برای ثبت نام در آزمون
نام و نام خانوادگی و شماره تلفن را ارسال بفرمایید به
@lindi935
✍ملیحه سادات مهدوی
من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جهاز، دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا، پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد..
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر قشنگ بود این همخوانی دختران در برنامه معلی😭
چقدر با احساس اجرا کردن
حالا اومدی؟ حالا که دیگه رقیه از پا افتاد اومدی؟
هدایت شده از بینش مطهر استان مرکزی
#شهیدمطهری
🏝روزی که از مدینه حرکت کرد مهاجم بود. در آن وصیت نامه به برادرش محمد بن حنفیه مینویسد، میگوید:
«إِنّي لَمْ أَخْرُج أَشِراً و لا بَطِراً و لامُفْسِداً و لا ظالماً، إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصلاحِ فی أُمَّةِ جَدِّي، أُریدُ أَنْ آمُرَ بالمَعْروفِ و أَنهی عن المُنْکَر و أَسیرَ بِسیرَةِ جَدّي و أَبي»
مردم دنیا بدانند که من یک آدم جاهطلب، مقام طلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نیستم؛ من چنین هدف هایی ندارم. قیام من قیام اصلاح طلبی است. قیام و خروج کردم برای اینکه می خواهم امت جد خودم را اصلاح کنم. من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم. در نامه به محمد حنفیة نه نامی از بیعت خواستن است، نه نامی از دعوت مردم کوفه، و اصلا هنوز مسئله مردم کوفه مطرح نبود.
🔴نهضت حسینی، ص ۷۹
🆔@hekmatemotahar1
#اطلاعیه
🔖مراسم گرامیداشت #پنجِپنج روز ایثار و مقاومت شهر اراک
«سالروز شهادت ۲۰۷ شهید اراکی در دوران دفاع مقدس»
🔖سخنران: سردار علی فدوی (جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
🎼 اجرای گروه سرود ۲۰۷ نفره شهدای پنج مرداد
با همراهی: حاج مسعود پیرایش
🎤با نوای: حاج محمود قاسمی
📌زمان: چهارشنبه ۴ مرداد ماه ۱۴۰۲، ساعت ۹:۳۰ صبح
📌مکان: مصلی بیت المقدس اراک
🔻با نشر این پوستر در زنده نگهداشتن یاد شهدا سهمی داشته باشید🔺
#پنجِپنج
─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─
#فرهنگ_اراک
@farhang_arak
https://eitaa.com/joinchat/3492216849C6e1424eaac
هدایت شده از راه جاودان
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
السلام علیک یا صاحب الزمان
🏴🏴🏴
📢📢📢 روز عاشورا
جمع میشویم تا در گریه و عزای مصیبت بزرگ جدّت امام حسین علیه السلام
یاریگرت باشیم...امیدداریم در مجلس عزای جدت امام حسین علیه السلام
حاضر خواهی شد... ما به تأیید شما دلخوشیم مولای ما یا صاحب الزمان...
برنامه مسجد رسول الله ☀️ برای روز عاشورا
👇👇👇
ان شاءالله
روز عاشورا ساعت ۷ تا ۹ صبح
زیارت عاشورا با صدلعن و صدسلام
برگزار میشود.
نکته مهمش و تفاوتش با مراسم ها🤔
اینه که
👈مدیریت این برنامه
به دست دختران نوجوان عاشورایی هست
و
قراره برای هماهنگی و تمرین و نمازشب خواندن
ان شاءالله☀️ شب جمعه
یعنی
پنجشنبه شب، از ساعت ۲۳ و نیم
تا
صبح تعدادی از دختران همراه
خانم جاوید و بعضی از دوستان
در مسجد احیا داشته باشیم
و
ساعت ۶ونیم دمنوش و صبحانه
مهیا بشه.
به امید خدا
بعداز زیارت عاشورا
سفره صبحانه مهمان رسول الله☀️
خواهیم بود.
عزیزان همه شما برای مشارکت دعوتید.
مکان: حسینیه و مسجد رسول الله☀️
زمان: صبح روز عاشورا ازساعت۷ تا۹ونیم
برگزارکنندگان:دختران امت رسول الله☀️
مدعوین: شما عزیزان
@rahejavedan
سلام برمهدی 💐
📚 #داستانک
🥀پیکرها که به بهشتزهرا رسید، نگاهی به سیاهی سایهها انداخت. تعداد شانههای عزادار، لحظه به لحظه بیشتر میشد. انگار همهی شهر از جا کنده بودند و پشت به پشت هم برای تشییع از راه میرسیدند.
صدای خشدار بیسیم در آمد:
- از واحد فرماندهی به موقعیت ۲۴. به گوشی؟
-بله قربان.
- جنازهها رو خیلی سریع دفن کنید. نباید تشییع طولانی بشه! مفهومه؟
-اما قربان! بستگان بعضی از شهدا هنوز نرسیدن. مردم هنوز تو بهتن! میخوان با عزیزاشون وداع کنن.
-متوجه نیستی؟! ممکنه دوباره هواپیماها برگردن! اگه بیان روی سر این ازدحام، میدونی چه خونی راه میفته!
مرد دهانش خشک شد. برای گفتن کلمهی "اطاعت" باید اول بغض را فرو میداد.
💠به یاد سوگواری نیمهتمام مردم داغدار اراک در روز بمباران کارخانههای اراک ؛ ۱۳۶۵/۵/۵🥀
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
🥀پنجم مرداد
روز ایـثار و مـقاومـت مردم اراڪ ❤
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
# روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
# سه گانه ایثار و مقاومت شهر اراک
⚫️ حضرت عباس در بیان امام زمان علیهالسلام
🔵 بزرگ ترین عباس شناس عالم در توصیف عموی بزرگوارشان در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایند:
🌕 السَّلَامُ عَلَى ابی الفَضْل العباسبنامیرالمؤمنین، الْمِوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ، الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ، الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی، السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ، الْمَقْطُوعَةِ یَدَاه...
📚 المزار الکبیر ص ۴۸۶ و اقبال الاعمال ج ۳ ص ۷۱
🔺 سلام بر فرزند برومند علی، ابوالفضل العباس که غمخوار و غمگسار و جاننثار برادر بود و دیروزش را به پای فردایش قربانی کرد. فدایی و نگهبان و پاسدار امام بود، آب (آبرو) به کربلا بخشید و دستان بریدهاش (پیوندگاه کربلا و تاریخ شد.)
🔹 در این سلام، عباسبنعلی گفته نشده، عباسبنامیرالمومنین، طلیعه سلام است و این نسبت، خود گویای چه دقائق و لطایفی است که تنها اهل بصیرت و معرفت میفهمند.
🔹 در سلام امام زمان ، عباس «مُواسی» است و مواسی، کسی است که اندوه خویش را در اندوه دیگران گم میکند و محور «خود» را به پاسداشت ناز و نیاز دیگران میگسلد و در این میانه «خویشتن» نمیخواهد و نمیبیند و عباس در «حسین» گم شده است و همه، او میبیند و او میخواهد، حتی در موجخیز علقمه، تصویر حسین فراچشم اوست که میگوید: هذا حسین شارب المنون.
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وظیفه ما در حال حاضر چیست؟
مخصوص سوالات پیش آمده در مورد برنامه #مهلا
این صدای «ره بر» انقلاب است که میشنوید...
لطفا یک بار مثل آقا فکر کنیم...
@orooj_org