4.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر کسی شب جمعه از دنیا برود عذاب قبر ندارد؟!
╔✯══๑ღ💠ღ๑══✭╗
✍ @hekayate_qurani
╚✮══๑ღ💠ღ๑══✬╝
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ......
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ .......
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﻮﻥ ﻭقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرمایند :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن........
ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد وآنها صيد تور صيادان شدند!!!!
آشوبهاي زندگي حكمت خداست. ازخدا، دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام!!
دلتان همیشه آرام.....
✍
✍ @hekayate_qurani
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈کلیپی تکان دهنده و قابل تامل
ازدست ندهید بسیارآموزنده هست
✍
✍ @hekayate_qurani
🎉🎊به درک واصل شدن ابولهب
در ۲۵رمضان ابولهب ملعون بدرک واصل شد.
ابولهب بیماری واگیر داری پیداکرد و همه از او فراری شدند تا خودشان مبتلا نگردند.
دوشب جنازه اش درخانه ماند، بوی تعفّن بدن او لحظه به لحظه زیاد میشد، سرانجام بی آنکه بدنش را دست بزنند آن را روی چوبی گذاشته و از خانه بیرون آورده و به دورترین نقاط مکه بردند.
از دور آن قدر سنگ و کلوخ بروی بدن وی ریختند تا بدنش زیر آن سنگها و کلوخ ها دفن شد.
ابولهب،عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله)از سر سخت ترین دشمنان آن حضرت بود
ابولهب بسیار ایشان را آزار و دشنام می داد و به ایشان آسیب میرساند
ابولهب،دشمنی زیادی هم با ابوطالب(علیه السلام)برادر خود داشت
ابولهب همسایه پیغمبر بود و از همین رو، با همسرش ام جمیل بر سر راه آن حضرت، خار و خاشاک و زباله می ریختند و به صورتهای مختلف، آن حضرت را آزار می دادند.
امام صادق(علیه السلام)فرمودند:🌺
هرگاه سوره مسد را قرائت کردید،ابولهب را نفرین نمایید چون او كسی بود كه پیامبر و آنچه از جانب خداوند آورده بود را تكذیب می كرد
📚منابع:بحار، ج۶، ص۴۵۳
✍
✍ @hekayate_qurani
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
✅ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم.
✍ @hekayate_qurani
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 چه کسایی به بهشت می روند؟؟؟؟
بسیار زیبا و تاثیرگذار
💠
✍ @hekayate_qurani
عبدالله جعفر، در راه مسافرت ، نيمه روزى به روستائى رسيد و باغ نخلى را سرسبز و خرم در نزديكى آن ديد.
تصميم گرفت پياده شود و چند ساعت در آن باغ بياسايد. مالك باغ خود در روستا زندگى ميكرد ولى غلام سياهى را در باغ گمارده بود تا از آن نگهبانى و مراقبت كند.
عبدالله با اجازه وى وارد باغ شد و براى استراحت جاى مناسبى را انتخاب نمود ظهر فرا رسيد،
عبدالله ديد كه غلام سفره خود را گسترد تا غذا بخورد و در سفره سه قرصه نان بود.
هنوز لقمه اى نخورده بود كه سگى داخل باغ شد و نزديك غلام آمد، او يكى از قرصه هاى نان را بسويش انداخت و سگ گرسنه با حرص آنرا بلعيد و دوباره متوجه غلام و سفره نانش شد.
او قرص دوم و سپس قرص سوم را نزد سگ انداخت و سفره خالى را بدون آنكه خود چيزى خورده باشد جمع كرد.
عبدالله كه ناظر جريان بود از غلام پرسيد جيره غذائى شما در روز چقدر است ؟ جواب داد همين سه قرصه نان كه ديدى .
گفت پس چرا اين سگ را برخود مقدم داشتى و تمام غذايت را به او خوراندى ؟
غلام در پاسخ گفت :
آبادى ما سگ ندارد، ميدانستم اين حيوان از راه دور به اينجا آمده و سخت گرسنه است و براى من رد كردن و محروم ساختن چنين حيوانى گران و سنگين بود عبدالله پرسيد پس تو خود چه خواهى كرد؟
جواب داد امروز را به گرسنگى ميگذرانم .
جوانمردى و بزرگوارى آن غلام سياه مايه شگفتى و حيرت عبدالله جعفر شد و در وى اثر عميق گذارد.
براى آنكه عملا او را در اين كرامت اخلاقى و رفتار انسانى تشويق كرده باشد آنروز جديت نمود تا باغ و غلام را از صاحبش خريدارى كرد.غلام را در راه خدا آزاد ساخت و باغ را به او بخشيد.
📚المستطرف
✍
✍ @hekayate_qurani
#الفباے_رفاقٺ_با_امام_زمان
خ: خوش خلقۍ
تو رفیق بداخلاق نمی خواهی! آخر باید رفیق شبیه رفیقش باشد. من اگر بداخلاقی کنم، تو را بد نام کرده ام. دعایم کن مایه زینت تو باشم.
امام صادق علیه السلام:
کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا
[ زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما ]
بحارالأنوار (جلد 67و68)
✍ @hekayate_qurani
.
✍در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. "
مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. " موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش... گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: " می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.
این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟
✍ @hekayate_qurani
••|💕🔗|••
#آیهگرافے 🌱
°•|اَللَّهمَّ اغفِرِلِےِ الذُّنُوبَ الَّتے تُحرِمُنِےَ الحُسَین|•°
•خدایا →
•گݩاهاݩے را ڪہ مرا
•ازحسیݩ محروم میڪݩد ݕݕخش...🖐🏼♥️
•آهہ کرݕلا|
✍ @hekayate_qurani
...اصل میدی؟!....
آغــاز یک گنـــاه بزرگ.....
شــاید فکر میکنی سرگرمی است....
و شاید حوصله ات سر رفتــــه و تنهـــایی....
یا احساس تنهایی میکنی....
ای جوان به گوش باش.....
ای جوان مراقــب باش.....
که شیطان بر تو دام نهاده است..... متاسفانه در فضای مجازی پر از گروههایی که جز آشنــا شدن های خلاف شـــرع چیز دیگری هدفــشان نیست!
ای جوان مگــر اصل تو!
مسلمــان بودنت نیست؟!
اسلام دین پاکت نیست؟!
پیامبرت حضرت محمد ص نیست؟!
مگر از امــت ایشان نیستی؟! واااای به روزی که در قیـامت پیامبرمان بگوید:
تو از امـت من نیستی..... پس این شروع شیــــطانی را آغـــاز نکن....
.
✍ @hekayate_qurani
4.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥داستان کشاورز چینی
این داستان حڪایت تڪ تڪ ما آدمها در زندگی است! بد نیست این داستان را یڪ بار از اول تا آخر ببینیم! این ۱۰۰ ثانیه ۱۰۰ درس با خودش دارد ڪه در ڪمتر مدرسه و دانشگاهی تدریس می شود!
#حکمت_خداوندمتعال💚
ببینید و به یاد بسپارید👌
✍ @hekayate_qurani