امام رضا علیه السلام می فرمایند:
❤️ مومن هرگاه خشمگین می شودغضبش را از حق بیرون نمیبرد. و هرگاه خرسند و راضی شود خوشنودی اش او را به باطل نمی کشاند و هرگاه قدرت یابد بیش از حق خودش بر نمیدارد.
📚بحار الانوار
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌷🌷🌷
مهمون امام رضا (ع) ♥️
خادم حرم امام رضا(ع) میگفت: وقتی ماها يه حاجتی رو از آقا طلب می کنيم غذای خودمونو ميدیم به يکی از زوار.
اومدم تو صحن. لباس خادمی حضرت به تنم بود و ظرف غذا تو دستم. ديدم يه پيرزنی داره ميره داخل حرم. دويدم ولی بهش نرسيدم. نگاه کردم سمت در. ديدم يه آقايی با بچه اش داره ميره بيرون از حرم. به دلم افتاد غذا رو بدم به بچه اش.
خودمو رسوندم بهش. سلام کردم. جواب داد. گفتم اين غذای امام رضاست. مال شما. همون جا روی زمين نشست و بلند بلند گريه ميکرد. گفتم چي شده؟ گفت الان کنار ضريح داشتم زيارتنامه میخوندم. بچه ام گفت من گرسنمه. گفتم صبرکن ميريم هتل غذا می خوريم. ديدم خيلی بی تابی می کنه... گفتم باباجان ما مهمون امام رضاييم. اينجاهم خونه امام رضاست. از امام رضا بخواه. بچه رو کرد به ضريح گفت امام رضا من غذا می خوام. الان شما غذای حضرتو آوردی دادی به اين بچه...
اگه با خوندن این متن کبوتر دل شما هم مثل من پر زده سمت امام رضا(ع) و حرمش، شک نکنید شما هم الان، تو همین ثانیه، مهمون امام رضا هستید... شاید دوریم...اما دلمون که نزدیکه. همین که گیر کنیم اول میگیم خدایا بعد امام رضا را صداش میکنیم!
امام رضا، تو مهربونی...
ضامن آهویی...
ضامن دل ما هم باش❤️
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#یک_داستان_یک_پند
✍نبی مکرم اسلام (ص)، گروهی از مسلمین را دیدند که برای کسب و کار به ثروتمندان مدینه نزدیک شده بودند و قصد دوستی با آنها را بخاطر رفع فقرشان داشتند و ثروتمندان آنها را تحقیر میکردند.
💢نبی مکرم اسلام (ص) بر منبر رفته و در حالی که عبوس بوده و چهره در هم کشیده بودند، فرمودند: ای مردم! برای کسبِ روزی به خدا توکل کنید، پرندگان آسمان را مگر نمیبینید که سحرگاهان با شکم تهی در آسمان پَر میکشند و شامگاهان با شکم سیر در لانه خود میروند؟!! کدام پرندهای را دیدهاید شب از گرسنگی در لانهاش نتواند بخوابد؟!! میدانید چرا؟؟!! چون پرندگان برای کسبِ روزی جز بر خالق خود تکیه نمیکنند و امیدی جز او ندارند و روزی خود را از پرندۀ قویتری طلب نمیکنند. هرگز پرندۀ ضعیفی برای کسبِ روزی با پرنده قویتری رفاقت نکرده و پرواز نمیکند.
🌏یقین کنید، شما هم اگر به حضرت حق با تمام وجود توکل کنید، اشرف مخلوقات هستید و از پرندگانش نزد او عزیزترید و روزی شما را از جایی که هرگز گمان آن را نمیکنید میرساند، که خدای عزّوجلّ خود در قرآن وعده داده است:
✨📖✨ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (3 - طلاق)
⚡️و از جایی که فکرش را (هم) نمیکند، به او روزی میدهد، و هر کس که بر خدا توکّل کند، خدا برایش کافی خواهد بود.
