#برش_کتاب_آزادی_انسان
#آزادی چیست؟ نبودن مانع
اقسام آزادی
۱_#آزادی_اجتماعی (آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر)
#آزادی_معنوی (آزادی انسان است از قید و اسارت خودش؛ این آزادی همان است که در زبان دین، تزکیه نفس و تقوا گفته میشود).
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۷۸
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
آزادی اجتماعی در قرآن
یکی از حماسههای قرآنی، موضوع #آزادی اجتماعی است، شما جملهای پیدا کنید زندهتر و موجدارتر از این جملهای که قرآن دارد.
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ (آل عمران، ۶۴)
❇️ای پیغمبر به کسانی که مدعی پیروی از یک کتاب آسمانی گذشته هستند: بگو بیایید همه ما جمع شویم دور یک کلمه، زیر یک پرچم. آن پرچم چیست؟
❇️اینکه جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم.
❇️هیچ یک از ما دیگری را بنده و برده خود نداند و هیچ کس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خود نداند؛ یعنی نظام آقایی و نوکری ملغی... هیچ کس حق استثمار و استعباد دیگری را نداشته باشد.
یکی از مقاصد انبیا این است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگیها و بردگیهای اجتماعی و سلب آزادیهایی که در اجتماع هست مبارزه کنند.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان (با تلخیص)، ص ۶۸-۶۹
#مبعث
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
#آزادی معنوی چیست؟
انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگون است. در وجود انسان، هزاران قوه نیرومند هست.
انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاه طلبی و افزون طلبی دارد.
در مقابل عقل دارد، فطرت دارد، وجدان اخلاقی دارد.
انسان از نظر معنا، باطن و روح خودش ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن است یک آدم برده و بنده باشد؛ یعنی ممکن است انسان بنده حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد، اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن است از همه اینها آزاد باشد.
این همان آزادی است که در زبان دین تزکیه نفس و تقوا گفته میشود.
#شهیدمطهری، #آزادی_انسان، ص ۷۱_۷۰
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
چگونه میتوان آزادی معنوی را تأمین کرد؟
✅تفاوتی که میان مکتب انبیا و مکتبهای بشری هست، در این است که پیغمبران آمدهاند تا علاوه بر آزادی اجتماعی، به بشر آزادی معنوی بدهند و آزادی معنوی است که بیش از هر چیز دیگری ارزش دارد.
آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست.
و این است درد امروز جامعه بشری، که بشر امروز میخواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمیرود؛ یعنی نمیتواند؛ قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیاء، دین، ایمان و کتابهای آسمانی نمیتوان تأمین کرد.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۷۰
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
تمام علمای اخلاق، بشر را از اینکه برده مال و بنده ثروت، باشد برحذر داشتهاند، تحت همین عنوان که ای انسان! بنده و برده مال دنیا نباش.
مولا علی علیه السلام میفرماید:
مردم که در این بازار و گذشتنگاه دنیا میآیند، دو دستهاند، بعضی می آیند خودشان را میفروشند، برده میکنند و میروند؛ بعضی دیگر می آیند خودشان را میخرند، آزاد میکنند و میروند.
بشر باز هم این را حس میکند که نسبت به مال و ثروت دنیا، دو حال میتواند داشته باشد: میتواند بنده و اسیر و در قید مال باشد و میتواند آزاد باشد گفت:
بند بگسل، باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و زر
بشر میگوید، من همان طور که نباید بنده و برده امثال خودم باشم، نباید روحم بنده و اسیر مال دنیا باشد.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص۸۲_۸۳
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
✨مَن کنت مولاه فهذا علیّ مولاه✨
✅ کیست مولا، آنکه آزادت کند
بندِ رقٓیت زپایت واکند
✅ یکی از معانی کلمه مولا، "مُعتِق" یعنی "آزاد کننده" است.
✅ همه ما در صندوق شهوات تن زندانی هستیم، ولی خودمان نمیدانیم، احتیاج به آزادکننده.ای داریم که ما را از این صندوق شهوات نفس و بدن نجات بخشد.
✅هر پیغمبرِ برحقی برای آزاد کردن مردم آمده است و خاصیت هر امامِ برحقی همین جهت بوده است.
#غدیر
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۶۴
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
بندگی مال دنیا یعنی چه؟ مگر مال دنیا قدرت دارد که انسان را بنده خودش بکند؟
حقیقت این است که آنجا هم که انسان فکر میکند، بنده و برده دنیاست، بنده مال و ثروت است؛ واقعاً بنده مال و ثروت نیست، بنده خصایص روحی خودش است؛ بنده حیوانیت خودش است؛ بنده حرص است؛ وقتی انسان خوب مسئله را میشکافد، میبیند این خودش است که خودش را برده کرده است. میبیند یک قوهای است در خودش به نام حرص، قوهای است به نام طمع، قوهای است به نام شهوت، قوهای است به نام خشم، این شهوت است که او را برده کرده است، این خشم است که او را برده کرده است، این حرص است که او را برده کرده است؛ این طمع است که او را برده کرده است، این هوای نفس است که او را برده کرده است.
اینجا بشر به حقیقت مطلب پیمیبرد، میبیند مال و ثروت دنیا در حد ذات خودش مذمتی ندارد؛ اگر گفتهاند از مال دنیا بترس که تو را برده نگیرد و بنده خودش نکند، مال و ثروت نمیتواند مرا بنده کند، این خود من هستم که خودم را بنده و برد میکنم. میگوید پس خودم را از قید صفات نفسانی پلید آزاد میکنم؛ آن وقت میبینم که مال دنیا در خدمت من است؛ نه من در خدمت مال دنیا.
📝#شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۸۳
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
در زمان امام موسی کاظم علیه السلام مردی در بغداد بود به نام بُشر؛ از رجال و اعیان و عیاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسی بن جعفر (سلام اللَّه علیه) از جلوی درب خانه این مرد می گذشت. اتفاقاً کنیزی از خانه بیرون آمده بود برای اینکه زباله های خانه را بیرون بریزد. در همان حال صدای تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگی و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آوازخوانی هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه، خانه کیست؟
آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد، گفت: آیا نمی دانی؟ خانه بُشر، یکی از رجال و اعیان است. او می تواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانه اش بیرون می آید؛ اگر بنده بود که اوضاع اینطور نبود.امام این جمله را فرمود و رفت. اتفاقاً بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید: چرا دیر آمدی؟ گفت:مردی که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا و عبادت از او پیدا بود، از جلوی درب خانه عبور می کرد، چشمش که به من افتاد سؤالی کرد، من هم به او جواب دادم. گفت: چه سؤالی کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که اینطور نبود! همین کلمه، این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت:
از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش به پا کند پیدا نکرد؛ پای برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (سلام اللَّه علیه) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پای ایشان افتاد و گفت:آقا! از این ساعت می خواهم بنده باشم، بنده خدا باشم. این آزادی، آزادی شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادی ای را که آزادی شهوت باشد، آزادی دامن باشد، آزادی تخیل باشد، آزادی جاه و مقام باشد و آن که اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمی خواهم. می خواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد؛ یعنی در همان لحظه از گناهان دوری جست، کنارهگیری کرد، تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد (الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیئاتِ).
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۱۳۹_۱۳۸.
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
انسان دو مقام یا دو درجه دارد: درجه دانی (درجه حیوانی) و درجه عالی (درجه انسانی)
هر وقت شما دیدید، بر خشم خودتان مسلط هستید، نه خشم بر شما مسلط است؛ شما آزادید.
هر وقت دیدید شما بر شهوت خودتان مسلط هستید؛ نه شهوت شما بر شما مسلط است، هر وقت شما دیدید یک درآمد غیر مشروع در مقابل شما قرار گرفت و این نفس شما اشتیاق دارد، میگوید این درآمد را بگیر؛ اما ایمان، وجدان و عقل شما حکم میکند این نامشروع است، نگیر و بر این میل نفسانی خودتان غالب شدید، بدانید شما از نظر معنوی واقعا انسان آزادی هستید.
اما اگر دیدید تا چشم یک چیزی را میخواهد، میدوید دنبالش، گوش یک چیزی را میخواهد، میدوید دنبالش، دامن یک چیزی را میخواهد، میدوید دنبالش، شکم یک چیزی را میخواهد میدوید دنبالش؛ شما اسیرید، برده و بنده هستید.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۸۴
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
در انسان دو تمایل وجود دارد: یکی تمایل روح انسان و دیگری تمایل تن انسان
اگر میخواهی جان و روحت آزاد باشد، نمیتوانی شکم پرست باشی؛ نمیتوانی زن پرست باشی و روحت آزاد باشد؛ پول پرست باشی و روحت آزاد باشد و در واقع نمیتوانی شهوت پرست باشی، خشم پرست باشی.
پس اگر میخواهی واقعا آزاد باشی، روحت را باید آزاد کنی.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۸۶
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
اینکه گفته میشود، انسان موجودی مرکب است یعنی چه؟
✅یعنی در انسان دو من حاکم است، یک من انسانی و یک من حیوانی که من حقیقی انسان، همان من انسانی اوست.
✅یعنی شخصیت انسان مرکّب دو قسمت است: قسمت عالی که همان قسمت انسانی اوست و قسمت دانی که قسمت حیوانی اوست.
✅و آزادی معنوی یعنی: قسمت عالی و انسانی انسان از قسمت حیوانی و شهوانی او آزاد باشد.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۹۰
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
✅نقطه شروع دعوت اسلام
پیغمبر که در میان مردم میآید فریاد میکند: ایها الناس! قولوا لا اله الا الله تفلحوا
معبودی جز خدا نیست، همه چیز را غیر از خدا از پیش روی خود بردارید و بگویید خدا.
✅لا اله الا الله
قسمت اولش آزادی است (لا اله)، قسمت دومش بندگی و عبودیت (الا الله).
آزادی از غیر خدا و بندگی ذات حق، آن یگانه بندگی در میان بندگیهای دنیا که با هیچ آزادی منافات ندارد، بندگی که عین آزادی است.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۹۵
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
این کتابهای احتجاجاتی که ما داریم نشان میدهد در زمینه اصول دین، در اسلام چقدر حق آزادی بیان و حق آزادی سؤال داده شده است. تا وقتی که انسان روحش روح تحقیق و کاوش است، و انگیزهاش واقعاً تحقیق، کاوش و فکر کردن است، اسلام میگوید بیا فکر کن، هر چه بیشتر فکر و سؤال کنی؛ هرچه بیشتر برایت شک پیدا شود، در نهایت امر، بیشتر به حقیقت میرسی؛ بیشتر به واقعیت میرسی، این مسئله را ما مسئله فکر مینامیم.
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۲۲
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
هدایت شده از بینش مطهر استان مرکزی
#برش_کتاب_آزادی_انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
در زمان امام موسی کاظم علیه السلام مردی در بغداد بود به نام بُشر؛ از رجال و اعیان و عیاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسی بن جعفر (سلام اللَّه علیه) از جلوی درب خانه این مرد می گذشت. اتفاقاً کنیزی از خانه بیرون آمده بود برای اینکه زباله های خانه را بیرون بریزد. در همان حال صدای تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگی و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آوازخوانی هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه، خانه کیست؟
آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد، گفت: آیا نمی دانی؟ خانه بُشر، یکی از رجال و اعیان است. او می تواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانه اش بیرون می آید؛ اگر بنده بود که اوضاع اینطور نبود.امام این جمله را فرمود و رفت. اتفاقاً بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید: چرا دیر آمدی؟ گفت:مردی که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا و عبادت از او پیدا بود، از جلوی درب خانه عبور می کرد، چشمش که به من افتاد سؤالی کرد، من هم به او جواب دادم. گفت: چه سؤالی کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که اینطور نبود! همین کلمه، این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت:
از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش به پا کند پیدا نکرد؛ پای برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (سلام اللَّه علیه) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پای ایشان افتاد و گفت:آقا! از این ساعت می خواهم بنده باشم، بنده خدا باشم. این آزادی، آزادی شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادی ای را که آزادی شهوت باشد، آزادی دامن باشد، آزادی تخیل باشد، آزادی جاه و مقام باشد و آن که اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمی خواهم. می خواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد؛ یعنی در همان لحظه از گناهان دوری جست، کنارهگیری کرد، تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد (الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیئاتِ).
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۱۳۹_۱۳۸.
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_آزادی_انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
در زمان امام موسی کاظم علیه السلام مردی در بغداد بود به نام بُشر؛ از رجال و اعیان و عیاشان بغداد بود. یک روز حضرت موسی بن جعفر (سلام اللَّه علیه) از جلوی درب خانه این مرد می گذشت. اتفاقاً کنیزی از خانه بیرون آمده بود برای اینکه زباله های خانه را بیرون بریزد. در همان حال صدای تار از آن خانه بلند بود. معلوم بود که میخوارگان در آنجا مشغول میخوارگی و خوانندگان و آوازه خوانان مشغول آوازخوانی هستند. امام از آن کنیز به طعن و استهزاء پرسید: این خانه، خانه کیست؟
آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز تعجب کرد، گفت: آیا نمی دانی؟ خانه بُشر، یکی از رجال و اعیان است. او می تواند بنده باشد؟! معلوم است که آزاد است! فرمود: آزاد است که این سر و صداها از خانه اش بیرون می آید؛ اگر بنده بود که اوضاع اینطور نبود.امام این جمله را فرمود و رفت. اتفاقاً بشر منتظر بود که این کنیز برگردد. چون او دیر برگشت، از او پرسید: چرا دیر آمدی؟ گفت:مردی که علائم صالحان و متقیان در سیمایش بود و آثار زهد و تقوا و عبادت از او پیدا بود، از جلوی درب خانه عبور می کرد، چشمش که به من افتاد سؤالی کرد، من هم به او جواب دادم. گفت: چه سؤالی کرد؟ گفت: او پرسید صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ من هم گفتم آزاد است. او چه گفت؟ او هم گفت: بله که آزاد است، اگر آزاد نبود که اینطور نبود! همین کلمه، این مرد را تکان داد. گفت: کجا رفت؟ کنیز گفت:
از این طرف رفت. بشر مجال اینکه کفش به پا کند پیدا نکرد؛ پای برهنه دوید و خود احساس کرد که این مرد باید امام کاظم (سلام اللَّه علیه) باشد. خود را خدمت امام رساند و به دست و پای ایشان افتاد و گفت:آقا! از این ساعت می خواهم بنده باشم، بنده خدا باشم. این آزادی، آزادی شهوت است و اسارت انسانیت. من چنین آزادی ای را که آزادی شهوت باشد، آزادی دامن باشد، آزادی تخیل باشد، آزادی جاه و مقام باشد و آن که اسیر است عقل و فطرت من باشد، نمی خواهم. می خواهم از این ساعت بنده خدا و از غیر خدا آزاد باشم. همان لحظه به دست امام توبه کرد؛ یعنی در همان لحظه از گناهان دوری جست، کنارهگیری کرد، تمام وسایل گناه را بدور ریخت و به گناهان پشت و به طاعت رو کرد (الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیئاتِ).
📝 #شهید_مطهری، #آزادی_انسان، ص ۱۳۹_۱۳۸.
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1