هيچ وقت به خاطر حرف مردم زندگيتو خراب نكن، دهن اين مردم هميشه بازه...
پولدار كه باشى ميگن دزده،
ساده كه باشى ميگن بدبخته،
زياد گردش برى ميگن وله،
تو خونه باشى ميگن افسردس،
شوخ كه باشى ميشى سبك،
سنگين كه باشى ميشى مغرور،
خوشگل كه باشى ميگن مورد داره،
مرامت مردونه باشه ميگن داره دون ميپاشه،
پس بذار هر چى كه ميخوان بگن،
تو کارخوب و درست خودت رو انجام بده، رضای خدا و خوشحالی خانواده ات برات مهم باشه
پس همین حالا، شونه هاتو بنداز بالا
بگو هر چی میخواید بگید
من سرنوشتم رو در دستانم میگیرم
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌸الهی در این شب زیبـا
💫هیچ قلبی گرفته نــبــاشه
🌸و هر چی كه بهترينه
💫برای همه عزيزانم رقم بخوره
🌸و آرامش مهمون
💫همیشگی دل هاشون باشه
شبتون آرام و در پناه خدا 🌸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
هر صبح طلوع
دوبارهی خوشبختی
و امید دیگری است
بگشای دلت را به مهربانی
و "عشق" را در قلبت مهمان کن
بی شک "شکوفه های خوشبختی"
در زندگیات گل خواهند کرد....
صبح بخیر🌱
یه جوری تلاش کن که وقتی به امروز نگاه کردی
به خودت افتخار کنی 👌
┅✿❀🍃🌷🍃❀✿┅
Dear god, if today I lose my hope, please remind me that your plans are better than my dreams.
Good night
خدا جون، اگه امروز امیدم رو از دست دادم، لطفاً بهم یادآوری کن که برنامههای تو از رویاهای من بهتر اند
#انگیزشی
╔═════════ ೋღ
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
ღೋ ═════════╗
📚عاقبت طمع
مرحوم شيخ عبدالحسين خوانساري گفت : در كربلا عطاري بود مشهور و معروف ، مريض شد و جميع اجناس دكان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت اما ثمر نكرد؛ و جميع اطباء اظهار نااميدي از او كردند.
گفت : يك روز به عيادتش رفتم و بسيار بدحال بوده و به پسرش مي گفت : اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بياور براي خانه مصرف كنيد تا به خوب شدن يا مردن راحت شوم ! گفتم : اين چه حرفي است مي زني ؟!
ديدم آهي كشيد و گفت : من سرمايه زيادي داشتم و جهت پولدار شدن من اين بود كه يكسالي مرضي در كربلا شايع شد كه علاج آنرا دكترها منحصر به آبليموي شيراز دانستند.
آب ليموگران و كمياب شد. نفسم به من گفت : قدري آب ليمو داراي چيز ديگر ممزوج به او كن و بوي آب ليمو از آن فهميده مي شد او را به قيمت آب ليموي خالص بفروش تا پولدار شوي .
همين كار را كردم ، و آب ليمو در كربلا منحصر به دكان من شد و سرمايه زيادي از اين مال مغشوش بدست آوردم تا جائي كه در صنف خودم مشهور شدم به پدر پولهای هزارهزاري.
مدتي نگذشت كه به اين مرض مبتلا شدم ، هر چه داشتم فروختم براي معالجه فايده اي نكرده است ، فقط همين آخرين متاع بود كه گفتم اين را بفروشند يا خوب مي شوم يا مي ميرم و از اين مرض خلاص مي شوم.
📚يکصد موضوع ۵٠٠ داستان(سيد علي اکبر صداقت)
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 توبه کار دوست خدا
مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از معصيت او ناراحت شدند و تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: كه آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد.
حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و مريض گشت كسي نبود كه از او پرستاري نمايد.
پس روي در خاك و بدرگاه حق از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان .
خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت .
خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟!
فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب عفو او را آمرزيدم.
📕نویسنده : يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹.
شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن».
شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و نداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن».
فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او هم فرمودند: «استغفار کن».
حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم.همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه آیات ۱۰ الی ۱۲ سوره نوح را تلاوت فرمودند.
(مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه 12 10 سوره نوح)
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادران برای فرزندان این ذکر ویژه رو بگن !
واعظ مرحوم استاد بزرگوار #فاطمی_نیا
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
#پندانه
🌼«حاکم و کشاورز بیچاره»
روزی حاکمی برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بیمقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بینوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. حاکم دستور داد لباس گرانبهایی بر او پوشاندند و یک قاطر به افسار و پالان خوب هم به او دادند. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیدهای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید: مرا میشناسی؟ کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم این شهر کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیام میخواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت این شهر را میخواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که میخواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیدهای که به من زدی. فقط میخواستم بدانی که برای خدا حکومت این شهر یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا فقط بخواه، خدا بینهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بیانتهاست ولی به خواستهات و لطف و تقدیر خداوند ایمان داشته باش.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
پسرت را بگیر
سید بحر العلوم (ره) مى فرماید :
در عالم رؤیا دیدم در مدینه مشرف بودم و مرا جناب پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) احضار نمود. داخل حجره مقدسه شدم، دیدم جناب پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در صدر مجلس قرار گرفته و حسنین (علیهماالسلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در حاشیه مجلس قرار گرفته اند و جناب على (علیه السلام) سرپا ایستاده است.
به دست بوسى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مشرّف شدم، مرا مخاطب به خطاب «مرحبا بِوَلَدى» نموده و كمال محبت و مهربانى را درباره من مبذول داشت. مسأله اى چند سؤال نمودم. فرمودند : از امام زمان خود سؤال كن، پس صاحب الأمر را حاضر نمودند و مسائل خود را سؤال نمودم.
پس رو به فاطمه (سلام الله علیها) نموده فرمودند : پسرت را بگیر.
پس فاطمه (سلام الله علیها) دست مرا گرفته، به حجره خود برد و از من رویش را نمى گرفت. و گویا صورت مباركش الحال در نظرم هست. پس فاطمه (سلام الله علیها) براى من آش آورد كه همه حبوبات در آن بود. تناول نمودم و در نهایت شوق از خواب بیدار شدم.
چنان شرح صدرى براى من اتفاق افتاده بود كه هر چه بعد از آن در كتاب ها مى دیدم به یك مرتبه حفظ مى نمودم و همیشه طالب آن آش بودم.
روزى از مادرم سؤال نمودم كه آش به این صفت دیده اى؟
فرمودند : بلى، در عجم متعارف است كه مى پزند و جمیع حبوبات داخل آن مى كنند و آش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مى نامند
.
📚مردان علم در میدان عمل، ص ۳۷۵
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•یا فاطمه معصومه ؛ اشفعی لنا عندالله💞
سالروز میلاد حضرت فاطمه معصومه س
و روز دختر تبریک و تهنیت باد
🎊🎉🎈🎁🎈🎉🎉
روز دختر به همه فرشتگان زمینی،
نور چشم پدر و مادرها،
شادیبخش خانوادهها،
گلهای بهشتی مبارک ...💚
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌻|↫#حضرت_معصومه #روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه
وقتی که خدیجه(سلام الله علیها) به زنان قریش پیغام کمک فرستاد، آنها با کینه ای که از ازدواج ایشان با پیامبر(صلوات الله علیه) به دل داشتند، به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی که تمام مقدّمات را برای تولّد این بانو، مهیّا ساخته بود، رسولان خود را برای یاری فرستاد: چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند . خدیجه چون آنها را دید، ترسید. یکی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا که ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه، رفیق تو در بهشت، این مریم، دختر عمران و ایشان صفورا، دختر شعیب است.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام کاظم علیه السلام :لقمان پیوسته به پسرش می گفت : «پسرم ! دنیا دریاست و در آن ، گروه های بسیاری غرق شده اند . پس باید کشتیِ تو در آن ، پروا کردن از خدای تعالی ، و پُل تو ایمان به خدا ، و بادبان کشتی ات توکّل باشد ، تا ـ پسرم! ـ شاید نجات پیدا کنی ؛ هر چند من گمان ندارم که نجات یابنده باشی . پسرم ! چگونه مردم از آنچه وعده داده شده اند ، نمی ترسند ، در حالی که هر روز ، از [عمر] آنان کاسته می شود ؟! و چگونه کسی که اجلِ پایان پذیری دارد ، برای آنچه وعده داده شده ، مهیّا نمی گردد ؟! پسرم ! از دنیا به اندازه نیاز ، بر گیر و چنان در آن وارد نشو که به آخرتت زیان رسانَد ، و آن را چنان رها نکن که سربارِ مردم شوی ، و چنان روزه بگیر که شهوتت را قطع کند و روزه ای نگیر که از نماز ، بازت دارد ؛ چرا که نماز ، نزد خدا ، از روزه بزرگ تر است» .
قصص الأنبیاء : ص 190 ح 238 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 416 ح 10 .
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
آن زمان که "آفتاب روز"
آرامش صبح را در هم میشکند
در مه صبحگاهی بال بگشا...
دست جهان را در دستهایت
بفشار و "گل لبخند" بر لبان
بنشان چه با شکوه است زنده بودن...
▣
منتظر نمون،
زمانی مناسب تر از اکنون وجود نداره.
♨️از همین نقطه ای که ایستاده ای و با همین امکاناتی که در اختیار داری، شروع کن...
🌿همین طور که پیش می روی، امکانات بهتر و مناسب تر را پیدا می کنی ...😊
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹.
زن و مرد جوانی به محله ی اسباب کشی کردند. روز بعد هنگام صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است.
رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته است. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند.
مرد هیچ نگفت.مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه لباس های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد.
یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس های تمیز را روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید.
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم!
از بس برای من و دیگران این مطلب را تکرار کردی تمام محل فهمیدند که زنی هستی که حتی شیشههای خانه خودت را هم تمیز نمیکنی!
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
✨﷽✨
#پروفایل
چند پروفایل زیبا تقدیم نگاه مهربونتون🌹💚
°🪴°
وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ
وهرکس تقوای الهی پیشه کند خداوند از جایی که گمان نمیبرد به او روزی میرساند
🌱
∩_∩
(✿ ֊ ✿)
━━∪∪━━
Dʀᴇᴀᴍ ʙɪɢ ᴀɴᴅ ᴅᴀʀᴇ ᴛᴏ ғᴀʟʟ .
رویاهای بزرگ داشته باش و از شکست نترس.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
•
🌹داستان آموزنده🌹.
شخصى در برابر امام سجاد(عليه السلام) ايستاد و زبان به دشنام و ناسزا گويى گشود. حضرت(عليه السلام) سخنى به او نگفت. هنگامى كه گفتار او تمام شد و بازگشت، امام(عليه السلام) به يارانش كه آنجا نشسته بودند فرمود: شنيديد اين مرد چه گفت؟ دوست دارم من بياييد تا پاسخ مرا به او بشنويد. عرض كردند: مانعى ندارد و آنها مايل بودند كه امام(عليه السلام) پاسخى همچون سخنان او بدهد؛ ولى ديدند امام(عليه السلام) در اثناى راه، اين را آيه شريفه را تلاوت مى كند: «وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(3)؛ ([پرهيزكاران كسانى هستند كه] خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم در مى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد)، با شنيدن اين آيه دانستيم كه حضرت نمى خواهد مقابله به مثل كند. هنگامى كه به منزل آن شخص رسيديم. امام(عليه السلام) او را با صداى بلند فرا خوانده و فرمودند: بگوييد على بن الحسين است. او از خانه بيرون آمد در حالى كه آماده شنيدن سخنان تند و شديد بود. در اينجا امام(عليه السلام) به او روى كرد و فرمود: برادر! تو الان نزد من آمدى و آنچه را مى خواستى گفتى اگر نسبت هايى را كه به من دادى در من هست من از خدا براى خودم آمرزش مى طلبم و اگر آنچه گفتى در من نيست براى تو طلب آمرزش مى كنم.
هنگامى كه آن مرد اين محبت و لطف و عطوفت را ديد پيشانى امام(عليه السلام) را بوسيد و گفت: من چيزهايى گفتم كه در تو نبود و لايق خودم بود».
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅تعادل بین زن و مرد در خرج کردن
در اسلام سفارش شده است که مرد دست و دلباز باشد و برای امور خانه خسیس نباشد، از طرف دیگر تاکید شده است که زن نباید ولخرج باشد، این نوع رابطه می تواند تعادل ایجاد کند
امام صادق(ع): بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد. هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد. چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان.
📚بحارالانوار، ج 103، ص 235.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚داستانی بسیار زیبا از #علم_حضرت_معصومه سلام الله علیه
#پیامبر_گرامی اسلام (صل الله علیه و آله) در مقام تجلیل و قدردانی از دخترش حضرت زهرا علیهاالسلام و مقامات او، بارها درباره اش در حضور و در غیابش این جمله را بر زبان آورده بود که: فداک ابوک، «فداها ابوها» (پدرش به قربانش)
📘 بحارالانوار/ ج۴۳/ص۸۶
#امام_کاظم (علیه السلام) پدر بزرگوار حضرت معصومه علیها السلام نیز به مناسبتی درباره ایشان چنین جمله ای را فرمودند.
آن جا که جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ پرسشهای خود وارد مدینه شدند تا به محضر امام کاظم علیه السلام برسند،
آن حضرت در مسافرت بود.
آنها ناگزیر بودند از آن سفر مراجعت کنند.
از این روی سوالات خود را نوشتند و به افراد خانواده امام کاظم (علیه السلام) تحویل دادند تا در سفر بعد، جواب آن را دریافت نمایند.
هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه علیها السلام که حدود شش سال سن داشت، پاسخ سوالات آنها را نوشته و آماده نموده است!
بسیار شادمان شدند و آن نامه را تحویل گرفتند.
هنگام مراجعت در بین راه با امام کاظم (ع) که از سفر باز میگشت ملاقات کردند و ماجرا را به عرض امام رساندند.
امام (علیه السلام) آن نوشته را از آنها طلبیدند و مطالعه فرمودند و پاسخهای حضرت معصومه علیهاالسلام را درست یافتند،
آن گاه ضمن تمجید و تجلیل از دختر گرامیاش حضرت معصومه علیهاالسلام وتصدیق پاسخهای او، سه بار فرمودند:
«فداها ابوها» (پدرش فدایش باد)
📘كريمة أهل البيت عليهم السلام/صص۱۷۰و۱۷۱
🌸 میلاد #حضرت_معصومه (سلام الله علیه) و #روز_دختر مبارک 🌸
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi