ شدن ،شهیـ♡ـد⚘ بودن است.." ❈࿐کانال وقف مهدےفاطمہ است࿐❈ کپــےباذکـــرصـــلوات 🌱 @sobghj بخوان از شرایط☝🏻 ✅کانال همسایه @yaranmah
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین روزهای سال 1363 ه.ش بود. نشسته بودم داخل چادر فرماندهی ، جوان خوش سیمایی وارد شد. سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نیرو نمی خواهی!؟ گفتم : تا ببینم کی باشه! گفت : محمد تورجی ، گفتم این محمد آقا کی هست؟ لبخندی زد و گفت : خودم هستم. نگاهی به او کردم و گفتم : چیکار بلدی؟ گفت: بعضی وقت ها می خونم. گفتم اشکالی نداره ، همین الان بخون! همانجا نشست و کمی مداحی کرد. سوز درونی عجیبی داشت. صدایش هم زیبا بود. اشعاری در مورد حضرت زهـــــرا سلام الله علیها خواند. علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده. کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است. گفتم : به یک شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی خودم باشی! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد. مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می خواهم بروم بین بقیه نیروها. گفتم : باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد. این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد. بچه ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند. چند روز بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. قبول نمی کرد، با اسرار یه من گفت: به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! @hejastan
با تعجب گفتم: چطور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری؟ اصرار می کرد که نگوید. من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی. بالأخره گفت. حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم. با تعجب نگاهش می کردم. چیزی نگفتم. بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را می رود و بعد از خواندنن نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت می کردم. می گفت: یکبار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم. @hejastan
کتاب گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، کتابی را با نام «یازهرا(سلام الله علیها)» درباره خاطرات این شهید عزیز به چاپ رسانده است. کتاب «خاطرات و زندگینامه شهید محمدرضا تورجی زاده»، با متن و قالبی جدید و به صورت تمام رنگی، توسط بنیاد فرهنگی المهدی علیه السلام منتشر گردید. این کتاب که به قلم برادر شهید، جناب آقای علیرضا تورجی زاده و تدوین بنیاد می باشد، در 308 صفحه نگاشته و در آن تعداد زیادی عکس به صورت رنگی نیز گنجانده شده است. @hejastan
توضیحات این شهید والا به پایان رسید امیدوارم راضی باشید یاعلی✋🏻
سلام ممنون بزرگوار🌹 چشم حتما ان شاءالله فردا میزاریم❤️
سلام علیکم خواهش میکنم 🌸 همچنین❤️ ممنون از نظرات خوبتون بزرگوار🌹
سلام علیکم ممنون بزرگوارید🌹 خداراشکر مراحمید حتما ان شاءالله میزاریم🌸 همچنین💙
قبر شهید تورجی زاده در گلستان شهدای اصفهان☝️🏻 @hejastan
سلام حتمآ🌹
حتما🌸
16.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌اینجا مترو تهرانه دهه نودی هامون رو ببینید و لذت ببرید تصمیم دارد فعالیتهای جهادی و اقدامات جهاد تبیین افراد و سازمانهای دولتی و مردمی را در فضای مجازی بعنوان منتشر نماید.