🌕«زندگی معنوی بی شک ستودنی است،
ولی هر کس در این جهان وظیفهای دارد
و #عاقل آن است که در حین عمل، از ثمرهی عمل بینیاز باشد..
نه اینکه عمل را ترک گوید، خلوت گزیند و معتکف شود..»
📖بریهاسپاتی، بهگود گیتا
🖼بهزاد
@hekmatirani
🌕اولین مهندس پرواز تاریخ یک دانشمند مسلمان بود
هزار سال قبل از آنکه برادران رایت اولین دستگاه پرنده را اختراع کنند، عباس ابن فرناس، دانشمند مسلمان اندلسی، تلاش کرد تا ابزاری برای پرواز بسازد.
ابن فرناس برای پرواز یک دستگاه پرنده چوبی ساخت که البته هنگام پریدن از بالای بام خانه با آن موفق نشد و به پایین افتاد. مدتها طول کشید تا دوباره سالم شود و تلاش هایش برای پریدن را از سر بگیرد.
این بار او تعدادی پر عقاب و ابریشم به دستگاه چوبی اش اضافه کرد و موفق شد تا ارتفاع قابل توجهی پرواز کند.
ابداع ابن فرناس منبع الهامی برای اختراع ماشین پرنده از سوی لئوناردو داوینچی و سپس برادران رایت شد.
@hekmatirani
🌕اولیای خدا تنهایند
از علامت های اولیاء الله این است که وقتی به چیزی چشم داشته باشند
از آن "محروم" می شوند
و هرگاه به بنده ای تکیه کنند
میان آنها جدایی می افتد
تا آنکه "آرامش"آنها بغیر حق تعالی نباشد
و طمع آنها از ماسوای او "قطع" شود
خداوند با این کار آنها را #ادب می کند
و برای خودش #پاکیزه میسازد....
📖جناب ابوطالب مکی، قوت القلوب
@hekmatirani
#بازنشر به مناسبت هشتم مهرماه، روز بزرگداشت جناب مولوی
🌕مولوی چه میگوید؟
🔺سخنرانی مرحوم علامه جلالالدین همایی در کنگره هفتصدمین سال وفات مولانا (سال 1352) در تالار رودکی تهران👇🏼👇🏼👇🏼
@hekmatirani
Jalaluddin-Homaei-Rumi.mp3
13.89M
🌕مولوی چه میگوید؟ (بهمناسبت روز بزرگداشت مولانا)
🔺صوت سخنرانی بینظیر مرحوم علامه جلالالدین همایی در کنگره هفتصدمین سال وفات مولانا در تالار رودکی تهران، 27 اسفند 1352
@hekmatirani
🌕جواب ابلهان خاموشی است
ابوعلی سینا در سفر بود، در هنگام عبور از شهری، جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد.
خر سواری هم به آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....
قاضی پرسید : با تو سخن گفت چه گفت؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند....... قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت: حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن بعد به مثلی تبدیل شد
«جواب ابلهان خاموشی ست»
@hekmatirani
🌕ترجمه لائوتسه را برایم بیاورید
🔸روایت داریوش شایگان از علاقه علامه طباطبایی به عرفان چینی:
"[دیدارهای علامه با هانری کربن] حتی پس از عزیمت [کربن] از ایران ادامه یافت. و ما توانستیم با علامه طباطبایی که دیگر به دوست نزدیک ما تبدیل شده بود به تجربهای یگانه در ایران دست بزنیم، یعنی بررسی تطبیقی مذاهب متفاوت جهان را زیر نظر علامه شیعی مذهب سنتشناس آغاز کنیم. ما در طی این بررسیها ترجمههای انجیلها، روایت فارسی #اوپانیشادها برگردان داراشکوه سوتراهای بودائیان و تائوته کینگ #لائوتسه را پیاپی خواندیم. کتاب اخیر را من و سیدحسین نصر با شتاب به فارسی برگرداندیم و همراه با علامه خواندیم. وی متون نامبرده را با تیزهوشی یک پیر روحانی تفسیر میکرد و همانقدر از اندیشهی هندوان احساس آرامش میکرد که از برخورد با عالم معنوی بودائیان و چینیان. او در این اندیشهها هرگز چیزی نیافت که آن را از بنیاد با عرفان اسلامی که خود با آن آشنا و مأنوس بود در تضاد ببیند. او در همهی اینها دقایق بزرگ روح را میدید و چون کار مطالعه اندیشهی سرگیجهآور و سرشار از تناقضهای شگفتانگیز لائوتسه به پایان رسید به ما گفت که از بین همهی متونی که تا آن زمان با هم خوانده بودیم کتاب لائوتسه عمیقترین و نابترین همه بوده است. از آن پس بارها ترجمه این متن را از ما خواست اما متأسفانه متن ترجمه و یادداشتهایی که ما از آن گردهماییها دربارهی آن فراهم کرده بودیم بدنبال آتشسوزی خانه من از بین رفته بود. نه نصر و نه من همت دوباره ترجمه کردن آن متن را پیدا نکردیم.
هانری کربن، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی، ص 45
@hekmatirani