📚بابا مگر اربابت باب الحوائج نيست؟!
سلالة السادات جناب آقاي سيدعلي صفوي كاشاني، مداحل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام از جناب آقاي هاروني نقل كرد كه گفتند:
يكي از عزيزان سقاي هيئتي كه در ايام محرم (عاشورا) دور ميزد و آب به دست بچهها ميداد، نقل ميكند خدا يك پسر به من داد كه يازده سال فلج بود. يكي از شبها كه مقارن با شب تاسوعا بود وقتي ميخواستم از خانه بيرون بيايم، مشك آب روي دوشم بود؛ يكدفعه ديدم پسرم صدا زد: بابا كجا ميرودي؟ گفتم: عزيزم، امشب شب تاسوعاست و من در هيئت سمت سقايي دارم؛ بايد بروم آب به دست هيئتيها بدهم. گفت: بابا، در اين مدت عمري كه از خدا گرفتم، يك بار مرا با خودت به هيئت نبردهاي. بابا، مگر اربابت باب الحوائج نيست؟ مرا با خودت امشب بين هيئتيها ببر و شفاي مرا از خدا بخواه و شفاي مرا از اربابت بگيرد.
ميگويد: خيلي پريشان شدم. مشك آب را روي يك دوشم، و عزيز فلجم را هم روي دوش ديگرم گذاشتم و از خانه بيرون آمدم. زماني كه هيئت ميخواست حركت كند، جلوي هيئت ايستادم و گفتم هيئتها بايستيد! امشب پسرم جملهاي را به من گفته كه دلم را سوزانده است اگر امشب اربابم بچهام را شفا داد كه داد، والا فردا ميآيم وسط هيئتها اين مشك آب را پاره ميكنم و سمت سقايي حضرت ابالفضل العباس عليه السلام را كنار ميگذارم اين را گفتم و هيئت حركت كرد.
نيمههاي شب بود هيئت عزاداريشان تمام شد، ديدم خبري نشد. پريشان و منقلب بودم، گفتم: خدايا، اين چه حرفي بود كه من زدم؟ شايد خودشان دوست دارند بچهام را به اين حال ببينم، شايد مصلحت خدا بر اين است. با خود گفتم: ديگر حرفي است كه زدهام، اگر عملي نشد فردا مشك را پاره ميكنم. آمدم منزل وارد حجره شديم و نشستيم. هم من گريه ميكردم و هم پسرم گريه ميكرد.
ميگويد: گريه بسيار كردم، يكدفعه پسرم صدا زد : بابا، بس از ديگر، بلند شو بابا! بابا، اگر دلت را سوزاندم من را ببخش بابا! بابا، هر چه رضاي خدا باشد من هم راضيم!
من از حجره بلند شده، بيرون آمدم و رفتم اتاق بقلي نشستم. ولي مگر آرام داشتم؟! مستمرا گريه ميكردم تا اينكه خواب چشمان من را فرا گرفت در آن هنگام ناگهان شنيدم كه پسرم مرا صدا ميزند و ميگويد: بابا، بيا اربابت كمكم كرد. بابا، بيا اربابت مرا شفا داد. بابا.
آمدم در را باز كردم، ديدم پسرم با پاي خودش آمده است. گفتم : عزيزم، چه شد؟! صدا زد: بابا، وقتي تو از اتاق بيرون رفتي، داشتم گريه ميكردم كه يك دفعه اتاق روشن شد ديدم يك نفر كنار من ايستاده به من ميگويد بلند شود! گفتم : نميتوانم برخيزم. گفت: يك بار بگو يا اباالفضل و بلند شو! بابا، يك بار گفتم يا اباالفضل و بلند شدم، بابا. بابا، ببين اربابت نااميدم نكرد و شفايم داد! ناقل داستان ميگويد: پسرم را بلند كرده، به دوش گرفتم و از خانه بيرون آمدم، در حاليكه با صداي بلند ميگفتم : اي هيئتها بياييد ببينيد عباس عليه السلام بيوفا نيست، بچهام را شفا داد!
❥↬
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌹امام حسین(ع)🌹🍃
هرگاه دو نفر قهر باشند،
آنکه برای آشتی پیشقدم شود،
زودتر از دیگری وارد بهشت می شود.
📚محجه البیضاج۴ص۲۲۸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🧚♀ فطرس ملک
🤴آقا امام صادق سلام الله علیه فرمود: فطرس فرشته ای بود که وقتی که ولایت آقا و مولانا امیرالمومنین علی صلوات الله علیه به ملائکه عرضه شد همه پذیرفتند جز او.
به همین دلیل سر باز زدن از پذیرفتن ولایت خداوند بالش را شکست. هنگامی که امام حسین علیه السلام متولد شد، خداوند جبرئیل را برای عرض تبریک به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با هفتاد هزار ملک به سوی زمین فرستاد که در راه با فطرس دیدار کرد.
فطرس گفت: جبرئیل به کجا می روی؟
جبرئیل گفت: خداوند مرا فرستاده تا به آنها تبریک بگویم به سبب فرزندی که امشب متولد شده است. فطرس گفت: مرا هم با خود ببر و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بخواه برای من دعا کند.
سپس جبرئیل به او گفت: بر بال من سوار شو پس او هم سوار شد و نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمدند.
وقتی به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند جبرئیل به ایشان تبریک گفت و گفت: یا رسول الله! بین من و بین فطرس برادری هست و او از من خواسته که از شما درخواست کنم که از خدا بخواهید بالش را به او بازگرداند.
سپس آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند؛
ای فطرس آیا انجام می دهی؟ فطرس گفت : بلی
سپس آقا رسول الله ولایت مولا امیرالمومنین صلوات الله علیهما را بر فطرس عرضه کرد و او پذیرفت. به امر پیامبر بالش را به بدن پاک امام حسین علیه السلام مالید و سلامتش را باز یافت...
منابع:
بصائر الدرجات جلد۱، صفحه ۶۸؛ مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، جلد۳،
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 واکنش آیت الله خوانساری به کلمه زنا
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
استاد مسعود عالی
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌹زندگی نامه حضرت ابوالفضل(ع)🌹
🔸حضرت باب الحوائج ابوالفضل العبّاس (علیه السلام) فرزند برومند اول پیشوای شیعیان حضرت امام علی (ع) و امّالبنین (س)، در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود.
مادرش فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله کلاب بود که نیاکانش همه از دلیرمردان عرب، و در شجاعت و دلیری مشهور بودند.
امام علی (ع)، ۱۰ سال پس از وفات حضرت فاطمه زهرا (س) با امّ البنین ازدواج کرد. این بانوی مکرمه، سرپرستى فرزندان حضرت زهرا (س) را بر عهده گرفت و آنان را حتی بیشتر از فرزندان خود دوست مىداشت.
امّ البنین اجازه نمیداد که او را فاطمه صدا کنند و میگفت: مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س) با شنیدن این نام، به یاد غمهاى مادرشان مى افتند و ناراحت مىشوند.
بنابراین، فاطمه بنت حزام را «امُّ البنین» به معنای «مادر پسران» نامیدند و به این نام شهرت
یافت چرا که ثمره ازدواج امام علی (ع) با وی، چهار پسر به نامهای عباس، عون، جعفر و عثمان بود.
هر چهار فرزند ام البنین (س) در روز عاشورای سال ۶۱ هجری در رکاب برادر و سرور خود حضرت سیدالشهداء (ع) در کربلا، شربت شهادت نوشیدند.
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود. تولد وى، خانه امام على (ع) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت. حضرت على (ع) در گوش این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا، اذان و اقامه گفت و او را عبّاس نام نهاد.
عبّاس هم به معناى شیر نیرومند و خشمگین، و هم به معناى عبوس و چهره گرفته است زیرا که ایشان نسبت به ظالمان، چهرهاى خشمگین داشتند.
در روز هفتم ولادت حضرت عباس (ع) هم گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح و گوشت آن را در بین فقرا تقسیم کردند.
گفته میشود؛ پدر ارجمندش امام علی (ع)، گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت چرا که این دستها روزی براى کمک و یارى برادرش حسین (ع) قطع خواهد شد.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام رضا(علیه السلام):
هر گاه برای شما پیشامد سختی روی داد، به وسیله ما اهل بیت از خدا یاری بجویید.
📚مستدرک؛ ج ۵ ص۲۲۸
: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 «یا لثارات الحسین» شعار سپاه حضرت مهدی علیهالسلام...
🌕 در یکی از «زیارات جامعه» در قسمت سلام به حضرت مهدی علیهالسلام آمده است:
«السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الْعَالِمِ الْغَائِبِ عَنِ الْأَبْصَارِ وَ الْحَاضِرِ فِی الْأَمْصَارِ وَ الْغَائِبِ عَنِ الْعُیُونِ وَ الْحَاضِرِ فِی الْأَفْکَارِ بَقِیَّةِ الْأَخْیَارِ الْوَارِثِ ذَا الْفَقَارِ الَّذِی یَظْهَرُ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ ذِی الْأَسْتَارِ وَ یُنَادِی بِشِعَارِ یَا ثَارَاتِ الْحُسَیْنِ أَنَا الطَّالِبُ بِالْأَوْتَارِ أَنَا قَاصِمُ کُلِّ جَبَّارٍ الْقَائِمُ»
سلام و درود بر امامی که از دیدهها پنهان است و در شهرها حاضر؛ آن که از دیده ها نهان است و در دلها حاضر، باقی مانده اخیار و خوبان، و وارث شمشیر «ذوالفقار»، آن بزرگواری که در بیتالله الحرام ظاهر میشود و به شعار «یا لثارات الحسین» ندا میکند و میفرماید: منم مطالبه کننده خونهای به ناحق ریخته؛ منم شکننده هر ستمگر جفا پیشه»
و یاران حضرت مهدی علیهالسلام نیز به پیروی از امامشان، شعار «یا لثارات الحسین» سر میدهند.
🌕 آقا امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«إِنَّ شِعَارُ أَصْحَابُ اَلْمَهْدِيِّ يَا لَثَارَاتِ اَلْحُسَيْنِ» «شعار یاران حضرت مهدی علیهالسلام «یا لثارات الحسین» است»
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷
📗مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۱۴
❥↬
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅گدایی خدا ، عزت است
✍همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است، اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمی دهد، نه این جور نیست … بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمی کند خدا به او چیزی نمی دهد، باید خدا خدا کنید. خدا را صدا کنید. خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله.
مسلماً هیچ یا الله بی جواب نمی ماند، پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. اگر اعتنا نکنید به شما نمی دهد، پس دعا لازم است.
ما مخلوق هستیم باید عرض حاجت کنیم.
گدایی خدا عزت است. اصلاً این گدایی فن خاصی دارد، یک آدابی دارد، دل سوخته، چشم گریان و مضطر می خواهد، و این ها شرط دارد باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت مستجاب شود. بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود. باید این دو رکن اساسی نیز در زندگی یتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
📗 آیت الله ضیاء آبادی ، بانک تقوا ، ص ۲۲
: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺عنايت امام حسين (ع)
#داستانهای_شگفت
🔸شنيدم از زاهد عابد و واعظ متّعظ مرحوم "حاج شيخ غلامرضاى طبسى" كه تقريبا در 35 سال قبل به شيراز تشريف آورده و چند ماهى در مدرسه آقا باباخان توقف داشتند و بنده هم به فيض ملاقاتشان رسيدم، که فرمود:
🔸با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عاليات مشرف شديم هنگام مراجعت براى ايران، شب آخر كه در سحر آن بايد حركت كنيم متذكر شدم كه در اين سفر مَشاهد مُشرّفه و مواضع متبرّكه را زيارت كردم جز "مسجد براثا" و حيف است از درك فيض آن مكان مقدس محروم باشيم
🔸به رفقا گفتم بياييد به مسجد براثا برويم،
گفتند مَجال نيست و خلاصه نيامدند
🔸خودم تنها از كاظمين بيرون آمدم تا به مسجد رسيدم ، ديدم در بسته است و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته اند و كسى هم نيست، حيران شدم كه چه كنم؟ اين همه راه به اميدى آمدم...
✍
ادامه داستان در لینک زیر👇
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅برکات خدمت به مردم
✍امام حسین (علیه السلام) :
هرکس برای رضای خدا به برادر دینی اش خدمت کند، خداوند در هنگام نیازش او را عوض خواهد داد و از گرفتاری های دنیا بیشتر از خدمت وی از او رفع خواهد کرد و هرکس غمی را از دل مؤمنی بزداید، خداوند غصه های دنیا و آخرتش را بر طرف می کند و هرکس نیکی کند، خداوند به او نیکی می کند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.
📚بحارالأنوار ، ج ۷۵، ص۱۲۱
كشف الغمه،ج۲،ص۲۹
: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
هنگامی که یونس علیه السلام از هدایت قومش نا امید شد و آنها را رها کرد و در دریا سوار کشتی شد، خدای متعال وی را امتحان نمود؛
دریا طوفانی شد و کشتی بانان تصمیم گرفتند برای نجات جان سرنشینان قرعه کشی کنند تا یکی از افراد سوار بر کشتی را به دریا بیاندازند تا کشتی سبک تر شود،
آنها سه بار قرعه کشی کردند و هر سه بار نام یونس علیه السلام درآمد، بناچار تصمیم گرفتند یونس علیه السلام را به دریا بیاندازند،
یونس را به دریا انداختند اما به امر الله متعال یک نهنگ بزرگ یونس را بلعید و او را در شکم خود جایی داد، آنگاه یونس در شکم آن نهنگ توبه کرد و دعای زیر را خواند:
«لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیاء ۸۷).
خدای متعال نیز توبه اش را پذیرفت و به نهنگ دستور داد که یونس را به سلامت به ساحل ببرد
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#شگفتی_های_آفرینش 🐚🌊
💥 عمر باورنکردنی موجودات دریایی !!
⚅⚀ قسمت هفتم : کوآهوگ اقیانوسی
🔶 کوآهوگ اقیانوسی بیشتر در اقیانوس آتلانتیک شمالی یافت میشود و صدف دو کفه ای ست. این موجود یکی از آهسته رشد کننده ترین حیوانات روی زمین است که یکی از دلائل اصلی عمر طولانی آنهاست و ممکن است ۵۰ سال طول بکشد تا آنها به اندازه مناسب خود برسند و ممکن است پس از آن تا ۴۰۰ سال زندگی کنند.
🍃 الله اکبر 💛
🌐
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi