4_5834427559370032292.mp3
1.44M
💠 شفاعت "حضرت علی اصغر علیه السلام، باب الحوائج"
🎤 سخنران: حجت الاسلام بندانی
🆔 @hekayate_deldadegi
#پهلوان_رباب_سلام_الله_علیها
بخواب گلِ بهارم
بخواب نازدانه ی اربابم
بخواب شَهزاده ی قصه های کربلا
دستان کوچکت گره گشای دردهای بزرگ است ... امشب قرار است غوغا کنی ...
علی،،، اصغر و اکبر، کوچک و بزرگ ندارد
علی ، علی است ...
علی ها در خاندان علی، مظلومند و بزرگ
مظلومند و عاشق شهادت ...
بخواب عزیز مادر...
باور کن که ...
دست و پا زدن همیشه به معنای جان کندن نیست ...
گاهی برای کودکی شیرخوار که زبان گفتنش را ندارد یعنی ...
🍃..... فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه .....🍃
آهسته بخواب پهلوان رباب ،
آهسته بخواب شیر میدانِ حسین ،
آهسته بخواب ...
برای ما جامانده های قافله ی عشق نیز دعایی کن ... بی شک نگفته مستجاب است ...
#شبتون_پر_از_مهر_علی_علیه_السّلام
🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
@hekayate_deldadegi
#گهواره_خالی
لالایی لالایی لالایی گلم
"ان شاءالله" به زودی میادش عمو
لالایی لالایی لالایی عزیزدلم
بمیرم چقدر زرد شده رنگ و روت
لالایی لالایی لالایی گلم
تو هستی علی جان همه هست من
لالایی لالایی گرسنه ات شده
نکش ناخن اینقدر رو دست من
لالایی لالایی لالایی گلم
میاد از تو قنداق تو بوی مشک
"الهی" که مادر بمیره برات
که لبهات شده از عطش چوب خشک
لالایی لالایی لالایی علی
لالایی لالایی لالایی علی
@hekayate_deldadegi
4_5938198405942608122.mp3
18.65M
حاج محمود کریمی
#زمینه میروی قدری آرام تر
🔘نشر پیام صدقه جاریه است🔘
@HajMahmoudKarimi
@hekayate_deldadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پست_سیاسی
مولاوردی مشاور جناب روحانی از زبان استاد رائفی پور
#متحدین_داخلی_ترامپ
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#پست_سیاسی مولاوردی مشاور جناب روحانی از زبان استاد رائفی پور #متحدین_داخلی_ترامپ @hekayate_de
خانم مولاوردی دستیار روحانی پست مسیحعلینژاد رو لایک کرده
یعنی با دولتی روبرو هستیم که بیشتر از نکات مثبتش یه مشت مشکل دار گذاشته روی کار و...
اینها متولیان فرهنگی کشوری هستند که قراره پرچم "ظهور امام زمان(عج)" رو حمل کنه؟!
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃 شهید بزرگوار محسن حججی 🍃 #قسمت_ششم #دومین_اعزام_به_سوریه @hekayate_deldadegi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃 شهید محسن حججی 🍃
✅دومين اعزام به سوريه
🔸پس از بازگشت و با به #دنیا_آمدن علی، لذت زندگی برای او چندین برابر شد. محسن اما راه #شهادت و "فناء فی الله" را انتخاب کرده بود. از این بابت نگران دلبستگی شدید خود به همسر و فرزند و پدر و مادرش بود.
🔸او قرار خود را از دست داده بود و دائم سودای رفتن در سرداشت و برای این کار نیز از "خداوند متعال" و "اهل بیت (علیهم السّلام)" مدد جست. او با نذر و تقویت ارتباط معنوی خود با "اهل بیت(علیهم السّلام)" و تشدید #خودسازی و احترام به والدین و خانواده اش، روز به روز به #هدفش نزدیکتر شد.
🔸علیرغم قاعده اعزام هرنفر فقط یک بار، فرماندهان و همرزمانش در سپاه شاهد #اصرار و پیگیری های شدید وی جهت #اعزام_مجددش بودند، تا سرانجام موفق به دریافت مجوز اعزام مجدد شد و در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۷ برای مبارزه با #تکفیری ها و داعشیان #خون_آشام عازم سوریه شد تا در قطع دست امریکا و دشمنان از "حرم آل الله (علیه السّلام)" و حریم جمهوری اسلامی نقش داشته باشد.
🔸در سحرگاه دوشنبه 16 مرداد 1396 در منطقه #التنف_سوریه به همراه چند ایرانی دیگر در بین نیروهای گردان "سیدالشهدای(علیه السّلام)" حشدالشّعبی عراق مشغول مأموریت مستشاری بودند که با حمله سنگین و #غافلگیرانه داعش
روبرو شدند.
@modafe_haram_shahid_hojaji
@hekayate_deldadegi
🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خبر📢
مهمان برنامه بدون تعارف بشهادت رسید.حاج قدسی جانباز اعصاب وروان که اظهاراتش دربرنامه تلویزیونی وفضای مجازی بازتاب وسیعی داشت،روزگذشته شهدشیرین شهادت رانوشید.
@Agamahmoodreza
@hekayate_deldadegi
🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
#شهیدانه #معرفی_شهید_ابراهیم |•🍃 این قسمت: کشتی 🍃•| @hekayate_deldadegi
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
# برشی از کتاب سلام بر ابراهیم
#راوی: محمدحسام، رضا هادي،ناصر "كدخدا"
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
کشتی
هنوز مدتی از حضور در ورزش باستانی نگذشته بود که ابراهیم به توصیه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کشتی رفت. در باشگاه ابومسلم در اطراف میدان خراسان ثبت نام کرد. و کار خود را با وزن 53 کیلو آغاز کرد.
آقای گودرزی و محمدی مربیان خوب ابراهیم درآن دوران بودند. آقای محمدی، ابراهیم را به خاطر اخلاق و رفتارش خیلی دوست داشت و آقای گودرزی هم خیلی خوب به ابراهیم فنون کشتی رو یاد میداد و میگفت:
"این پسر خیلی آرومه اما تو کشتی وقتی زیر میگیره، چون قد بلند و دستای کشیده و قوی داره مثل پلنگ حمله میکنه و تا امتیاز نگیره ول کن نیست. برای همین اسم ابراهيم رو گذاشته بود پلنگ خفته "
خیلی مواقع میگفت:"یه روز، این پسر رو تو مسابقات جهانی می بینید، مطمئن باشید".
سالهای اول دهه 50 در مسابقات قهرمانی نوجوانان تهران شرکت کرد. ابراهیم همه حریفها را با اقتدار شکست داد و در حالی که 15 سال بیشتر نداشت برای مسابقات کشوری انتخاب شد، مسابقات در روزهای اول آبان برگزار میشد ولی ابراهیم در این مسابقات شرکت نکرد.
مربیها خیلی از دست ابراهیم ناراحت شدند. بعدها فهمیدیم مسابقات در حضور ولیعهد برگزار میشد و جوایز هم توسط او اهداء شده است. برای همین ابراهیم در مسابقات شرکت نکرده بود.
سال بعد ابراهیم در مسابقات قهرمانی آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال هم در وزن 62 کیلو در قهرمانی باشگاههای تهران شرکت کرد.
در سال بعد از آن در مسابقات قهرمانی آموزشگاهها وقتی دید دوست صمیمی خودش در وزن او، یعنی 68 کیلو شرکت کرده، ابراهیم یک وزن بالاتر رفت و در 74 کیلو شرکت کرد. در آن سال درخشش ابراهیم خیره کننده بود و جوان 18 ساله قهرمان 74 کیلو آموزشگاهها شد.
تبحر خاص ابراهیم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحیح از دستان قوی و بلند خود باعث شده بود که به یک کشتی گیر تمام عیار تبدیل شود.
***
در همان سال در مسابقات باشگاهها که در سالن صدری برگزار میشد "ابراهیم" داخل تماشاگرها کنار من نشسته بود.
گوینده سالن اعلام کرد:
کشتی بعدی "ابراهیم هادی" و مرتضی. ق حریف "ابراهیم" که دو ردیف جلوتراز ما توی تماشاگرها نشسته بود، بلند گفت: "این ابراهیم کیه؟" رفقایش همدیگر را نگاه کردند و گفتند: نمیدونیم.
"ابراهیم" هم که داشت صحبتهای اونها رو گوش میکرد بلند گفت:"ابرام رو من میشناسم هیچ عددی نیست".
مرتضی هم به رختکن رفت، بعد هم خوشحال به سمت تشک آمد و رفقایش تشویقش میکردند. بدن خیلی قوی و توپری داشت. با غرور خاصی وارد تشک شد.گوینده سالن دوباره مسابقه را اعلام کرد.
"ابراهیم" که دو بنده کشتی رو زیر لباسش پوشیده بود سریع لباسهایش رو در آورد و اومد پائین و رفت روی تشک.
خیلی از تماشاگرها از بچه محلهای مرتضی بودند و تشویقش میکردند . من هم تک و تنها داشتم ابراهیم رو نگاه میکردم. مربي هم از گوشه تشک ابراهیم رو راهنمائی میکرد.
مرتضی با تعجب داشت ابراهیم رو نگاه میکرد. بعد گفت:"تو که الان پشت سر من نشسته... "هنوز حرفش تمام نشده بود که داور سوت شروع مسابقه رو زد.
به محض شنیدن صدای سوت ، ابراهیم سریع به سمت پاهای حریف رفت و جفت پاهاش رو تو بغل گرفت و بعد هم از جا بلندش کرد و با کمر کوبیدش به تشک.
مرتضی چندین بار تقلا کرد که از حالت پل خارج بشه ولی ابراهیم کمتر از 30 ثانیه، با ضربه فنی پیروز مسابقه شد. اما از آنجائی که خیلی خوش برخورد بود اونقدر با حریفش صحبت کرد و خندید که دل اون رو هم به دست آورد. این دو نفر بعدها رفقای بسیار صمیمی برای هم شدند.
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
🍃 کانال شهید ابراهیم هادی 🍃
@Ebrahimhadibot
@hekayate_deldadegi