💎از حضرت علی (ع) سؤال کردند: آیا خداوند میتواند برای کسی که در اتاقی دربسته که محصور است روزی برساند، حضرت تبسمی کرده و فرمودند: آری! سؤال کردند از کجا؟ حضرت فرمودند: از همان جایی که خدای ذوُالجَلال أجل را بر بندهاش وارد میکند، میتواند روزی را هم به بندهاش برساند.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌸🍃🌸🍃
حضرت عیسی (ع) را دیدند که از خانه زن فاجره ای بیرون می آید. گفتند: یا روح الله! این خانه جای تو نیست! چطور به این خانه رفتی؟
گفت: شب بیرون آمدم، تا به کوه روم و مناجات کنم، راه را بر ما پوشانیدند و ما به خانه این زن افتادیم.
در بنی اسرائیل، آن زن به نا پارسایی معروف بود، چون وی حضرت عیسی را دید. برخاست و به خاک افتاد و بسیار تضرع و زاری کرد و از راه خود برگشت و به راه راست و صلاح، روی آورد.
به عیسی وحی شد: ما می خواستیم که تو این زن را در رشته دوستان ما در آوری؛ از این جهت راهت را در آن شب تغییر دادیم
#كشف_الاسرار_ص٣١٢
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿ماجرای دیدار امام رضا علیهالسلام با ایت الله حائری در شب اول قبر...
🎥بسیار شنیدنی...
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚داستان خضر نبی(ع) وسائل
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود،
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد (درخواست کمک داشت) حصرت خضر علیه السلام دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت،گفت ای سائل ببخش چیزی ندارم،
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی.
حضرت خضر علیه السلام برخواست گفت صبر کن دنبالم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش را بگیر و ببر، چاره علاجت کن، سائل گفت نه هرگز!!!
حضرت خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی،
القصه خضر را سائل فروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه دید پیر مردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر علیه السلام خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر علیه السلام گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم، مرد گفت همین بس.
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم.
خضر نبی علیه السلام پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت.
صاحب خضر علیه السلام آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن، گفت غلام توام.
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر علیه السلام گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم، مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت.
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان، گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه ، گفت ای صاحب و مولای من از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم، چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن، صاحب خضر علیه السلام گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر علیه السلام کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم ؟
قدری بیندیشیم…؟؟؟
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔸 بداخلاقی با خانواده و فشار قبر🔸
✍ امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله بر بدن سعد بن معاذ نماز میت میخواند، نود هزار فرشته به نمازش حاضر شدند که حضرت جبرئیل هم میان آنها بود.
🌱 بعد از نماز ، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل سوال کرد ، به چه علت شما بر نماز سعد حاضر شدید و بر بدن او نماز خواندید؟ جبرئیل عرض کرد: بخاطر آنکه سعد در همه حالات چه در راه رفتن و نشستن و خوابیدن و ایستادن، و چه در حالت سواره یا پیاده، دائما سوره #قل_هو_الله احد را تلاوت میکرد، بخاطر همین کار او، خدای متعال به ما فرمود در تشییع او شرکت کرده و بر بدنش نماز بخوانیم. سپس مادر سعد بن معاذ بلند صدا زد: ای سعد! بهشت گوارای تو باد.
🍂 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : چطور این حرف را میزنی درحالیکه هم اکنون سعد بن معاذ فشار قبر دارد.مادر سعد گفت :چرا؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :چون سعد در خانه با خانواده اش بداخلاق بود.
📚 ارشادالقلوب ج١ص١٩٤
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌☝️عنایت امام رضا علیه السلام
به دختر خیابانی...
امام رضا علیه السلام میفرمایند :
شش نفر خود را تمسخر میکنند:
️آنکه با زبان از خدا طلب بخشش میکند اما با قلبش پشیمان نیست، خود را مسخره کرده است.
️کسی که از خدا موفقیت بخواهد اما تلاش نکند،خود را مسخره کرده است.
️آنکه از خدا بهشت را طلب کند اما بر سختیهای دنیا صبر نکند،خود را مسخره کرده است.
️کسی که با زبان از دوزخ به خدا پناه میبرد اما شهوات را ترک نمیکند خود را تمسخر میکند.
آنکه مرگ را یاد میکند اما خود را برای آن آماده نکرده است خویش را مسخره کرده است.
️کسی که خدا را یاد میکند اما مشتاق دیدار خدا نیست خود را تمسخر میکند.
📚معدن الجواهر
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
365K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
شب
پیراهن سیاهِ
ستاره بارانش را بر تن کرده
تا هر ستاره ی آن
نمادِ برآورده شدنِ یکی از
آرزوهایِ قشنگِ شما باشد
شبتون ستاره بارون
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📝🌿سفیان ثوری حکایت می کند:
🌱در مکه مشغول طواف بودم، ناگاه مردی را دیدم که قدم از قدم برنمی داشت، مگر این که صلواتی می فرستاد.
به آن شخص خطاب کردم:
چرا تسبیح و تهلیل نمی کنی و اتصالًا صلوات می فرستی؟ آیا تو را در این خصوص حکایتی هست؟
گفت: تو کیستی خدا تو را بیامرزد؟ گفتم: من سفیان ثوری هستم. جواب داد: به جهت این که تو در اهل زمان خود غریبی، حکایت خود را به تو نقل می کنم.
🌱سالی من در معیت پدرم سفر مکه نمودیم. در یکی از منازل پدرم مریض شد و با همان مرض از دنیا رفت. صورتش سیاه شد و چشمانش کبود و شکمش آماس کرد. من گریه کردم و به خود گفتم که پدرم در غربت فوت کرد آن هم به این وضعیت، ناچار رویش را با لباسی پوشانیدم و همان ساعت خواب بر من غلبه کرد. در خواب شخصی را دیدم بی اندازه زیبا و خوش صورت بود و لباس های فاخر در برداشت. شخص مزبور نزد پدرم آمد و دستش را به صورت پدرم کشید؛ ناگهان صورتش سفیدتر از شیر شد و دستش را به شکم پدرم مسح کرد، به حال اوّلی برگشت و اراده نمود که برود.
برخاستم و دامن عبای او را گرفتم و عرض کردم: ای سرورم! تو را قسم می دهم به خدایی که در همچو وقتی تو را بر سر بالین پدرم رسانید، تو کیستی؟
🌱فرمود: مگر مرا نمی شناسی؟ من محمد رسول خدایم. پدر تو معصیت بسیار می نمود، الّا آن که به من بسیار صلوات می فرستاد. همین که این حالت به پدرت روی داد، مرا استغاثه نمود و من پناه می دهم به کسی که مرا صلوات زیاد بفرستد. پس من از خواب بیدار شدم، دیدم رنگ پدرم سفید شده و بدنش به حال اوّلی برگشته. این است از که از آن زمان به بعد من شب و روز به صلوات مداومت دارم.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌷📝سفارش عجیب علامه امینی به فرزندش پس از مرگ
محمدهادی امینی فرزند علامه امینی مینویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت پدر، در شب جمعهای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم،او بسیار شاداب و خرسند بود، جلو رفتم و پس از سلام و دستبوسی گفتم: پدر جان! در آنجا چه عاملی باعث سعادت و نجات شما شد؟
پدرم گفت: چه میگویی؟
دوباره عرض کردم:آقاجان! در آنجا که اقامت دارید، کدام یک از اعمالتان موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تألیفات شما یا تأسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)؟!
او اندک تأملی کرد و سپس فرمود: فقط زیارت اباعبدالله الحسین(ع)!
عرض کردم: شما میدانید اکنون روابط ایران و عراق تیره شده و راه کربلا بسته است، برای زیارت چه کنیم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) بر پا میشود، شرکت کنید تا ثواب زیارت امام حسین(ع) را به شما بدهند.
سپس فرمود: پسرجان! در گذشته بارها به تو یادآور شدم و اکنون نیز توصیه میکنم که زیارت عاشورا را به هیچ عنوان ترک مکن، زیارت عاشورا بخوان و آن را وظیفه خودت بدان، این زیارت دارای آثار، برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی تو در دنیا و آخرت میشود.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌#تلنگر
☝️خمره شرابی که عسل شد ...!
🎙#استاد_پناهیان
✍داستان زیبای جوانی که
از خدا خواست آبرویش را
پیش پیامبر اکرم (ص) حفظ کند!
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi