قسمت سوم خطبه 130 نهج البلاغه : اعتراض ابوذر به حکومت عثمان
و من كلام له (علیه السلام) لأبي ذرّ رَحِمَه الله لمّا أخرِجَ إلى الربذة:
يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ.
سخنى از آن حضرت (ع) در خطاب به ابوذر، رحمه الله، هنگامى كه عثمان او را به ربذه تبعيد كرد:
اى ابوذر، تو براى خدا خشمگين شدى، پس، اميد در كسى بند كه براى او خشمگين شده اى. اينان به خاطر دنياشان از تو ترسيده اند و تو به خاطر دينت از آنان ترسيده اى.
اينك، آنچه را كه به خاطر آن از تو ترسيده اند به ايشان واگذار و آنچه را كه به سبب آن از ايشان ترسيده اى برگير و رو به گريز نه. اينان چقدر نيازمند چيزى هستند كه تو آنها را از آن منع مى كردى و تو چه بى نيازى از آنچه تو را از آن منع كرده اند.
فردا خواهى دانست كه چه كسى سود برده و چه كسى فراوان رشك مى برد. اگر درهاى آسمان و زمين را به روى بنده اى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خدا ترس باشد، خداوند برايش راهى خواهد گشود. پس، جز حق تو را مونسى نباشد و چيزى جز باطل تو را به وحشت نيفكند. اگر دنيايشان را مى پذيرفتى، تو را دوست مى گرفتند و اگر از دنيا چيزى بر مى گرفتى تو را در امان مى داشتند.
1402/01/27 شنبه برابر با بیست و چهارم رمضان المبارک 1444 ارسال از اصفهان
@hekmat_nahjolbalaqe
قسمت چهارم خطبه 130 نهج البلاغه : اعتراض ابوذر به حکومت عثمان
و من كلام له (علیه السلام) لأبي ذرّ رَحِمَه الله لمّا أخرِجَ إلى الربذة:
يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ.
سخنى از آن حضرت (ع) در خطاب به ابوذر، رحمه الله، هنگامى كه عثمان او را به ربذه تبعيد كرد:
اى ابوذر، تو براى خدا خشمگين شدى، پس، اميد در كسى بند كه براى او خشمگين شده اى. اينان به خاطر دنياشان از تو ترسيده اند و تو به خاطر دينت از آنان ترسيده اى.
اينك، آنچه را كه به خاطر آن از تو ترسيده اند به ايشان واگذار و آنچه را كه به سبب آن از ايشان ترسيده اى برگير و رو به گريز نه. اينان چقدر نيازمند چيزى هستند كه تو آنها را از آن منع مى كردى و تو چه بى نيازى از آنچه تو را از آن منع كرده اند.
فردا خواهى دانست كه چه كسى سود برده و چه كسى فراوان رشك مى برد. اگر درهاى آسمان و زمين را به روى بنده اى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خدا ترس باشد، خداوند برايش راهى خواهد گشود. پس، جز حق تو را مونسى نباشد و چيزى جز باطل تو را به وحشت نيفكند. اگر دنيايشان را مى پذيرفتى، تو را دوست مى گرفتند و اگر از دنيا چيزى بر مى گرفتى تو را در امان مى داشتند.
1402/01/27 یکشنبه برابر با بیست و پنجم رمضان 1444 ارسال از یزد
@hekmat_nahjolbalaqe
قسمت پنجم خطبه 130 نهج البلاغه : اعتراض ابوذر به حکومت عثمان
و من كلام له (علیه السلام) لأبي ذرّ رَحِمَه الله لمّا أخرِجَ إلى الربذة:
يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ.
سخنى از آن حضرت (ع) در خطاب به ابوذر، رحمه الله، هنگامى كه عثمان او را به ربذه تبعيد كرد:
اى ابوذر، تو براى خدا خشمگين شدى، پس، اميد در كسى بند كه براى او خشمگين شده اى. اينان به خاطر دنياشان از تو ترسيده اند و تو به خاطر دينت از آنان ترسيده اى.
اينك، آنچه را كه به خاطر آن از تو ترسيده اند به ايشان واگذار و آنچه را كه به سبب آن از ايشان ترسيده اى برگير و رو به گريز نه. اينان چقدر نيازمند چيزى هستند كه تو آنها را از آن منع مى كردى و تو چه بى نيازى از آنچه تو را از آن منع كرده اند.
فردا خواهى دانست كه چه كسى سود برده و چه كسى فراوان رشك مى برد. اگر درهاى آسمان و زمين را به روى بنده اى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خدا ترس باشد، خداوند برايش راهى خواهد گشود. پس، جز حق تو را مونسى نباشد و چيزى جز باطل تو را به وحشت نيفكند. اگر دنيايشان را مى پذيرفتى، تو را دوست مى گرفتند و اگر از دنيا چيزى بر مى گرفتى تو را در امان مى داشتند.
1402/01/27 دو شنبه برابر با بیست و ششم رمضان المبارک 1444 ارسال از یزد
@hekmat_nahjolbalaqe
قسمت ششم خطبه 130 نهج البلاغه : اعتراض ابوذر به حکومت عثمان
و من كلام له (علیه السلام) لأبي ذرّ رَحِمَه الله لمّا أخرِجَ إلى الربذة:
يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ.
سخنى از آن حضرت (ع) در خطاب به ابوذر، رحمه الله، هنگامى كه عثمان او را به ربذه تبعيد كرد:
اى ابوذر، تو براى خدا خشمگين شدى، پس، اميد در كسى بند كه براى او خشمگين شده اى. اينان به خاطر دنياشان از تو ترسيده اند و تو به خاطر دينت از آنان ترسيده اى.
اينك، آنچه را كه به خاطر آن از تو ترسيده اند به ايشان واگذار و آنچه را كه به سبب آن از ايشان ترسيده اى برگير و رو به گريز نه. اينان چقدر نيازمند چيزى هستند كه تو آنها را از آن منع مى كردى و تو چه بى نيازى از آنچه تو را از آن منع كرده اند.
فردا خواهى دانست كه چه كسى سود برده و چه كسى فراوان رشك مى برد. اگر درهاى آسمان و زمين را به روى بنده اى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خدا ترس باشد، خداوند برايش راهى خواهد گشود. پس، جز حق تو را مونسى نباشد و چيزى جز باطل تو را به وحشت نيفكند. اگر دنيايشان را مى پذيرفتى، تو را دوست مى گرفتند و اگر از دنيا چيزى بر مى گرفتى تو را در امان مى داشتند.
1402/01/29 سه شنبه برابر با بیست و هفتم رمضان المبارک 1444 ارسال از شهرستان کوهپایه استان اصفهان
@hekmat_nahjolbalaqe
همیشه فهم از فهمیدن مولا عقب بوده
کسی که پهنهٔ عالم برایش یک وجب بوده
غذای روزهای عید او نان و رطب بوده
فرار از دست او در جنگها، فخر عرب بوده
علی رازیست که فهمیدنش یک سادهٔ سخت است
علی نوریست که هر کس به سمتش رفت خوشبخت است
علی نور است، نوری که به عالم سایه افکنده
دلیلش خطبههایی که خبر داده از آینده
شمایانِ علی نشناس! ای جمع پراکنده
امیرالمومنین تنها به او باشد برازنده
تعجب نیست تحریف علی از ابتدا بوده
همیشه زخم از سمت نمک پروردهها بوده
علی یک لا شریک له بدون مثل و تکرار است
علی ماهیتی ثابت شده بیشک و انکار است
اگر بین من و فهمیدنش تا هست دیوار است
برای گفتن از او تا ابد ناگفته بسیار است
علی دریاست در ظرف من و تو جا نخواهد شد
تمام عمر ما به لحظهٔ مولا نخواهد شد
اگر علم علی را ذرّهای تفهیم میکردند
تمام مردم دنیا به اون تعظیم میکردند
تمام زخمهای کهنه را ترمیم میکردند
اگر این علم را بین همه تقسیم میکردند
زمین از عالم و از شیخ و از علامه سر میرفت
و قطعا مابقیِّ حکمت مولا هدر میرفت
کسی که در نمازش زخم پا را میبرد از یاد
یقینا از خدا لبریز بوده از خودش آزاد
عدالت بارها پیش قدمهایش به خاک افتاد
مثالش اینکه گفتند اسب تو پیر است، پاسخ داد:
نه حقّ پیریِ این اسب را پامال خواهم کرد
نه اینکه دشمنِ ترسیده را دنبال خواهم کرد
علی ایرادهای مردمش را با تبسّم گفت
زمانی که همه از کینه گفتند، از ترحم گفت
قلم برداشت، بر منبر از اعجاز تکلّم گفت
میان آبِ چشمه دست کرد و رو به مردم گفت:
اگر میخواستید اینک به او دستور میدادم
و از این آب جاری خانهها را نور میدادم
سَلونی گفت و غیر از موی سر چیزی نپرسیدند
سَلونی گفت و بعد از گفتنش گفتند و خندیدند
خلاصه، گفت و خندیدند آنها که نفهمیدند
اگر مولا غضب میکرد، روز خوش نمیدیدند
اگر چه ظلم این قوم بنی نَسناس بیحد بود
خبرها زود میپیچید او صبرش زبانزد بود
میان حرفهای این و آن بیهوده میگردیم
میان جاهلان خوش بیان بیهوده میگردیم
میان دورِ باطل بیامان بیهوده میگردیم
علی اینجاست! ما گرد جهان بیهوده میگردیم
تمام راه حلها در کلام اوست باور کن
هر آنکس اهل حق باشد غلام اوست باور کن
نوید اسماعیلزاده
@hekmat_nahjolbalaqe
قسمت هفتم خطبه 130 نهج البلاغه : اعتراض ابوذر به حکومت عثمان
و من كلام له (علیه السلام) لأبي ذرّ رَحِمَه الله لمّا أخرِجَ إلى الربذة:
يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ، فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَكْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا يُؤْنِسَنَّكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشَنَّكَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْيَاهُمْ لَأَحَبُّوكَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوكَ.
سخنى از آن حضرت (ع) در خطاب به ابوذر، رحمه الله، هنگامى كه عثمان او را به ربذه تبعيد كرد:
اى ابوذر، تو براى خدا خشمگين شدى، پس، اميد در كسى بند كه براى او خشمگين شده اى. اينان به خاطر دنياشان از تو ترسيده اند و تو به خاطر دينت از آنان ترسيده اى.
اينك، آنچه را كه به خاطر آن از تو ترسيده اند به ايشان واگذار و آنچه را كه به سبب آن از ايشان ترسيده اى برگير و رو به گريز نه. اينان چقدر نيازمند چيزى هستند كه تو آنها را از آن منع مى كردى و تو چه بى نيازى از آنچه تو را از آن منع كرده اند.
فردا خواهى دانست كه چه كسى سود برده و چه كسى فراوان رشك مى برد. اگر درهاى آسمان و زمين را به روى بنده اى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خدا ترس باشد، خداوند برايش راهى خواهد گشود. پس، جز حق تو را مونسى نباشد و چيزى جز باطل تو را به وحشت نيفكند. اگر دنيايشان را مى پذيرفتى، تو را دوست مى گرفتند و اگر از دنيا چيزى بر مى گرفتى تو را در امان مى داشتند.
1402/01/30 چهار شنبه برابر با بیست و هفتم رمضان المبارک 1444 ارسالی از اصفهان
@hekmat_nahjolbalaqe
2023_04_20_19_02_05.mp3
4.69M
اقیانوس نهج البلاغه:
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
💐💐💐
قسمت اول حکمت 428 نهج البلاغه: روز عید واقعی
وَ قَالَ (عليه السلام) فِي بَعْضِ الْأَعْيَادِ: إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ؛ وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ.
شناخت روز عيد (اجتماعى، اخلاقى):
و درود خدا بر او، فرمود: (در يكى از روزهاى عيد) اين عيد كسى است كه خدا روزه اش را پذيرفته، و نماز او را ستوده است، و هر روز كه خدا را نافرمانى نكنند، آن روز عيد است.
1402/01/31 پنچشنبه برابر با بیست و نهم رمضان المبارک 1444 ارسال از اصفهان
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
✅لينك كانال حكمت هاي نهج البلاغه در ایتا
@hekmat_nahjolbalaqe