شما بیشتر هزینه هاتون برای کیه؟
❤امام رضا صلواتاللهعلیه:
⚘ مردى دو دينار نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو را در راه خدا هزينه كنم» . فرمود: «آيا پدر و مادرت يا يكى از آن دو زنده اند؟» گفت: «آرى» . فرمود: «روانه شو و آن دو دينار را براى آنان هزينه كن ، كه تو را بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و چنان كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «آن كار را كردم . اكنون مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا صرف كنم» . فرمود: «آيا فرزند دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «برو و آن دو دينار را براى فرزندت هزينه كن ؛ كه آن ، تو را بهتر از اين است كه در راه خدا انفاق ورزى» . پس بازگشت و چنان كرد . سپس دو دينار ديگر نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار نيز كردم . اين دو دينار ديگر است كه مى خواهم در راه خدا انفاق كنم» . فرمود : «آيا همسر دارى؟» گفت: «آرى» . فرمود : «آن دو را براى همسرت مصرف كن ؛ كه برايت بهتر از آن است كه در راه خدا انفاق كنى» . پس بازگشت و همان كار كرد . ديگر بار دو دينار نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «اى رسول خدا! آن كار كردم . اين دو دينار را خواهم كه در راه خدا مصرف كنم» . فرمود: «آيا خدمتكار دارى؟» گفت : «آرى» . فرمود: «برو و آن دو دينار را براى خدمتكارت هزينه كن ؛ كه اين تو را بهتر از صرف كردن در راه خدا است» . پس آن مرد چنين كرد . آن گاه ، دو دينار ديگر نزد پيامبر صلیاللهعلیهوآله آورد و گفت: «اى رسول خدا! مى خواهم اين دو دينار را در راه خدا به مصرف رسانم» . فرمود: «چنين كن ؛ و بدان كه اين دو دينار برترين دينارهايت نيستند» .🌿
📚تهذيب الأحكام: ج 6، ص171/عوالي اللآلي: ج 3، ص195، ص10
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌿داستانی بسیار جالب از عاقبت توکل به خدا
💌?نامه واقعی به خدا ?
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد ز نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گویند،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.
کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.
یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شبتون معطر،
🍁به بوی مهربانی خدا،
💫یاد خدا همیشه در ذهنتان
💫الهی دلتون شاد،
🍁و قلب مهربان تان
💫همیشه تپنده باد ..
💫شب خوبی
🍁در کنار عزیزانتون داشته باشید
💫شبتون بخیر و شادی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
🌻امروز روز خوبیست☺️
🍃اگر نگاهت به آن بالا باشد
🌻نگرانی ها را دور بریز و شاد باش
🍃زندگی همین امروز است🙂
🌻شاکر باش بابت این هدیه خداوند😇
🍃قدر بدون و فرصت رو از دست نده🤭
💫
امید قوی ترین نیروی جهان است
آستینت را بالا بزن و شروع کن
این تازه اول راه است ... 🍃
🌱
یه روز به خودت میگی
آسون نبود ولی من انجامش دادم💪
اون روز را برای همه تون آرزو میکنم😍
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 حسرت کم کاری برای ظهور امام زمان علیهالسلام در قرآن...
«ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ دستوراتی ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺮﻭی ﻛﻨﻴﺪ؛ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ بیﺧﺒﺮﻳﺪ، ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺪ
ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ کسی روز قیامت ﺑﮕﻮید ﺩﺭﻳﻎ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺮ ﺍﻫﻤﺎﻝ ﻛﺎﺭی و کوتاهیهایی ﻛﻪ ﺩﺭ اطاعت فرمان ﺧﺪﺍ ﻛﺮﺩم و ﺍﺯ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻮﺩم.» (زمر/۵۵-۵۶)
🌕 آقا امام کاظم علیهالسلام در تفسیر این آیه فرمودند: «جَنْبُ اللَّهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ کَذَلِکَ مَا کَانَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ بِالْمَکَانِ الرَّفِیعِ إِلَی أَنْ یَنْتَهِیَ الْأَمْرُ إِلَی آخِرِهِمْ.»؛ «جَنب خدا، امیرالمومنین علی علیهالسلام و پس از او اوصیاء او در جایگاه والایشان هستند تا اینکه به آخرین نفر از ایشان، قائم عجلالله فرجه پایان یابد.»
🌕 امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودند: «مَنْ آثَرَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَهًِْ وَ اخْتَارَهَا عَلَیْنَا عَظُمَتْ حَسْرَتُهُ غَداً»؛ «هرکه دنیا را بر آخرت برگزیند و بر ما ترجیح دهد، فردا بسیار حسرت خواهد خورد!»
✅ امام زمان علیهالسلام یعنی عصاره تمام انبیا؛ خدمت به او، کار کردن برایش، نشر مناقبش، گسترش فضائلش، آن هم در عصر غیبتش، گوهری ناشناخته است؛ و فردای قیامت در حسرت آنیم که چرا یک قدم بیشتر میتوانستیم و برنداشتیم. (حاج شیخ وحید خراسانی)
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۱۳،ص۲۶۶
📗بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۹۱
📗الکافی، ج۱، ص۱۴۵
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 حکایتی عجیب از دنیا
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که: روزی حضرت داود علیه السلام از منزل خود بیرون رفت و زبور می خواند و چنان بود که هرگاه آن حضرت زبور می خواند از حسن صوت او جمیع وحوش و طیور و جبال و صخور حاضر می شدند و گوش می کردند و هم چنان می رفت تا به دامنه کوهی رسید که به بالای آن کوه پیغمبری بود حزقیل نام و در آن جا به عبادت مشغول بود.
چون آن پیغمبر صدای مرغان و وحوش و حرکت کوه ها و سنگ ها دید و شنید، دانست که داود است که زبور می خواند.
حضرت داود به او گفت: ای حزقیل! اجازه می دهی که بیایم پیش تو؟ عابد گفت: نه، حضرت داود به گریه افتاد، از جانب حضرت باری به او وحی رسید: داود را اجازه ده، پس حزقیل دست داود را گرفت و پیش خود کشید.
حضرت داود از او پرسید: هرگز قصد خطیئه و گناهی کرده ای؟ گفت: نه، گفت: هرگز عجب کرده ای؟ گفت: نه، گفت: هرگز تو را میل به دنیا و لذات دنیا به هم می رسد؟
گفت: به هم می رسد، گفت: چه می کنی که این را از خود سلب می کنی و این خواهش را از خود سرد می نمایی؟ گفت: هرگاه مرا این خواهش می شود، داخل این غار می شوم که می بینی و به آنچه در آنجاست نظر می کنم، این میل از من برطرف می شود.
حضرت داود به رفاقت او داخل آن غار شد، دید که یک تختی در آنجا گذاشته است و در روی آن تخت، کلّه آدمی و پاره ای استخوان های نرم شده گذاشته و در پهلوی او لوحی دید از فولاد و در آنجا نقش است که من فلان پادشاهم که هزار سال پادشاهی کردم و هزار شهر بنا کردم و از چندین باکره ازاله بکارت کردم و آخر عمر من این است که می بینی که خاک فراش من است و سنگ بالش من و کرمها و مارها همسایه منند، پس هر که زیارت من می کند، باید فریفته دنیا نشود، گول او نخورد!![1]
[1] الأمالى، صدوق: 99، المجلس الحادى و العشرون، حديث 8؛ كمال الدين: 2/ 524، باب 46، حديث 6؛ بحار الأنوار: 14/ 25، باب 2، حديث3
منبع : عرفان اسلامی: 8/ 226
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔘 داستان کوتاه
خبر مرگ نوبل
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند.
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتی صبح روزنامهها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگآورترین سلاح بشری مرد!
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد.
پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و... میشناسیم.
او امروز، هویت دیگری دارد.یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
اخلاص
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:
روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست.
🔴 منبع: امالی شیخ طوسی: ج2 ص290
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️ چگونه از جن مومن کمک بگیریم؟
❤امام صادق سلاماللهعلیه از پدرانشان علیهمالسلام نقل میفرمایند که اميرالمؤمنين صلواتاللهعلیه فرمودند:
🌷هرکه در سفر، راه را گم کرد و یا بر جانش ترسید، پس ندا دهد: «يا صالح أغِثنِي» (ای صالح به فریادم برس)، زیرا در میان برادران جن شما، جنی است به نام صالح! که برای خدا در سرزمینها میگردد و خود را برای خدمت به شما مهیا ساخته است، پس زمانی که صدا را بشنود، جواب میدهد و گمشده را راهنمایی میکند و مرکبش را نگه میدارد...🌱
📚خصال ج 2، ص 618/تحف العقول ج 1، ص 108/وسائل الشیعة ج 11، ص 443
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 هیچ کار خداوند بیحکمت نیست ...
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ...
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند.
اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد.
وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔅#پندانه
️ کار اگه برای خدا باشه آدم هیچوقت ضرر نمیکنه
🔹صاحبخونه جوابم کرده بود. خیلی دنبال خونه گشتیم تا خونهای پیدا کردیم ولی دیوارهاش خیلی کثیف بود.
🔸هزینه نقاش نداشتم. تصمیم گرفتم خودم رنگش کنم. باجناق عارفمسلکم هم قبول کرد که کمکم کنه.
🔹چند روز بعد از تمومشدن نقاشی، صاحبخونه گفت مشکلی براش پیش اومده خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم!
🔸چارهای نبود فسخ کردیم! دست از پا درازتر برگشتیم.
🔹از همه شاکی بودم! از خودم، از صاحبخونه، از خدا و...
🔸اما باجناق با یه آرامشی گفت:
خوب شد بهخاطر خدا نقاشی کردم.
🔹و دیگه هیچی نگفت! راز آرامش باجناق همین بود؛ فهمیدم چرا ناراحت نیست، چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه.
🔸چون برای خدا کار کرده بود و از خلق خدا انتظاری نداشت.
🔹کار اگه برای خدا باشه آدم هیچوقت ضرر نمیکنه؛ چه به نتیجه برسه، چه به نتیجه نرسه؛ چون نمیدونه کاری که برای خدا انجام بشه هیچوقت گم نمیشه.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#داستان_آموزنده
🔆گفتگوى موسى (علیه السلام ) و ابليس
حضرت موسى (علیه السلام ) در مجلسى نشسته بود ناگهان ابليس به محضر آن حضرت رسيد، درحالى كه كلاه رنگارنگ درازى بر سر داشت ، وقتى نزديك شد از روى احترام ، كلاه خود را از سر برداشت و سپس به سر گذاشت وگفت : السّلام عليك .
موسى (علیه السلام ) فرمود: تو كيستى ؟، او جواب داد:من ابليس هستم .
موسى - خدا تو را بكشد، براى چه به اينجا آمده اى ؟
ابليس - آمده ام بخاطر مقام ارجمندى كه در پيش گاه خدا دارى بر تو سلام كنم .
موسى - با اين كلاه رنگارنگ چه مى كنى ؟
ابليس - با اين كلاه ، دلهاى فرزندان آدم (ع ) را آلوده و منحرف مى كنم (وقتى آنها به زرق و برق دنيا كه نمودارش در اين كلاه وجود دارد، دل بستند، براحتى از صراط حق ، منحرف خواهند شد).
موسى - چه كارى است كه اگر انسان انجام دهد، تو بر او چيره مى شوى ؟
ابليس - هنگامى كه انسان خود بين باشد و عملش را زياد بشمرد، و گناهانش را فراموش كند ( بر او چيره مى گردم ) و تو را از سه خصلت بر حذر ميدارم
1- با زن نامحرم خلوت نكن كه در اين صورت من حاضرم تا انسان را به گناه بى عفتى وا دارم
2- با خداوند اگر پيمان بستى حتما آن را ادا كن
3- وقتى متاع يا مبلغى به عنوان صدقه ، خارج كردى ، فورا آن را به مستحق بپرداز، زيرا تا صدقه داده نشده من حاضرم كه صاحبش را پشيمان كنم . سپس ابليس ، پشت كرد و رفت در حالى كه مى گفت : يا ويلناة علم موسى ما يحذّر به بنى آدم : واى بر من ، موسى (علیه السلام) دانست امورى را كه بوسيله آن ، انسانها را از آلودگى بر حذر مى دارد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi