eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
17.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سجده کردن برای خدا تنها سر خم کردنی است که انسان را ... به سربلندی می‌رساند...! #حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 🔹 مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر»ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند. پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه آسفالت روی جاده کشیده‌اند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره. 🔹 اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر می‌گوید: «برو بالا پیش بچه‌ها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل می‌گوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی می‌آورد.» مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه‌حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلم‌مان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درون‌مان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» 🔹 پسر بچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد... 👈 خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
دعا میڪنم دراین شب زیر این سقف بلند،روےدامان زمین هر ڪجا خسته و پرغصه شدے دستی ازغیب به دادت برسد وچه زیباست ڪـه آن دستِ خدا باشد وبس شبتون بخير❤️❤️❤️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔰 ‏نباید به این فکر کنی که چه روزایی رو از دست دادی، باید‏به این فکر کنی که چه روزایی رو نباید دیگه از دست بدی. میدونيد قشنگترین جای زندگی کجاست؟ اونجاست که به خودتون میديد! به خودتون این جرأت را میديد که دوباره به زندگی اعتماد کنه، سختی ها رو فراموش کنه، دوباره منتظر يك اتفاق ناگهانی خوب باشه، منتظر يك فرصت تازه كه بهش فرصت میدید گذشته رو با همه بدى‌هاش ببخشه و بزاره اتفاقات گذشته، در گذشته بمونه. اینجا قشنگ‌ترین جای زندگیه، جایی که از صفر شروع ميكني، جایی که دوباره متولد  میشی ... روزتون بخیر ❤️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی 🎤 ✘ این ویدئو توضیح می‌دهد که چرا دلتنگی شما برای اهل بیت علیهم‌السلام، نشانه‌ی دلتنگی آنها برای شماست. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ #حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ پرسشی که باعث شهادت امام شد! آجَـرَکَ ألله یا بَـقـیَّة ألله یا صاحِـبَ الـزَّمان یـا فـارس الـحـجـاز! تــســـلـّــی دهـم تـو را مـن عرض تسلیت به ماتم عُظمی دهم تو را تـا عــرض تـسلـیت ز مـحــبـّـان کنی قـبـول مـولا! قـسـم به حضـرت زهـــرا دهم تو را ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
☕️ یک ماشین را در نظر بگیرید، که زمان زیادی بدون هیچ رسیدگی خاصی صرفاً استفاده شده باشه. مثلا اگر تصادف کرد و سپرش شکست تعویض نشه. اگر ترمز دستی‌اش خراب شد تعمیر نشه. فقط یک جاهایی هزینه بشه که دیگه هیچ رقم نمیشه هزینه نکرد، مثل بنزین زدن. تازه همون بنزین هم بی کیفیت ترین بنزین را بهش بزنند، و همیشه فکر کنند به اینکه آیا میشه با یک چیزی ارزون تر راهش برد یا نه؟ این ماشین بعد از یک مدت دیگه نه ظاهر داره نه باطن. همه جاش صدا میده، صندلی‌ها و رودری‌هاش پاره پوره است، بدنه‌اش فرسوده و زنگ زده است، هیچ جایی‌اش بالانس نیست، لاستیک‌هاش تا به تا است، از زیرش روغن می‌ره، دیفرانسیل و گیربکس و موتورش صدا میده، کولر و بخاری نداره، شیشه بالابرهاش خرابه، نه گاز می‌خوره نه ترمز می‌کنه، عقربه‌هاش مدتهاست گزارش درستی نمی‌دهند، چراغ‌هایش هیچ جایی از مسیر را روشن نمی‌کنه. این ماشین هنوز داره لخ لخ کنان راه میره، حتی ممکنه ۶ ماه دیگه هم به حرکت ادامه بده، و در عین حال ممکنه سر اولین دست‌انداز بدون هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای خاموش بشه و دیگه هم روشن نشه دیگه اونجا نمیشه تعجب کرد که عه، این که فقط یک چاله کوچیک بود که، عه این که فقط یک سرعت‌گیر ساده بود که، عه این که فقط یک پیچ معمولی بود که. اونجا دیگه نمیشه هلش داد و روشن‌اش کرد، دیگه نمیشه سر کرد تو کاپوت و دنبال مسأله خاصی گشت، دیگه نمیشه با عوض کردن یک قطعه حرکت را از سر گرفت، دیگه نمیشه جغرافیای فعلی‌اش را از تاریخ چند ساله‌اش جدا کرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️اولین سیلی خدا بعد از انجام هر گناه چیست؟! 🎙حجت الاسلام #قرائتی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ #حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
❤️ عبادت به نيابت از ائمه عليه السلام موسى بن قاسم گويد: به امام جواد عليه السلام عرض كردم : خواستم به نيايت از شما و پدرت خانه را طواف كنم اما به من گفته شد به نيابت از اوصياء، طواف كردن جايز نيست . امام عليه السلام فرمود بلكه هر قدر مى توانى طواف كن و بدان كه طواف از جانب اوصيا جايز است . سه سال از اين ماجرا گذشت و با آن حضرت ملاقات كردم و عوض كردم : من سه سال پيش از شما اجازه خواستم تابه نيابت از شم او پدرت طواف كعبه كنم و شما هم اجازه داديد و من آنچه خواستم طواف كردم سپس چيزى به قلبم خطور كرد و مطابق آن عمل كردم . فرمود: چه چيزى به قلبت خطور كرد؟ عرض كردم : يك روز به نيابت از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله طواف كردم . حضرت جواد عليه السلام سه بار گفت : صلى اللّه عليه و آله . عرض كردم : در روز دوم از جانب امير مومنان على عليه السلام طواف كردم ، روز سوم از جانب امام حسن عليه السلام، روز چهارم از جانب امام حسين عليه السلام، روز پنجم از جانب امام سجاد عليه السلام، روز ششم ازجانب امام باقر عليه السلام، روز هفتم از جانب امام صادق عليه السلام ، روز هشتم از جانب امام كاظم عليه السلام ، روز نهم از جانب امام رضا عليه السلام و روز دهم از جانب شما طواف كردم و ايشان هستند كه من بر اساس ولايتى كه دارند دين خداوند را پذيرفته ام . امام جواد عليه السلام فرمود: سوگند به خدا اكنون داراى دين خدا هستى همان دينى كه جز آن از بندگانش پذيرفته نمى شود. عرض كردم : چه بسا به نيابت از مادرتان فاطمه زهرا عليه السلام طواف كردم و گاهى طواف نكردم . فرمود: اين كار را بسيار بجا آور، زيرا بهترين عملى كه انجام مى دهى به خواست خداوند همين است . (1) 1.منتهى الامال ، باب يازدهم ، فصل دوم ، ص 942 و 943. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
‌ 🔴🌗 بدون بــــــــــداء... «قُلْ لَكُمْ ميعادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ» بگو: «وعده‌‌ٔ شما روزى خواهد بود كه نه ساعتى از آن تأخير مى‌كنيد و نه بر آن پيشى خواهيد گرفت» (سبأ/ ۳۰) 🌕 ابوهاشم داودبن‌قاسم گوید: ما در محضر امام جواد علیه‌السلام بودیم... من به آن حضرت عرض کردم: «آیا خدا را در امور حتمی بَدایی پدید می‌آید (که از آن دست بردارد یا آن را تغییر دهد)؟ فرمودند: «آری»! به آن حضرت عرض کردیم: «پس با این‌ترتیب ما می‌ترسیم که در مورد قائم علیه‌السلام نیز خدا را بَدایی حاصل شود»!؟ فرمودند: «قیام قائم عج از وعده‌های حق است و خداوند خلاف وعده‌ نخواهد کرد!» «أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ... هَلْ یَبْدُو لِلَّهِ فِی الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ یَبْدُوَ لِلَّهِ فِی الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِیعَادِ.» 📗تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۱۲،ص۳۵۸ 📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۳۰۲ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴احترام على بن جعفر به امام جواد عليه السّلام بسم الله الرحمن الرحیم شيخ كلينى (ره) از محمّد بن حسن بن عماد روايت مى‌كند كه گفت: من در حضور على بن جعفر (عموى امام رضا عليه السّلام) در مدينه نشسته بودم، دو سال بود كه در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، نزد او مى‌رفتم و احاديثى را كه از برادرش امام كاظم عليه السّلام شنيده بود، مى‌فرمود و من مى‌نوشتم، (و شاگرد او بودم) در اين هنگام ناگاه ديدم ابو جعفر (حضرت جواد عليه السّلام در سنين كودكى) در مسجد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر او وارد شد، على بن جعفر [با آن سنّ و سال]تا حضرت جواد عليه السّلام را ديد، شتابان برخاست با پاى برهنه و بدون رداء، به سوى حضرت جواد عليه السّلام رفت و دست او را بوسيد، و احترام شايان به او نمود، حضرت جواد عليه السّلام به او فرمود: «اى عمو بنشين، خدا تو را رحمت كند» . على بن جعفر گفت: «اى آقاى من، چگونه بنشينم، با اينكه تو ايستاده‌اى؟» . هنگامى كه على بن جعفر (ع) به مجلس درس خود بازگشت، اصحاب و شاگردانش، او را سرزنش كردند و به او گفتند: «تو عموى پدر او (حضرت جواد عليه السّلام) هستى، در عين حال اين گونه در برابر او كوچكى مى‌كنى (و دستش را مى‌بوسى) و. . . ؟» . على بن جعفر گفت: ساكت باشيد، آنگاه ريش خود را به دست گرفت و گفت:اذا كان اللّه عزّ و جلّ لم يؤهّل هذا الشّيبة، و اهّل هذا الفتى، و وضعه حيث وضعه، انكر فضله، نعوذ باللّٰه ممّا تقولون، بل انا له عبد : «اگر خداوند اين ريش سفيد را شايستۀ(امامت) ندانست، و اين كودك را شايسته دانست و به او چنان مقامى داد، من فضيلت او را انكار كنم، پناه به خدا از سخن شما، من بندۀ او هستم». 1) اصول كافى، ج 1، ص 322 ما باید علاوه بر محب اهل بیت بودن غرق در ولایت نیز باشیم ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🖤 سرگذشت جالب ام فضل..همسر امام جواد علیه السلام بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مامون در سال 218 هجری درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جای او را گرفت. او در سال 220 هجری امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد آورد ۱ . امام جواد(ع) وقتی وارد بغداد شدند معتصم، خلیفه عباسی با«ام الفضل» همسر آن حضرت تماس گرفت واو را واداشت که حضرت را مسموم کند. ام الفضل به وسیله انگور آن بزرگوار را مسموم نمودند اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد، از کرده خود پشیمان گشت و چاره ای نمی توانست کرد و گریه و زاری می نمود. امام به او فرمود: اکنون که مرا کشتی، گریه می کنی؟ خداوند تو را به فقر و بلای مبتلا کند که قابل درمان نباشد. وقتی امام جواد(ع) به شهادت رسید معتصم، ام الفضل را به حرامسرای خویش برد. در همان روزها غده ای در رحم او پیدا شد هر چه پزشکان مداوا کردند، مفید واقع نشد. ناچار از حرامسرای معتصم بیرون آمد و هر چه ثروت داشت صرف معالجه آن مرض کرد چنان پریشان شد که از مردم گدای می کرد تا به هلاکت رسید. همچنینی روایت شده: شبی از شبها که به عنوان گدایی در کوه های بغداد سرگردان بود، سگهای بغداد او را پاره کردند و به جهنم واصل شد. ۲ ۱. سیره پیشوایان، 563 ۲. گذر گاه عبرت، ص92 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟ پسر گفت: من شتری ندیدم! 🔹 مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟ 🔹 پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد ! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 🔸 بهلول سڪه طلائی در دست داشت و با آن بازی می‌نمود. شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سڪه را به من بدهی در عوض ده سڪه را ڪه به همین رنگ است به تو می‌دهم!! بهلول چون سڪه‌های او را دید دانست ڪه سڪه‌های او از مس است و ارزشی ندارد به آن مرد گفت به یک شرط قبول می‌نمایم! سپس گفت: اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر ڪنی. شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود! 🔸 بهلول به او گفت: تو با این خریت فهمیدی سڪه‌ای ڪه در دست من است از طلاست چگونه من نفهمم ڪه سڪه‌های تو از مس است؟!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
مهربان معبوم شب خود و دوستانم را به تو می سپارم شب بخیر 💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
💡 شروع کردن و تسلیم نشدن، دو شرط اصلی برنده شدن است "ترسوها" هیچوقت "شروع" نمی کنند، "ضعیفها" هیچوقت "تمام" نمی کنند، "برنده ها" هیچوقت "بیخیال" نمی شوند پس بیخیال نشو 🌺🌸 چند سال سخت کوشی و صبر برات یک عمر لذت و آزادی می خره حتی اگه الان اینطوری به نظر نرسه..👍 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
. روزی امام_جواد عليه السلام از بغداد به سمت مدينه مي رفت . عده‌ ای برای خداحافظی با حضرت ايشان را بدرقه می کردند . تا اينکه امام هنگام غروب در راه کوفه به منزلگاهی به نام مسيب رسيدند و در آنجا داخل مسجدی قديمی شدند تا نماز مغرب را بخوانند . در صحن مسجد درخت سدری بود که همیشه خشک و بدون میوه بود . امام مقداری آب خواست و کنار آن درخت وضو گرفت _ به طوری که آب وضوی حضرت به ريشه درخت رسيد نماز مغرب را در آن مسجد به جماعت خواندند . حضرت در رکعت اول پس از سوره ی حمد ، سوره « نصر » را قرائت کرد و در رکعت دوم پس از سوره ی حمد ، سوره توحيد را خواند و قبل از رکوع، قنوت گرفته و رکعت سوم را نيز خوانده و تشهد و سلام گفت. حضرت بعد از نماز اندکی نشستند و به ذکر خدا مشغول شدند و پس از آن چهار رکعت نماز مستحبی [ نافله ی نماز مغرب ] به جا آورد و بعد از نماز ، دو سجده ی شکر به جا آوردند . سپس با مردم خداحافظی کردند و رفتند . فردا صبح ، آن درخت سدر میوه داده بود و در طول آن شب ميوه­ های بسیار عالی و قابل توجهی به بار نشسته بود . طوری که مردم با تعجب آن را نگاه می کردند . عجيب‌ تر اينکه درخت آن ميوه بی دانه بود ؛ لذا تعجبشان از اين بيشتر و بيشتر شد . 📚منبع : الارشاد ، ص ۲۹۹ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🖤 مرگ، مثل رفتن است 🌹امام جواد(ع) به یکی از شاگردان خود که در بستر بود رفتند. وقتي امام بر او نشستند، بیمار با صدای بلند گريه كرد و در حالی که بی تابی می کرد، گفت: مرگ من است! چه كنم؟ مرگ در كار است! 🌹امام جواد(ع) فرمودند: تو از مرگ مي ترسي زیرا نمي داني چيست! براي تو مثالي میزنم: اگر بدنت آلوده به و كثافت باشد و بداني اگر به حمام بروي و كني، همه اين آلودگيها از بين مي رود، آيا ميل داري كه به بروي، يا ميل نداري؟» بيمار عرض كرد: «البته دوست دارم كه هر چه زودتر، به حمام بروم و خود را از همه پاك نمايم. 🌹امام جواد(ع) فرمودند: مرگ براي انسان، مثل است و آن آخرين منزلگاه، و مرحله شستشو و پاكسازي از گناه مي باشد. بيانات امام جواد(ع)، را آرام کرد. 📚معاني الاخبار ، ص ۲۹۰ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحـــــــــــــــــمن الرحیم 🔹عاقبت سیلی زدن به صورتِ زن 🌷حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت او بزند🌱 🌿فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم🌸 📚مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250 #حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونگی طلب حاجت از امام رضا(ع) از زبان مرحوم آیت اللّه مجتهدی تهرانی. هروقت حاجتی داشتین سه دفعه امام رضا رو به حق امام جواد (ع) قسم بدین... حاجت روا باشید🤲🏻 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله بهجت میگه: هر طور با نماز رفتار کنیم بازتابش رو توی زندگیمون می‌بینیم کلیپ حتما ببینید تا بفهمید چرا کارامون درست درمون پیش نمیره 😔 #حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🌼مال حرام، ماندنی نیست مردی در بصره، سال‌ها در بستر بیماری بود؛ به‌ طوری که زخم بستر گرفته و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند و همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: می‌دانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: به‌خدا قسم حاضرم. داستان مرد بیمار به این طریق بود که در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب‌لیموست. این مرد، تنها آب‌لیموفروش شهر بود که آب‌لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد.مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود، چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی. عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ۱۰ سال است برای درمان و علاج خود آن‌ها را می‌فروشی. می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد و زجرکش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسه‌ها را فروخت، پدر جان داد. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ 🌼تحفه ای از حضرت مولا علیه السلام جناب حجة الاسلام و المسلمين آقای حاج سید علی رضوی کشمیری نقل کردند: یک شب زمستانی به اتفاق اخوی و عموزاده خدمت آقای مجتهدی مشرف شدیم. ایشان تنها بودند و به علت تمام شدن نفت، اتاق آقا سرد شده بود. از قضا در ماشین، ظرف نفتی داشتیم، لذا نفت را آوردیم و اتاق را گرم کردیم. لحظاتی بعد متوجه شدیم ایشان شام نخورده اند. در داخل ماشین مقداری شیر موجود بود، به سرعت شیر را آوردیم و پس از جوشاندن، مقداری نان در آن ریختیم، سپس همگی نان و شیر خوردیم. بعد از صرف غذا آقا فرمودند: 《آقاجان! تا دست نگیری، دستت را نخواهند گرفت.》ما از ایشان درخواست کردیم که تحفه ای از حضرت مولا برایمان بگیرند. آقا برای لحظاتی به حالت خلسه فرو رفته و بیان داشتند: 《 حضرت می فرمایند : هر وقت کارد به استخوان رسید، یک حمد و سه قل هو الله بخوانید و بیست و یک صلوات بفرستید؛ مشکل به خواست خدا حل می شود.》 📚 لاله ای از ملکوت ج ۲ ص١۵۰ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
مشهور است مرحوم طبرسی سکته عارض شد و به گمان اینکه وفات کرده او را غسل داده، کفن و دفن نمودند، چون به هوش آمد خود را در میان کفن و در قبر دید، متوجه شد، سکته کرده و او را اشتباهاً دفن کرده‌اند، راه نجاتی نداشت تا خود را از این گرفتاری نجات دهد نذر کرد اگر خداوند قادر متعال از این بند نجاتش دهد، یک دوره تفسیر قرآن بنویسد. اراده خداوند چنین تعلق گرفت که یک نفر دزد معروف به این فکر افتاد شب موقعی که همه خوابند و قبرستان هم خلوت است، بیاید قبر طبرسی را بشکافد و کفنش را بردارد، وقتی‌ آمد قبر را شکافت رسید به لحد و روی لحد را برداشت کفن را باز کرد، ناگاه شیخ دست او را گرفت، آن مرد از دیدن این حال بسیار ترسید، شیخ شروع کرد به حرف زدن با او، وحشت کفن دزد زیادتر شد. شیخ فرمود: نترس من مرده نیستم، بلکه زنده‌ام به علت سکته مرا آورده‌اند دفن کرده‌اند، اکنون به هوش آمده‌ام، خداوند تو را وسیله نجات من قرار داد. آن شخص از حرف‌های آن مرحوم اطمینان خاطر پیداکرده و قلبش آرام گرفت و چون شیخ از شدت ضعف نمی‌توانست راه برود، مرد او را به دوش گرفته به منزل شیخ آورد. شیخ خلعت و مال زیادی به آن مرد داد کفن دزد به دست شیخ توبه کرد و آن کار قبیح را ترک نمود. پس از آن شیخ به نوشتن مجمع‌البیان مشغول شد الحق، تفسیر خوبی نوشته است، اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🦋راز نهفته عدد هفتاد و هشت در قرآن 📿انطباق مکانی و عددی 2 سوره حمد و علق ✌️اشتراک عددی هفت و هشت بین دو سوره حمد و علق انطباق جالب توجهی را در ذهن انسان متجلی می‌کند از این لحاظ که دو سوره مزبور نه تنها از لحاظ نظم ریاضی و عددی مشترکاتی دارند بلکه از لحاظ جایگاه قرآنی نیز وجه اشتراک حیرت انگیزی دارد چرا که سوره علق اولین سوره نازل شده بر قلب پیامبر اکرم است و جالب اینجاست که سوره حمد نیز از نظر موقعیت مکانی در قرآن اولین سوره قرآن می‌باشد و جالب‌تر اینکه هر دو از لحاظ ریاضی از یک نظم عددی مشترکی برخوردارند یعنی عدد هفتادو هشت. 78 یعنی تعداد حروف مقطعه قرآن کریم 78 یعنی تعداد حروف 5 آیه اول سوره حمد که ما نماز هایمان را با توجه به کلمات آن می‌خوانیم 78 یعنی تعداد حروف 5 آیه اول سوره علق که اولین بار بر رسول اکرم نازل شد 78 یعنی تعداد استخوان های سمت راست بدن که قرینه 78 استخوان سمت چپ است. و... 🙏 سبحان الله العظیم اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨ شکرگذار باشیم اگه شما غذا در یخچال خونتون دارید لباس هم به تن دارین و یک سقف هم بالا سرتون هست و جایی برای خوابیدن دارین پس شما از ۷۵ درصد از کل مردم جهان ثروتمند ترین. اگه شما الان پول در کیفتان هست و کمی هم پول خرد دارید تا هرکجا بخواهید بروید پس شما جزو ۱۸ درصد مردم پولدار دنیا هستین. اگه شما زنده هستین با سلامتی بیشتر از مریضی پس شما نسبت به میلیونها آدمی که طی این هفته خواهند مرد لطف بیشتری از خداوند نصیبتان شده. اگه شما می توانید این پیام را براحتی بخوانید و بفهمید شما از ۳ میلیارد انسانی که در جهان هستند و نمی توانند ببینند و بخوانند یا از مشکل عقب ماندگی ذهنی رنج می برند خوشبخت تر هستید. زندگی همش شکایت و حسرت خوردن نیست، زندگی یعنی هزاران دلیل برای شکرگذاری به درگاه خداوند مهربان و لطیف ... 💥این متن زیبا را ارسال کن برای نا امید ها و عزیزانتون اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁برای فردایت ✨مسیری روشن و زیبـا 🍁آرزو میڪنم ✨آنچنان ڪه به اشتباه 🍁به ڪسی اعتمـاد ✨و تڪیه نڪنی ، 🍁"جز خدا " ✨اوست ڪه عاشقانه 🍁دوستمان دارد... شبتـون آرام و در پناه خدا✨🍁 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🥇🏆 همین الان رویاهات را تو ذهنت بیار و برای رسیدن بهشون برنامه بریز و سخت براش تلاش کن مطمئن باش یه روز بهشون میرسی 𝐓𝐡𝐞 𝐝𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐲𝐨𝐮 𝐤𝐞𝐩𝐭 𝐢𝐧 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐦𝐢𝐧𝐝 𝐢𝐬 𝐩𝐨𝐬𝐬𝐢𝐛𝐥𝐞 رویایی که تو ذهنت‌‌‌ نگه‌داشتی امکان‌پذیره🌱💚 🌱 خدا گفته از تو حرکت از من برکت اگه تو داری حرکتش را انجام میدی پس دیگه غصه نخور و برکتش را بسپار به خدا ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 حکایتی عجیب از دنیا بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم از حضرت صادق علیه السلام روایت است که: روزی حضرت داود علیه السلام از منزل خود بیرون رفت و زبور می خواند و چنان بود که هرگاه آن حضرت زبور می خواند از حسن صوت او جمیع وحوش و طیور و جبال و صخور حاضر می شدند و گوش می کردند و هم چنان می رفت تا به دامنه کوهی رسید که به بالای آن کوه پیغمبری بود حزقیل نام و در آن جا به عبادت مشغول بود. چون آن پیغمبر صدای مرغان و وحوش و حرکت کوه ها و سنگ ها دید و شنید، دانست که داود است که زبور می خواند. حضرت داود به او گفت: ای حزقیل! اجازه می دهی که بیایم پیش تو؟ عابد گفت: نه، حضرت داود به گریه افتاد، از جانب حضرت باری به او وحی رسید: داود را اجازه ده، پس حزقیل دست داود را گرفت و پیش خود کشید. حضرت داود از او پرسید: هرگز قصد خطیئه و گناهی کرده ای؟ گفت: نه، گفت: هرگز عجب کرده ای؟ گفت: نه، گفت: هرگز تو را میل به دنیا و لذات دنیا به هم می رسد؟ گفت: به هم می رسد، گفت: چه می کنی که این را از خود سلب می کنی و این خواهش را از خود سرد می نمایی؟ گفت: هرگاه مرا این خواهش می شود، داخل این غار می شوم که می بینی و به آنچه در آنجاست نظر می کنم، این میل از من برطرف می شود. حضرت داود به رفاقت او داخل آن غار شد، دید که یک تختی در آنجا گذاشته است و در روی آن تخت، کلّه آدمی و پاره ای استخوان های نرم شده گذاشته و در پهلوی او لوحی دید از فولاد و در آنجا نقش است که من فلان پادشاهم که هزار سال پادشاهی کردم و هزار شهر بنا کردم و از چندین باکره ازاله بکارت کردم و آخر عمر من این است که می بینی که خاک فراش من است و سنگ بالش من و کرمها و مارها همسایه منند، پس هر که زیارت من می کند، باید فریفته دنیا نشود، گول او نخورد!![1] ❌ پی نوشت [1] الأمالى، صدوق: 99، المجلس الحادى و العشرون، حديث 8؛ كمال الدين: 2/ 524، باب 46، حديث 6؛ بحار الأنوار: 14/ 25، باب 2، حديث3 منبع : عرفان اسلامی: 8/ 226 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌📝 @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
. ✨﷽✨ چند پروفایل زیبا تقدیم نگاه مهربونتون🌹💚 °🪴° بنام خدایی که برای من عشق است ، او برای من لبخند است و بنام خدایی که مرا انسان آفریدتا درک کنم و بفهمم که میتوانم خالق ثانیه ثانیه‌‌ی زندگی نابم باشم ... خدایی که هر لحظه هدایت میکند دردانه هایش را .... هزاران بارشکر میکنم برای دقیقا همین لحظه و این همه نعمت و زیبایی و فراوانی و این همه احساس خوب که در جای جای زندگی ام وجود دارد ... خدای من شکرت بابت امروز که فرصتی دادی ، عاااااشقانه زندگی کنم و روی خودم سرمایه گذاری کنم و کانون توجهم را برمدار درست بنا کنم ، چون لایق و خالق زندگی زیبای خودم هستم ... خدایا شکرت : برای هر لحظه دریافت الهامات نابت برای هر لحظه اتصال قوی مان برای دریافت ایده ها و عمل کردن به این ایده برای احساس خوب برای ایمان به زمانبندی تو برای این همه ذوق و شوقی که دارم برای اسان گرفتن کارها ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi