▪️فرازی از قنوت امام عسکری علیه السلام:
خدایا،
(مهدی من)،
🔻 در راه تو، تلخی غمهای جانگداز را جرعه جرعه مینوشد.
🔻غمها یکی پس از دیگری او را در بر میگیرند،
🔻حادثههای دردناک به او هجوم میآورند،
🔻غصّههایی گلوگیر بر او وارد میشود،
🔻و دردهایی که هیچ پهلویی تاب تحمّل آنها را ندارد!
👈 اینها به خاطر آن است که فرمانی از فرمانهای تو را میبیند که
(تحریف شده، ولی چون حضرتش اذن قیام ندارد)
دستش از اصلاح آن کوتاه است،
و نمیتواند آن گونه که تو دوست داری تغییرش دهد...
پس او را که خواستهاش، اصلاح فراگیر امور مردم و عدالت آشکار در امت است آرزو به دل مگذار 🤲
... مَعَ مَا يَتَجَرَّعُهُ فِيكَ مِنْ مَرَارَاتِ الْغَيْظِ الْجَارحَةِ لِحَوَاسِّ الْقُلُوبِ وَ مَا يَعْتَوِرُهُ مِنَ الْغُمُومِ وَ يَفْزَعُ عَلَيْهِ مِنْ أَحْدَاثِ الْخُطُوبِ وَ يَشْرَقُ بِهِ مِنَ الْغُصَصِ الَّتِي لَا تَبْتَلِعُهَا الْحُلُوقُ وَ لَا تَحْتَوِي عَلَيْهَا الضُّلُوعُ عِنْدَ نَظَرِهِ إِلَى أَمْرٍ مِنْ أَمْرِكَ لَا تَنَالُهُ يَدُهُ بِتَغْيِيرِهِ وَ رَدِّهِ إِلَى مَحَبَّتِك...
📚مهج الدعوات ص۶۶
#شهادتامامحسنعسکریعلیهالسلام
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
شبها دستمان
به خدا نزدیکتر می شود
پس بیا دعا کنیم
پروردگارا امروزمان را
باز هم به کرمت ببخش و
یاری کن درپیشگاهت روسفید باشیم
الهی آمین
شبتون آروم و در پناه خدا
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
حواست به فولدرهای باز ذهنت باشه…
دلیل تمام استرس، اضطراب و افسردگی هایمان این است که وجود خودمان را نادیده میگیریم و برای راضی کردن دیگران زندگی میکنیم...
ʕ◕♥️‿ʔ
𝕃𝕚𝕧𝕖 𝔽𝕠𝕣 𝕐𝕠𝕦𝕣𝕤𝕖𝕝𝕗..
برایخودتزندگیکن..
💡 میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است.
پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می خواهی اما پرتابت که کنند، آنجا می روی که آنان می خواهند.
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند...
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود؛ آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل #کینه او را برداشت..
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ریخت؛از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند.
وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد!
این کینه مار است امّا همین مار وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن از كينه ها پيروى شود.
📚غررالحكم، ج2، ص52
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💠سخت ترین چیز در عالم!
حواریون به عیسے گفتند:
ای معلم خوب به ما بیاموز که سخت ترین چیزها در عالم چیست؟
فرمود: سخت ترین چیز خشم خداوند بر بندگان است.
گفتند: به چه وسیله می توان از خشم خداوند در امان بود؟
فرمود: به فرو بردن خشم خود
پرسیدند: منشأ خشم چیست؟
پاسخ داد:
خود بزرگ بینی، گردن کشی و تحقیر مردم.
📜بحالانوار،
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوان غیب
روایت شنیدنی تجربه گر پیرامون مقدر و تقسیم شده بودن روزی
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرقرار
تایید صحت مشاهدات تجربه گر از جزئیات خواب و نذر همسرش
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پند_قرآنی
استغفرالله ربی و اتوب الیه
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
امام صادق علیه السلام:
در شگفتم از آنکه ترس بر او غلبه کرده است، و چرا به این ذکر پناه نمیبرد:
«حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»
📗من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۸۰
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚حکایت خواندنی
روزی جوانی نزد پدرش آمد و گفت:
دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم
من شیفته زیبایی این دختر وجادوی چشمانش شده ام، پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟
پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست وتو نمیتوانی خوشبختش کنی، او را باید مردی مثل او تکیه کند، پسر حیرت زده جواب داد، امکان ندارد پدر کسیکه با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما!
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته شخص صاحب منصبی چون من است پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند
وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط با من ازدواج میکند!!
بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسیکه بتواند مرا بگیرد با اوازدواج خواهم کرد!!
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پدر؛ پسر ؛قاضی ؛وزیر و امیر بدنبال او، ناگهان هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند
دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!!
من دنیا هستم!! من کسی هستم که اغلب مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از دینشان ، معرفتشان غافل میشوند و حرص و طمع انها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالیکه هرگز به من نمیرسند...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌مهم ترین ویژگی یاران امام زمان(ع) طبق آیه قرآن چیست..؟!
#امام_زمان ⚘️
#استاد_پناهیان🎤
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_کوتاه
ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ ﺑﺎ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺳﯿﺎﯾﯽ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﺰﻧﺪ، لحظه ای ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﺵ ﺳﻨﮓﻫﺎﯼ ﺁﺳﯿﺎب ﻭ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥ، ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽﺷﻨﻮﯾﺪ؟ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ؟»
ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻧﻤﯽﺷﻨﯿﺪﻧﺪ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﻧﻪ، ﻣﺎ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽﺷﻨﻮﯾﻢ.» ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻡ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭﺷﺖ ﻣﯽﺳﺘﺎﻧﻢ ﻭ ﻧﺮﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﺩﻫﻢ.»
👌درشت می ستاند و نرم باز می دهد، یعنی اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تند از کسی شنیدید، به او نرم و نازک پاسخ دهید؛ مانند آسیاب.
📗 #اسرار_التوحید
محمد بن منور
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
27.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡✨نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
🧡✨خدایا 🙏
🍁✨در این شب زیبا
🧡✨دل عزیزانمان را شاد
🍁✨لبهاشون را خندون
🧡✨روزی هاشون را فراوون
🍁✨رویاهاشون را محقق
🧡✨شبشون را آروم بگردان
🍁✨آمیـــن یا رَبَّ🙏
🧡✨شبتون بخیر و خوبی
🍁✨خدای ما خدای معجزه هاست
🧡✨اعتماد کنیم با تمام دل
🍁✨الهی شکر
🧡✨شـــبتون در پناه خدا
التماس دعااااا
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#ضعیف_نباش
💌 فقط انسان های ضعیف به
اندازه امکاناتشان کار می کنند.
🎯 مطالعه کنید، زمانی که دیگران خوابند.
🎯 تصمیم بگیرید، وقتی دیگران در حال اتلاف وقت هستند.
🎯 برنامه ریزی کنید، وقتی دیگران در حال رویا پردازی هستند.
🎯 دست بکار شوید، وقتی بقیه پشت گوش می اندازند.
🎯 تلاش کنید، وقتی دیگران فقط آرزو می کنند.
🎯 گوش کنید، وقتی بقیه فقط حرف می زنند.
🎯 ثابت قدم باشید، وقتی دیگران رها می کنند.
و در دنیایی که اغلب افراد ناامید و منفی هستند،به آینده امیدوار باشید
(فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً)
این وعده الهی است.
#انگیزشی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 هیچ کار خداوند بیحکمت نیست ...
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ...
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند.
اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد.
وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده)
علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد:
يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم....
فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان!
انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟
ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت: سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم.
بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ...
بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم،
ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد...
إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد...
📒نور ملكوت قرآن(ج1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 قالیچه سوخته
مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود و ﻓﻘﻂ يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ كه ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ مىتونى ﺍﺯﻡ ﺑﺨﺮ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ...
ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ پرسید: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله.
مغازه دار گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿ ﺨﺮﻡ.
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش آن یک قسمتی که سوخته بود رو همیشه گلمحمدی و رز میخرید و روی قسمت سوخته قالیچه که به اندازه کف دست بود پرپر می کرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیت تبرک یک پر از گل را برداشته یا در جانمازشان میگذاشتند یا در قوری چای یا غذایشان می ریختند.
اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت، کاش دلمون تو روضهها بسوزه.
اونوقت بگیم: دلمون سوخته بیبی، چند میخری؟!😭
اللهم الرزقنا شفاعت الحسین(ع) یوم الورود
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
48.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ بدون ارتباط با امام زمان علیه السلام
ارتباط با خدا ممکن نیست!
#استاد_شجاعی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 عفو و گذشت امام سجاد(ع)
شیخ مفید می گوید:
شخصی در برابر امام سجاد(ع) ایستاد و سخنانی درشت و ناشایست به او گفت، حضرت سجاد علیه السلام پاسخی نگفت؛ اما پس از رفتن او به هم نشینانش فرمود: شنیدید این شخص چه گفت،من دوست دارم همراه من باشید تا پاسخ مرا هم بشنوید،گفتند: می آییم؛ ولی دوست داشتیم همین جا شما پاسخ می گفتید و اجازه می دادید تا ما نیز تا جواب او را می دادیم.
آنگاه حضرت کفش هایش را پوشید و به راه افتاد و این آیه را می خواند:«والکاظمین الغیظ....آیه 134 سوره آل عمران»؛یعنی فرو برندگان خشم و گذشت کنندگان از مردم و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
راوی می گوید:از این رفتار امام دانستیم که سخن تندی نخواهد گفت. امام زین العابدین علیه السلام تا در خانه شخص آمد و او را ندا داد و فرمود:
بگویید علی بن الحسین است. آن شخص در حالی که شک نداشت علی بن الحسین برای تلافی آمده است،شرارت جویانه بیرون پرید. حضرت سجاد علیه السلام تا او را دید فرمود:
برادرم چند لحظه قبل نزد من آمدی و چنان و چنین گفتی، حال اگر آنچه گفتی در من هست،خدا مرا ببخشد و اگر در من نیست،خدا تو را ببخشد.او پیشانی حضرت را بوسید و گفت: آری سخنانی گفتم که خود شایسته ی آن بودم.
منبع:الارشاد.ص 257
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده #معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام جعفر صادق (ع) فرموده است:
«خداوند زیبایی و خودآرایی را دوست دارد و بینوایی و قیافه فقرآلود را ناخوش می شمرد. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی دهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند»
(إرشاد القلوب ، ج۱ص۱۹۵).
در این هنگام یکی از یاران حضرت سؤال نمود:
چگونه؟ و حضرت این موارد را یادآور شد:
1- لباس تمیز پوشیدن؛
2- خوشبو نمودن خود و استعمال عطر؛
3- نیکو و زیبا ساختن خانه و کاشانه؛
4- جارو نمودن جلوی در خانه؛
5- چراغ روشن نمودن پیش از غروب 🌷
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان ابن سیرین و زن بدکاره ...
برای تمام گناهانی که میدونستی گناهه ولی انجامش دادی ، طلب آمرزش از خدا کن و بنویس " آمین "
منابع : مرتضی مطهری، داستان راستان، قم، انتشارات صدرا، 1374، چ 22، چ 1، ص 259
انصاریان، حسین؛ عرفان اسلامی: 8/ 255
نشر از تو ❤️
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 داستان کوتاه
منطق مورچهای دارای ۴ قسمت است:
اولین بخش آن این است: « یک مورچه هرگز تسلیم نمیشود.»
اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری میگردند.
بالا میروند، پایین میروند، دور میزنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه میدهند.
بخش دوم این است: « مورچهها کل تابستان را زمستانی میاندیشند.»
این نگرش مهمی است...
نمیتوان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است.!
پس مورچهها وسط تابستان در حال جمعآوری غذای زمستانشان هستند.
باید همچنان که از آفتاب و شن لذت میبرید به فکر سنگ و صخره هم باشید.
سومین بخش از منطق مورچه این است:
« مورچهها کل زمستان را مثبت میاندیشند.»
این هم مهم است...
در طول زمستان مورچهها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمیکشد، به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم، مورچهها بیرون میآیند.
اگر دوباره سرد شد آنها برمیگردند زیر، ولی باز در اولین روز گرم بیرون میآیند.
آنها برای بیرون آمدن نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
چهارمین و آخرین منطق مورچهها:
« یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع میکند؟»
«هر چه قدر که در توانش باشد»
پس:
هرگز تسلیم نشو!
آینده را ببین (زمستانی بیاندیش)
مثبت بمان (تابستان را به خاطر بسپار)
همه تلاشت را بکن 👌
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴 چرا میگن آب گرم در وضو کراهت داره و وضو با آب سرد بهتر از آب گرم است
زیرا میکروب هایی که بر اعضاء وضو قرار دارند و ممکن است نفوذ جلدی پیدا کرده و وارد بدن شوند، فرمانهای آب سرد آنها را نابود میسازد و هر چه آب سردتر باشد اکسیژن آن بیشتر و فعالیت میکروب کشی آن زیادتر است.
وقتی مقداری آب سرد بر اعضای وضو میریزیم، آن عضو سرد شده و جریان خون برای گرم کردن آن قسمت با سرعت و شدت بیشتری به سوی آن قسمت حرکت میکند و باعث طراوت و شادابی پوست و بدن میشود
همانطوری که امروز با ماساژ قلب احیاء انجام میشود و بیمار به زندگی برمیگردد
شستن و دست کشیدن روی اعضای وضو هم باعث تسریع جریان خون در بدن میشود.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته میشود،
اما کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته میشود
زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود، بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس میکند، خود به خود درجه حرارتش بالا میرود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیر پوست میشود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست میرسد و باعث نیرو و نشاط میگردد.
📚بحارالأنوار، جلد۸۰، صفحه۳۱۴، روایت۲، باب۵
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi