3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
سـ❤️ـلام دوستان عزیزم
✨ امروزتون پر از شادی و سلامتی و ثروت ....
میگویند میز شادی جهان ۴ پایه دارد !
"مرنج" و "مرنجان"
از ظلم و بدرفتاری مردم نرنجید. با صبوری با دیگران و نزدیکانتان برخورد کنید. و مانند باران باشید که پلیدی ها را می شوید و دوباره به آسمان می رود پاک می شود و به زمین برمی گردد.
"بنوشان" و "نوش کن"
هر نعمتی که خدا به شما داده
از مال یا سلامتی، از معرفت و آگاهی
با دیگران تقسیم کنید و دیگران را در این لذت سهیم کنید. چون همه اینها امانتی ست که به ما داده شده و باید این امانت و هدیه های الهی را، با دیگران تقسیم کنیم و لذت واقعی در همین چیزهاست.
به اندازه تک تک گلبرگ های دنیا شادمانی برایتان آرزو میکنم
میدانم که این شادی
قرینِ سلامتی است.
پس میگویم:
حالِ خوب نصیبِ دلهای مهربان شما♥️
#صبح_بخیر💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
🌼داستان کوتاه
✍طفلی از باغی گردو میدزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین کردند تا دزد گردو را بیابند. روزی وقتی طفل گردوها را دزدید و قصد داشت از باغ خارج شود لشکرِ کمینکردهها به دنبال طفل افتادند و طفل گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. آنان پسرک را در گوشهای بنبست گیر انداختند و پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست.
حکیمی عارف این صحنه را میدید که صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و میگوید: برخیز! چرا گردوهای ما را میدزدی؟! طفل گفت: من دزدی نکردم. یکی گفت: دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار میکنی؟ دیگری گفت: من شاهد پریدنت از درخت بودم... حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند.
حکیم در کُنجی نشست و زار زار گریست. گفت: خدایا! در روز محشر که تو میایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با اینکه دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! خدایا! امروز من محشر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِام رحم نما و با من در محاسبۀ گناهانم تنها و پناهم باش و چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز در آن روز بر من رحم فرما و مرا نجات ده!!!
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍داستان_آموزنده
شخصی میگوید نزد پیامبر اکرم نشسته بودیم، آن حضرت فرمود: «اکنون شخصی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است.»
پس مردی از انصار درحالی که آب وضو از محاسنش می چکید وارد شد و سلام کرد و مشغول نماز شد. فردای آن روز نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن سخن را تکرار فرمود. باز همان مرد انصاری وارد شد و روز سوم نیز همین داستان تکرار شد. بعد از خارج شدن آن حضرت از مجلس، یکی از یاران به دنبال آن مرد انصاری رفت و سه شب در نزد او به سر برد؛ ولی از شب بیداری و عبادت [فراوان] چیزی ندید، جز اینکه هنگام رفتن به رخت خواب ذکر خدا را می گفت و بعد می خوابید و برای نماز صبح بیدار می شد.
بعد از سه شب آن صحابی گفت: من از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله درباره تو چنین سخنی شنیدم، خواستم بفهمم که چه اعمال و عباداتی انجام می دهی که باعث شده پیامبر صلی الله علیه و آله تو را بهشتی بخواند؟ مرد انصاری در جواب گفت: غیر از آنچه دیدی از من بندگی [بیشتری] سر نمیزند، جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشّ و خیانتی نمیبینم و بر خیر و خوبی که خدای تعالی به او عنایت کرده، حسدی نمیورزم (و در یک کلام خیرخواه مردم هستم). آن صحابی گفت: این حالت است که تو را به این مرتبه (عالی) رسانده و این صفتی است که تحصیل آن از ما (و از هر کسی) بر نمیآید.
🌹
ما چقدر خیرخواه مردم هستیم؟
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ🌹
دکتر رفیعی
1️⃣ بعضیا مقید بودن این آیه رو روی انگشترشون مینوشتن یا تابلو میکردن میزدن به دیوار خونه
2️⃣ آیهای هست که اگه در گرفتاری و بحرانها بخونید، گشایش میشه
3️⃣ آیه 129 سوره توبه: پس اگر روى برتافتند بگو خدا مرا بس است هيچ معبودى جز او نيست بر او توكل كردم و او پروردگار عرش بزرگ است
4️⃣ ما که نمیتونیم حوادث رو تغییر بدیم؛ مدیریت بحران کمک میکنه توی بحران غرق نشیم و نجات پیدا کنیم
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
737.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨و از جایی که گُمان نمی کنی
نورها
وارد می شوند✨....
🌺🍃خدایی که کیهان به این عظمت رو به راحتی مدیریت میکنه بنظرت نمیتونه خواسته های من وتورو برآورده کنه ؟!؟! زیاد بخواه ازش...
#شب_بخیر 💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
1.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️افکار منفی تو مثل دزدی است
که دار و ندارت را می برد
راهکار:
تا فکر منفی به ذهنت آمد
فوری فکری مثبت و الهام بخش
را جایگزینش کن,
باید تمرین کنی و بخواهی تا بشود🍃🌺
حالِ خوبِتان را،
نه از کسی طلب کنید،🌸
نه برایش به این و آن رو بزنید،
و نه حتی منتظرِ معجزه باشید...
قدری "تلاش" کافیست،❤️
برایِ داشتَنَش!این خودِ شمایید،
که میتوانید، روحِتان را،🍃🌸
مملو از عشق و آرامش کنید...
برای از بین بردن احساس خشم، ترس، غم و اضطراب بهترین کار شکرگزاری است🙏
امکان ندارد همزمان بتوانید هم خشمگین باشید و هم شکرگزار
امکان ندارد بتوانید همزمان هم مضطرب و نگران باشید و هم شکرگزار
قویترین ارتعاش شکرگزاری است.
شکرگزاری به معنای واقعی پایان رنج است. در هنگامی که احساس خوبی ندارید تنها کافی است چیزی را برای شکرگزاری پیدا کنید بلافاصله احساس بد شما از بین می رود.
حال دلتون خوب خوب عزیزان❤️
#روز_بخیر دوستای مثبت اندیشم💚
به مابپیوندید✨💕
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
:
آنچه کمتر از علی (ع) شنیدهایم
گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید... گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: "مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید." اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد ...
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد”.
بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست...
سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حبس اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند. علی به آن ها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند. علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید. با این وجود آن ها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.
روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت: “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت: “کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود.
کسانیکه با او جنگیدند را “محارب و منافق و فتنه گر” نخواند، گفت:“برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود، مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت، گفت من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد. نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن... از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
فردی نابینا را دید که گدایی می کند. گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است. گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده؟ ... مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد...
علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات. علی به عدل اش علی بود.
علی خود عین عدل بود.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌#تلنگر
☝️خمره شرابی که عسل شد ...!
🎙#استاد_پناهیان
✍داستان زیبای جوانی که
از خدا خواست آبرویش را
پیش پیامبر اکرم (ص) حفظ کند!
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
👳♂آورده اند که، عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت
به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت : نه
مرد گفت : فلان عابد بود
نانوا گفت : من از مریدان اویم
دنبالش دوید و گفت می خواهم شاگرد شما باشم ، عابد قبول نکرد
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم ، عابد قبول کرد
وقتی همه شام خوردند
نانوا گفت : سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد : دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی...
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
615.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نجوای_شبانه
هیچ شبی
پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
💫شبخوش💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi