فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره عجیب راننده تاکسی ...
چرا ذکر اثر نداره ...؟!
🎙#استاد_مسعود_عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿پسرکی بود که می خواست خدا را ملاقات کند، او می دانست تا رسیدن به خدا باید راه دور و درازی بپیماید. به همین دلیل چمدانی برداشت و درون آن را پر از ساندویچ و نوشابه کرد و بی آنکه به کسی چیزی بگوید، سفر را شروع کرد. چند کوچه آنطرف تر به یک پارک رسید، پیرمردی را دید که در حال دانه دادن به پرندگان بود. پیش او رفت و روی نیمکت نشست. پیرمرد گرسنه به نظر می رسید، پسرک هم احساس گرسنگی می کرد. پس چمدانش را باز کرد و یک ساندویچ و یک نوشابه به پیرمرد تعارف کرد. پیرمرد غذا را گرفت و لبخندی به کودک زد. پسرک شاد شد و با هم شروع به خوردن کردند. آن ها تمام بعد از ظهر را به پرندگان غذا دادند و شادی کردند، بی آنکه کلمه ای با هم حرف بزنند. وقتی هوا تاریک شد، پسرک فهمید که باید به خانه بازگردد، چند قدمی دور نشده بود که برگشت و خود را در آغوش پیرمرد انداخت، پیرمرد با محبت او را بوسید و لبخندی به او هدیه داد. وقتی پسرک به خانه برگشت، مادرش با نگرانی از او پرسید: تا این وقت شب کجا بودی؟ پسرک در حالی که خیلی خوشحال به نظر می رسید، جواب داد: پیش خدا! پیرمرد هم به خانه اش رفت. همسر پیرش با تعجب پرسید: چرا اینقدر خوشحالی؟ پیرمرد جواب داد: امروز بهترین روز عمرم بود، من امروز در پارک با خدا غذا خوردم!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨داستان
#حتما_حرفمان_را_از_سه_صافی_عبور_دهیم
شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت:“گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم.
دوستی به تازگی در مورد تو میگفت…”
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:
“قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا
حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه؟
”گفت: “کدام سه صافی؟”
✅ اول از میان صافی واقعیت.
🌟 آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟
گفت: “نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.”
✅سری تکان داد و گفت:“پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای.
🌟یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود.”
گفت: “دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.”
✅بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است.
🌟آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟
نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت:
✨“پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.”
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مهربانی عجیب امام هادی (علیه السلام)
👤استاد فاطمی نیا
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حکایت
✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹 شکر نعمت...
درسی از امام هادی علیه السلام
💠 شیخ صدوق از ابوهاشم جعفری روایت میکند که گفت: از نظر معاش، در تنگنای سختی و فقر قرار گرفتم، به حضور امام هادی علیهالسلام رفتم، اجازه ورود دادند، وقتی که در محضرشان نشستم، فرمودند:
💠 يا أباهاشم أيُّ نعم الله عزّ وَ جلّ عليك تريد أن تؤدي شكرها؟
ای ابوهاشم! در مورد کدامین نعمتی که خداوند به تو داده، میتوانی شکرانهاش را به جا آوری؟
من خاموش ماندم و ندانستم که چه بگویم؟
💠 آن حضرت آغاز سخن کرده و فرمودند: «خداوند، ایمان را به تو روزی داد و به خاطر آن، بدنت را از آتش دوزخ، حرام کرد و عافیت و سلامتی روزی تو گردانید و تو را در راه اطاعتش یاری نمود و به تو قناعت بخشید و تو را از خوار شدن و رفتن آبرویت، نگهداشت.
💠 ای ابوهاشم! من در آغاز، این نعمتها را به یاد تو آوردم، چرا که گمان کردم میخواهی از آن کسی که این نعمت ها را به تو بخشیده به من شکایت کنی؟ و البته، بعد از یادآوری نعمت سلامتی و عافیت و نعمت ایمان، من دستور دادم که صد دینار به تو بپردازند، آن را برای خود بگیر تا تنگدستی خویش را جبران کنی.
📚 امالی شیخ صدوق، مجلس 64 ح 11 ص 412
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دعا میکنم خدا بهتون🦋
یه قلب زیبا و مهربون بده
قلبی که فقط برای رضایت🦋
وخشنودی خدا بتپه و جز یادِ
خدا یادی توش نباشه🦋
باقلبهای مهربونتون
مارو هم دعاکنید🦋
شبتون بخیر🌙💫⭐️
✍ @hekayate_qurani
آدمی به "امید" زنده است
به اینکه دوباره صبح خواهد شد شب،
به اینکه دوباره سبز خواهد شد دشت،
به اینکه دوباره باز خواهد شد در،
آری، آدمی به امید زنده است ...
سلام صبحتون بخیر ☕️
▣
90% of the things you worry about don't even happen!
٩٠٪ چيزهايى كه نگرانشون هستى
حتى اتفاق هم نميفتن!
#انگیزشی
Join us
✍ @hekayate_qurani
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی قهر گنجشک باخدا💫
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨داستان
#هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید،
🌹بانوی سعودی در یکی از خاطرات خود میگوید:
با جوانی بسیار متدین ازدواج کردم. با پدر و مادر همسرم زندگی میکردیم. همسرم نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. خداوند پس از یک سال دختری به ما عطا کرد که اسم او را اسماء نهادیم.
مسؤولیت همسرم به غرب عربستان انتقال یافت و یک هفته در اداره کار میکرد و یک هفته استراحت.
در حالی که دخترم پا در چهار سالگی نهاده بود همسرم هنگام بازگشت به خانه در ریاض در یک سانحه رانندگی به کما رفت و پس از مدتی پزشکان مغز و اعصاب ابراز کردند که 95% از مغزش از کار افتاده است.
💥برخی از نزدیکان پس از 5 سال از گذشت این حادثه سخت به من پیشنهاد کردند که میتوانید از شوهرت جدا شوی، اما این پیشنهاد را نپذیرفتم و مرتب به شوهرم در بیمارستان سر میزدم و جویای احوال او میشدم.
به تربیت و پرورش دخترم بسیار اهتمام میورزیدم، بنابراین او را در دارالتحفظ ثبت نام کردم و در سن 10 سالگی تمام قرآن را حفظ کرد.
دخترم 19 سالش شده بود و 15 سال پس از سانحه ای که برای شوهرم پیش آمده بود، زمانی که به اتفاق به ملاقات پدرش رفتیم، اصرار میورزید که شب نزد پدرش بماند و پس از اصرار زیاد او و مخالفت من، سرانجام به پیشنهاد او تن دادم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💖دخترم برای من نقل کرد که در کنار پدرم سورهی بقره را از حفظ خواندم، سپس خواب من را فراگرفت و خود را در خواب بسیار خوشحال و مسرور دیدم. سپس برخاستم و تا توانستم نماز شب خواندم و پس از مدتی به خواب فرو رفتم. کسی در خواب به من میگفت: «چطور میخوابی در حالی که خدا بیدار است؟ برخیز! اکنون وقت قبول شدن دعاست، پس دعاکن، خداوند دعاهایت را میپذیرد.» با عجله رفتم وضو گرفتم، با چشمانی پر از اشک به صورت پدرم مینگریستم و اینچنین با خدا به راز و نیاز پرداختم:
💞«یا حی یا قیوم، یا جبار، یا عظیم، یا رحمان یا رحیم... این پدر من و بندهای از بندگان توست که چنین گرفتار شده است و ما نیز در مقابل این مصیبت آرام گرفته و به قضا و قدر تو راضی شدهایم. خداوندا! پدرم اکنون در سایهی رحمت و خواست توست. خداوندا! همانگونه که ایوب را شفا دادی، همانگونه که موسی را به آغوش مادرش برگرداندی، همانگونه که یونس را در شکم نهنگ و ابراهیم را در کورهی آتش نجات دادی پدرم را نیز شفا ده. خداوندا! پزشکان ابراز داشتهاند که هیچ امیدی به بازگشت او وجود ندارد، اما امیدواریم که تو او را به میان ما باز گردانی.»
💫قبل از اینکه سپیدهی صبح بدمد خواب بر چشمانم چیره شد و باز در خواب فرو رفتم، همینکه چشمانم گرم شدند، شنیدم که صدای ضعیفی من را صدا میزد و میگفت: تو کی هستی؟ اینجا چکار میکنی؟ این صدا من را بیدار کرد و به طرف راست و چپ نگاه کردم. آنچه که من را در بهت و حیرت فرو برد این بود که صدای پدرم بود! با عجله و شور و شوق و گریه و زاری او را در آغوش گرفتم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
↙️او من را پس زد و گفت: دختر تو محرم من نیستی، مگر نمیدانی در آغوش گرفتن نامحرم حرام است؟
گفتم: من اسماء، دخترت هستم و با عجله و شکر و شور و شوق پزشک و پرستاران را باخبر کردم. همه آمدند و چون پدرم را با هوش دیدند شگفتزده شدند و همه میگفتند: سبحان الله. این کار خداوند است که مرده را زنده میگرداند.
✨پدر اسماء پس از 15 سال کما به هوش آمد، در بارهی آن رویداد تنها این را به یاد میآورد که قبل از سانحه خواستم توقف کنم و نماز چاشتگاه را به جا آورم و نمیدانم نماز چاشتگاه را خواندم یا نه.
بدینصورت همسرم پس از 15 سال کما و از دست دادن 95% از مغزش به آغوش خانوادهی ما بازگشت و خداوند پسری به ما عطا کرد و زندگی به روال عادی خود بازگش
👌 پس هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید، هرکاری نزد خدا سهل وآسان است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫داستان بسیار زیبای گفتگوی مورچه🐜 باحضرت سلیمان نبی👑
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پارتی من خداست❗
💎به کسی بگی من پارتی دارم،
💫میگه پارتیت کیه؟
میگه وزیره ، معاونه وزیره،....
میگی پارتی من خداست...
💎بهت میخنده
ولی تو روی حرف وایسا
❤وقتی گفتی خدا
و خداوند هیچوقت اعتقاد تو رو خراب نمیکنه.....
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•