فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده بینش مطهر در جشن غدیر همراه شماست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #میلاد_امام_کاظم(ع)
بر امام زمان عج ، مقام معظم رهبری
کلیه شیعیان جهان مبارک باد.
🌹🌹🌹
📚#مسابقه بزرگ آنلاین کتابخوانی غدیر شروع شد
💝از کتاب #سیره-امیرالمؤمنین
😇همراه با جایزه نقدی ویژه🎁🎁
🌺کتاب با 30 درصد تخفیف تقدیم خواهد شد
🌟سه جلسه تدریس کتاب رایگان کتاب، ویژه متقاضیان
جهت سفارش کتاب پیام دهید به
🆔 @lindi935
بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
داستان #مباهله
در قالب نمایش صوتی
ویژه کودک و نوجوان
آدرس زیر👇👇
#مباهله
http://book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=369516#
✔️ #حرف_حساب در ضرورت پرداختن به #مباهله
🔸اگر غدیر عید ولایت است، مباهله عید فضیلت است. چون بزرگترین فضیلت علی(ع) در روز مباهله و آنهم صریحاً در قرآن کریم بیان شده. امام رضا(ع) به مأمون فرمودند: بالاترین فضیلت علی (ع) آیۀ مباهله است. چون در این آیه علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است.
🔹باید داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم.
🔸عاشقان اهل بیت(ع) کجا هستند که بزرگترین جشن محبت را برگزار کنند، و سرور خود را در نزول آیۀ مباهله به اهل عالم نشان بدهند؟
🔹شادی از نزول آیۀ مباهله، موجب صعود دلها در عزای محرم است.
🔸آی اهل محرم! ببینید حسین (ع) در آغوش پیامبر (ص) است. چرا فریاد شادی و هلهله سر نمیدهید؟
تنها منتظرید اباعبدالله(ع) در گودی قتلگاه بیفتد تا فریاد عزا سر کنید؟
الآن باید عالَم را باخبر کنید تا علت گریهها و فریادهای عاشورای شما را بفهمند....
@hekmatemotahar1
ما از این اقدام صحیح شما حمایت میکنیم.
از اینکه جامعه را نجات میدهید از دست مدهایی که انسانها را خواسته و ناخواسته به بردگی میکشاند.....و هویت انسانیمان را از ما میگیرد.و کانون گرم خانواده ها را از هم میپاشند....
نیرویی که با اقتدار در برابر اخلالگران نظم و امنیت ایستاده و تیشه بر ریشههای ظلم و فساد میکوبد تا ارمغانآور آرامش و عدالت باشد.
امنیت ، اعتماد، سلامت ، پویایی و نشاط ثمره حضور نیروی انتظامی در جامعه است
لطفا از این پویش حمایت کنید..
https://www.farsnews.ir/my/c/209239
🔸تنهامسیری شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 نماز آخرین روز ماه ذیالحجه
نمازی که باعث میشود سال را با خیر به پایان ببریم.
🔸برای آخرین روز ماه ذیالحجه که روز آخر سال قمرى نیز است، مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى:
🔹اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ،
▫️خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى
🔹ونَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ،
▫️و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى
🔹ودَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ،
▫️و مرا به بازگشت بسویت خواندى بعد از دلیرى کردنم بر تو،
🔹اللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى،
▫️خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را
🔹وما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى،
▫️و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن
🔹ولا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ.
▫️و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار.
🔸وقتى چنین کردى شیطان مى گوید:
واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد!
📚 اقبال الاعمال، ج٢، ص٥١٧
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
📚#مسابقه بزرگ آنلاین کتابخوانی غدیر شروع شد
💝از کتاب #سیره-امیرالمؤمنین
😇همراه با جایزه نقدی ویژه🎁🎁
🌺کتاب با ۸۰ درصد تخفیف تقدیم خواهد شد
🌟سه جلسه تدریس کتاب رایگان کتاب، ویژه متقاضیان
جهت سفارش کتاب پیام دهید به
🆔 @lindi935
بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1
بینش مطهر استان مرکزی
📚#مسابقه بزرگ آنلاین کتابخوانی غدیر شروع شد 💝از کتاب #سیره-امیرالمؤمنین 😇همراه با جایزه نقدی وی
به همت خیرین عزیز کتاب با ۸۰ درصد تخفیف تقدیم خواهد شد.
بینش مطهر استان مرکزی
📚#مسابقه بزرگ آنلاین کتابخوانی غدیر شروع شد 💝از کتاب #سیره-امیرالمؤمنین 😇همراه با جایزه نقدی وی
امتحان به صورت تستی و آنلاین از تمام کتاب مورخ ۱۹ مرداد برگزار خواهد شد،
بزرگوارانی که کتاب لازم دارند، حداکثر تا دوشنبه ۲ مرداد میتونند سفارش کتاب بدهند به
@lindi935
برای ثبت نام در آزمون
نام و نام خانوادگی و شماره تلفن را ارسال بفرمایید به
@lindi935
✍ملیحه سادات مهدوی
من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جهاز، دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا، پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد..