eitaa logo
حکایت و داستان قرآنی روایت پند حدیث آموزنده زیبا خواندنی معجزه کلیپ صوتی مذهبی اسلامی
18هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 💚منبع انواع حکایات و روایات‌ جذاب مذهبی،داستان وپندزیبا 💚🌹حضورشما باعث دلگرمی ماست🌹💚 . 💚لطفا کپی باذکرصلوات🙏🌹 . . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه‌ تایید و نه‌ رد می‌شوند . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
༻﷽༺ ‍ داستانی عبرت انگیز در مورد (اثر بداخلاقی) یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم... یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد! مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد.. می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..." مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..." البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه می‌خوانم" می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشاره‌ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..! جهاد_با_نفس (استاد مظاهری) اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 حکمت_پروردگار 🌹امام باقر علیه السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد. 📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
بزرگترین آزمون ایمان زمانی است که آنچه که میخواهید را بدست نمی آورید با این حال قادرید از ته دل بگویید: خدایا شکرت مطمئن باش همونجوری که بر اثر یک اتفاق مهمترین چیزهامونو از دست میدیم با یک معجزه هم بهترین اتفاق نصیبمان میشود آرزویم برایت رخ دادن این معجزه هاست ... ... وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ‏ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ‏ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ و از رحـــــــمت خــــــــــدا نومید نباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خــــــــــدا نا امید نمى‌‏شود. 📚آیه 87 سوره یوسف اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه باحضرت عشق♥️ خدایا از تو می‌خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خودت تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ و غیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابر عظمت تو خود را نبینم 🌙شبتون رویایی🌟 💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر و‌برکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️ معلمم گفت: زندگي را تعريف كن🍂🌷 گفتم زندگي "تعريف كردني نيست" ناراحت شد و نمره ام را صفر داد.. سالها بعد كه او را ديدم، "پير" شده بود و عصا به دست راه مي رفت جلو رفتم و گفتم: زندگي را تعريف كن، آرام خنديد و گفت: نمره ات بيست زندگي را بايد زيست.. !🍂🌷 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
حتما بخون 👇👇👇👇👇👇👇👇 جوابي که همه را حيرت زده کرد: پسر کوچکي بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که يک عالم دين براي او حاضرکنند تا به 3سوالي که داشت جواب بدهد. بالاخره يک عالم دين(معلم) براي ايشان پيدا کردند و بين پسربچه و عالم صحبتهاي زير رد و بدل شد؛ پسربچه: شما کي هستي؟ و آيا مي تواني به سه سوال بنده پاسخ دهي؟ معلم: من عبدالله، بنده اي از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به اميد خدا. پسربچه: آيا شما مطمئني جواب خواهي داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند! معلم: تمام تلاشم را ميکنم و با کمک خدا جواب ميدهم. پسربچه: سه سوال دارم، سؤال اول: آيا در حال حاضر خداوندي وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قيافه آن را به من نشان بده؟ سؤال دوم: قضا و قدر چيست؟ سؤال سوم: اگر شيطان از آتش خلقت شده است، پس براي چي او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ايشان تأثيري نخواهد گذاشت! معلم کشيده ي محکمي را به صورت پسربچه زد، پسربچه گفت: براي چي به من زدي و چه چيزي باعث شد که از من ناراحت و عصباني شوي؟ معلم جواب داد: من از دست شما عصباني نشدم و اين ضربه اي که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست. پسربچه: ولي من هيچي را نفهميدم. معلم: بعد از اينکه شما را زدم چه چيزي حس کردي؟ پسربچه: حس درد بر صورتم دارم. معلم: پس آيا اعتقاد داري که درد موجود است؟ پسربچه: بله. معلم: پس آن را به من نشان بده. پسربچه: نميتوانم. معلم: اين جواب اول من بود.همگي به وجود خداوند اعتقاد داريم ولي نميتوانيم او را ببينيم. سپس اضافه کرد که آيا ديشب خواب ديدي که من تو را خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: آيا گاهي به ذهنت آمد که من تو را روزي خواهم زد؟ پسربچه: نه. معلم: اين قضا و قدر بود. سپس اضافه کرد: دستي که با آن تو را زدم از چه چيزي خلق شده است؟ پسربچه: از گل. معلم: وصورت تو از چي؟ پسرپجه: باز از گل. معلم: جه چيزي حس کردي بعد از اينکه بهت زدم؟ پسربچه: حس درد داشتم. معلم: آفرين، پس ديدي چطور گل بر گل درد وارد ميکند، اين با اراده خدا انجام ميشود، پس با اينکه شيطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست اين آتش مکان دردناکي براي شيطان خواهد بود. ارزش خواندن و نشر را دارد... اين چنين معلمي ميتواند نسلها را تربيت کند.💚 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
❤️گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تورا گرفته بودم؟؟؟ خدا درجواب گفت: ماری در راه لانه ات بود؛ تو خواب بودی.. باد را گفتم لانه ات را واژگون کند؛ آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی... ‏🧡مردي در حالي كه به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت: وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم. دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميكردن ما كجا بوديم!!!! 💛خدايا برای داده ها و نداده هات شكر... ✨✨الهی! ✨✨ 💚یک ذهن آرام... 💙یک تن سالم... 💜یک خواب شیرین... 💗یک خیال راحت... ❤️یک روز قشنگ... ‏🧡یک خبر خوش... 💛یک خوشی از ته دل... نصیب همه دوستای عزیزم کن... 🙏آمین یا رب العالمین🙏 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
میدانيد آخرين زنگ زندگی تان کی ميخورد!؟ خدا ميداند، ولی... آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد، ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت! آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود؛ و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود! سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد. خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد، روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جزءِ خوب ها بنويسند ... خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که ((حيات=زندگی)) را از ياد برده باشيم. خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای طلبه ای که زیاد نماز میخواند نقل از آیت الله یعقوبی. به درگاه تو ای پادشاه نآورده‌ام تحفه‌ای جز گناه . .امام علی علیه السلام: هيچ عملى نزد خداوند، محبوب تر از نماز نيست، پس هيچ كار دنيايى شما را در وقتنماز به خود مشغول ندارد 📚خصال، صفحه 621 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐خدایا ✨دستانم سوی توست ⭐️نگاهم به مهربانی وکرم توست ✨باتو غیرممکن ها ممکن می شود ⭐️ناممکن های زندگی ام راممکن کن ✨که باخدای بی همتایی چون تو ⭐️معجزه زندگی جان می گیرد 🙏الهی آمیـــن 🌙شبتون در پنـاه حـق ✨ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر و‌برکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️ ✨ عجیب ترین راز ، تغییر زندگی تان است. اگر به خودتان عشق دارید گذشته را رها کنید. وخود را ودیگران را به خاطر گذشته سرزنش نکنید. گذشته را رها کنید و جملات جادویی برای تغییر ضمیر ناخودآگاهتان را تکرار کنید .... ✨با ، امروز روز معجزه هاست تو برایم عجیب ترین راه‌ها را میگشایی پروردگارم ✨🙏 زندگی موسیقی گنجشک هاست زندگی باغ تماشای خداست زندگی یعنی همین پروازها، صبح ها لبخندها، آوازها... امروزتون سرشار از لبخند 💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
روزى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با جمعى از اصحاب خود نشسته بودند ناگه شخصى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله در فلان خانه مردى و زنى به فساد مشغولند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اين خبر تو را بايد بررسى كنم و آنها را بخواهم ببينم مطلب چيست ؟ چند تن از صحابه كه آنجا بودند اجازه احضار آنها را خواستند، ليكن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هيچ يك از آنان را اجازه نداند تا اينكه حضرت على (عليه السلام ) خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود: يا على تو برو و ببين اين ماجرا كه مى گويند راست است يا نه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) آمد تا رسيد به در خانه ، آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر ديوار داشت تا وقتى كه گرد خانه گرديد و بيرون آمد چون خدمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رسيد عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من گرد آن خانه گشتم ولى هيچ كس را آنجا نديم . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نور نبوت مطلب را يافت كه على (عليه السلام ) نمى خواهد آن دو را رسوا نمايد لذا فرمود: يا على انت فتى هذه الامه يعنى : ✅ يا على تو جوانمرد اين امتى . اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
امام هادى عليه السلام: إنَّ الحَرامَ لا يَنمي، وإن نَمى لا يُبارَكُ لَهُ فيهِ، وما أنفَقَهُ لَم يُؤجَر عَلَيهِ، وما خَلَّفَهُ كانَ زادَهُ إلَى النّارِ همانا حرام رشد نمى كند و اگر هم رشد كند، بركت ندارد، و اگر آن را انفاق كند، پاداشى نمى برد، و آنچه بر جاى مى گذارد، توشه اش به سوى آتش خواهد بود الكافی جلد5 صفحه125 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
آثار نیکی به پدر و مادر جلب رضایت پروردگار: از عبدالله بن عمرو رضی الله عنه روایت است که رسول اللهﷺ فرمودند: رضایت پروردگار در راستای رضایت پدر است، خشمگینی پروردگار در راستای خشمگینی پدر است. (روایت ترمذی) جوانمردی و کسب اخلاق نیکو: مروان بن حکم رحمه الله از وهب بن اسود پرسید: جوانمردی میان شما چیست؟ گفت: نیکی به پدر و مادر و استفاده درست است از مال! نیکی به پدر و مادر برتر از مستحبات و نوافل: مردی نزد رسول اللهﷺ آمد و از ایشان خواست تا برای جهاد (جهادِ طلب) به او اجازه دهد، پس رسول اللهﷺ فرمودند: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، فرمودند: خدمت به آنان جهاد است، پس جهاد کن. (متفق علیه) یکی از راه‌های نجات در دنیا و آخرت: داستان سه نفری که در غار گیر کردند و یکی از آنان به نیکی پدر و مادرش برای نجات از آن مصیبت اشاره کرد و خداوند سنگ را از دهانه غار کنار زد. (متفق علیه) یکی از اسباب استجابت دعا: تمجید رسول الله ﷺ از اویس قرنی یکی از تابعینی که با مادرش به نیکی رفتار می‌کرد و او بخاطر نیکی به مادرش مستجاب الدعا بود، رسول اللهﷺ در مورد وی می‌فرمایند: اويس بن عامر از طايفه مراد و از تبار قرن، با گروهی از اهل يمن نزد شما خواهد آمد که او برص داشته و از آن شفا يافته و فقط به اندازه درهمى علامت آن در بدنش باقی نمانده است، مادری دارد که اويس با او نيکوکار و مهربان است، اگر او خدا را برای چيزی سوگند دهد، خداوند حتماً سوگند او را برآورده می‌کند، اگر توانستی از او بخواه که برايت طلب مغفرت کند.! (صحیح مسلم) یکی از بزرگ‌ترین اسباب وارد شدن به بهشت: رسول اللهﷺمی‌فرمایند: پدر بهترین و آسانترین راه رسیدن به بهشت است. (روایت احمد و ابن ماجه) اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس هر جای جهان خوبی کند، نبض زمین بهتر می زند ، خون در رگهای خاک بیشتر می دود و چیزی به زندگی اضافه می شود. و هر کس هر جای جهان بدی کند، تکه ای از جان جهان کنده می شود، گوشه ای از تن زمین زخمی می شود و چیزی از زندگی کم می شود. هر شب از خودت بپرس : امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟ نپرس امروز خوب بود یا بد؟ بپرس امروز خوب بودم یا بد؟ زیرا زندگی، پاسخ هر روزه همین پرسش است... 💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر و‌برکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️ ✨ عجیب ترین راز ، تغییر زندگی تان است. اگر به خودتان عشق دارید گذشته را رها کنید. وخود را ودیگران را به خاطر گذشته سرزنش نکنید. گذشته را رها کنید و جملات جادویی برای تغییر ضمیر ناخودآگاهتان را تکرار کنید .... ✨با ، امروز روز معجزه هاست تو برایم عجیب ترین راه‌ها را میگشایی پروردگارم ✨🙏 زندگی موسیقی گنجشک هاست زندگی باغ تماشای خداست زندگی یعنی همین پروازها، صبح ها لبخندها، آوازها... امروزتون سرشار از لبخند 💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
داستان های اسلامی ڪَره ڪَشایی پیرمردی تهیدست زندڪَی را در نهایت فقر و تنڪَدستی می ڪَذراند دختر و پسرش بیمار بودند وباسختی برای زن وفرزندانش قوت وغذایی ناچیز فراهم می ڪرد یڪ روز ڪه به آسیاب رفته بود دهقان نیڪوڪاری مقداری ڪَندم در دامن لباسش ریخت وپیرمردڪَوشه های ان را ڪَره زدودر همان حالی که به خانه بر می ڪَشت باپروردڪَار ازمشڪلات خودسخن می ڪَفت که ای ڪَشاینده ڪَره های ناڪَشوده عنایتی فرما وڪَره ای ازڪَره های زندڪَی مابڪَشای بس ڪَره بڪَشوده ای ازهرقبیل این ڪَره رانیزبڪَشا ای جلیل پیرمرددرحالیڪه این دعاراباخودزمزمه می کردومی رفت یڪباره یڪ ڪَره ازڪَره های دامنش ڪَشوده شد وڪَندم ها به زمین ریخت خیلی ناراحت شد روبه اسمان ڪردوڪَفت: من توراڪی ڪَفتم ای یارعزیز ڪی ڪَره بڪَشای وڪَندم رابریزابلهی ڪردم ڪه ڪَفتم ای خدای ڪَرتوانی این ڪَره را برڪَشای ان ڪَره راچون نیارستی گشود این ڪَره بڪَشودنت دیڪَر چه بود پیرمردباناراحتی وناامیدی نشست تاگندم هاراجمع کندولی درڪمال ناباروری دیددانه های ڪَندم روی ڪیسه ای از سڪه های طلا ریخته است . پس متوجه فضل ورحمت خداوندی شدومتواضعانه به سجده افتادوازخداطلب بخشش نمود. "وعسی ان تڪرهوا شیئاوهو خیرلڪم وعسی ان تحبوا شیئاوهوشرلڪم والله یعلم وانتم لاتعلمون"(آیه ۲۱۶ سوره بقره) وبساچیزی راخوش نداریدوان برای شما بهتر است وبساچیزی رادوست دارید وان برای شما بهتر است وخدا می داند وشما نمی دانید اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت پادشاه و اعدام نجار پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد. همسرش گفت:”مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار ” کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباورت کردم بادست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیرکنند.دو سرباز باتعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت: “مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ” اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
♥✨در میان یاران پیامبراکرم صل الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. ♥✨یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. ♥✨دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت ، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: «به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» ♥✨از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: ♥✨«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» ♥✨در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟» – نه! – حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ – اختیار با شماست. ♥✨پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!» جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟! ♥✨جوان پاسخ داد: «ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!» ♥✨زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است. ✍پاڪ باش تا پاڪ نصیبت شود✨ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
| قدرت خدا رو دست کم نگیر :)! خودش بهتر از هرکسی پیچ و خمِ زندگی بندشو میدونه♥️🌿 اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ سـ❄️لام دوستان عزیز، روزتون پر از خیر و‌برکت و ثروت ، دلتون همیشه خوش ❄️ امروز شکرگزار باشید و بیندیشید که چقدرثروتمندید؛ خانواده تان بسیار قیمتی است، وقتتان طلاست و سلامتی تان گنج... هميشه همیشه، چيزى براى شكرگزارى وجود دارد تکرار کن 👇 خــــــــــدایا_شکررررررت ، عاشقانه دوستت دارم ❤️ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
رضایت مادر علقمه در زمان پیامبر(ص) جوانی بود او را علقمه می گفتند، او بیمار شد، چون به دم مرگ رسید رسول خدا - ص - به مسلمانان از جمله عمار فرمود: بروید و کلمه شهادتین را به وی تلقین کنید. آنها رفتند و هر چه کردند نتوانست بگوید، حضرت را خبر کردند، فرمود: مادر او را بیاورید، چون مادرش حاضر شد.،پیامبر (ص) فرمود: میان تو و علقمه چگونه است؟ عرض کرد: یا رسول الله! از وی رنجیده ام. حضرت رو به اصحاب نمود و فرمود: زبان علقمه از خشم مادرش در بند است اگر بی شهادت از دنیا برود. آنگاه (ص) به بلال فرمود: برو و هیزم و هیمه بسیار بیاور تا علقمه را بسوزانیم! پیرزن فریاد برآورد که یا رسول الله تا به این حد راضی نیستم، هر چند از وی رنجیده ام، آخر او پاره تن من است. حضرت فرمود: به آن خدایی که مرا به راستی به سوی خلق فرستاد، اگر تو از وی راضی نشوی نماز و روزه و طاعات او قبول درگه حق تعالی واقع نمی شود و او را به آتش می سوزانند، آن زن عرض کرد یا رسول الله گواه باش که از او راضی شدم و او را حلال کردم. حضرت به بلال فرمود: ببین حال علقمه چطوراست، بلال چون به در خانه رسید آواز علقمه را شنید که شهادتین می گفت و وفات نمود. عاقبت بخیران عالم جلد اول نویسنده: علی محمد عبداللهی اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi