eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
978 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
️⃣1️⃣ 🌹الَلَّهُمَّ وَ اَستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ لَحِقنِی بِسَبَبِ نِعمَهٍ اَنعَمتُ بِهَا عَلی فَقَوَیتُ بِها عَلی مَعصِیَتِک وَ خالَقتُ بِها اَمرَکَ وَ قَدِمتُ بِها عَلی وَعِیدِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! و از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که گریبانگیرم شد به‌واسطه نعمتی که به من عطا کردی و با آن قوّت بر معصیت یافتم و مخالفت امر تو کردم و با آن به سوی وعده عذابت نزدیک شدم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
⃣2️⃣ 🌹الَلَّهُمَّ وَ اَستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ قَدَّمتُ فِیهِ شَهوَتِی عَلَی طَاعَتِکَ وَ آثَرتُ فِیهِ مَحَبَّتِی عَلَی اَمرِکَ وَ اَرضَیتُ نَفسِی فِیهِ بِسَخَطِکَ اِذ رَهَّبتَنِی مِنهُ بِنَهیِکَ وَ قَدَّمتَ اِلَیَّ فِیهِ بِاَعذَارِکَ وَ احتَجَجتَ عَلَیَّ فِیهِ بِوَعِیدِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که شهوت خود را بر طاعتت مقدم داشتم و دوست داشتن خود را بر امر تو ترجیح دادم و نفس خویش را با خشم تو راضی ساختم، زیرا با نهی از آن مرا ترسانده بودی و پیشاپیش راه عذر را بر من بسته بودی و با وعده عذابت حجت را بر من تمام کرده بودی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 1⃣9⃣1⃣ #فصل شا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 2⃣9⃣1⃣ طوری مواضع و خطوط و سنگرها را به بچه ها معرفی می کرد و درباره عملیات ها حرف می زد که انگار آن ها آدم بزرگ اند یا مسئولی، چیزی هستند که برای بازدید به جبهه آمده اند. موقع غروب، که منطقه در تاریکی مطلقی فرو می رفت، حس بدی داشتم. گفتم: «صمد! بیا برگردیم.» گفت: «می ترسی؟!» گفتم: «نه. اما خیلی ناراحتم. یک دفعه دلم برای حاج آقایم تنگ شد.» پسربچه ای چهارده پانزده ساله توی تاریکی ایستاده بود و به من نگاه می کرد. دلم برایش سوخت. گفتم: «مادر بیچاره اش حتماً الان ناراحت و نگرانش است. این طفلی ها توی این تاریکی چه کار می کنند؟!» محکم جوابم را داد: «می جنگند.» بعد دوربینش را از توی ماشین آورد و گفت: «بگذار یک عکس در این حالت از تو بگیرم.» حوصله نداشتم. گفتم: «ول کن حالا.» توجهی نکرد و چند تا عکس از من و بچه ها گرفت و گفت: «چرا این قدر ناراحتی؟!» گفتم: «دلم برای این بچه ها، این جوان ها، این رزمنده ها می سوزد.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 2⃣9⃣1⃣ #فصل_شان
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣9⃣1⃣ گفت: «جنگ سخت است دیگر. ما وظیفه مان این است، دفاع. شما زن ها هم وظیفه دیگری دارید. تربیت درست و حسابی این جوان ها. اگر شما زن های خوب نبودید که این بچه های شجاع به این خوبی تربیت نمی شدند.» گفتم: «از جنگ بدم می آید. دلم می خواهد همه در صلح و صفا زندگی کنند.» گفت: «خدا کند امام زمان(عج) زودتر ظهور کند تا همه به این آرزو برسیم.» با تاریک شدن هوا، صدای انفجار خمپاره ها و توپ ها بیشتر شد. سوار شدیم تا حرکت کنیم. صمد برگشت و به سنگرها نگاه کرد و گفت: «این ها بچه های من هستند. همه فکرم پیش این هاست. غصه من این هاست. دلم می خواهد هر کاری از دستم برمی آید، برایشان انجام بدهم.» تمام طول راه که در تاریکی محض و با چراغ خاموش حرکت می کردیم، به فکر آن رزمنده بودم و با خودم می گفتم: «حالا آن طفلی توی این تاریکی و سرما چطور نگهبانی می دهد و چطور شب را به صبح می رساند.» فردای آن روز همین که صمد برای نماز بیدار شد، من هم بیدار شدم. همیشه عادت داشتم کمی توی رختخواب غلت بزنم تا خواب کاملاً از سرم بپرد. بیشتر اوقات آن قدر توی رختخواب می ماندم تا صمد نمازش را می خواند و می رفت؛ اما آن روز زود بلند شدم، ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠 💠چله دعای شریف یستشیر 🔷➖🔷 ۱- دلتنگ شهید همتم ۲_خانم زینب سعادتپور ۳-خانم مامان امیرعلے ۴_خانم علیمرادے ۵-خانم بهرامے ۶-خانم یاامام رضا ۷_خانم زهرا کریمے ۸-خانم گنجے ۹-خانم فاطیما ۱۰-خانم زهرا ۱۱-خانم اسماعیلی ۱۲-خانم بیات ۱۳-خانم سیاهکویے ۱۴- خانم چشمان مجنون ۱۵-خانم محبوبه شرفے ۱۶-سیده ربابه قادرے ۱۷-خانم ریحانه دلداده ۱۸-عبدالزهرا ۱۹_خانم اقیان ۲۰-خانم فاطمه سادات پورهاشمی ۲۱-خانم فاطمه زهرا نورانیان ۲۲-خانم ایمانے ۲۳-خانم فاطمه مکرم قره باغ ۲۴-خانم سهیلا بابازاده اسلاملو ۲۵-خانم فاطمه خانجانے ۲۶-خانم مریم نامور ۲۷_خانم راضیه مرادے ۲۸-خانم یابقیه الله ۲۹_خانم سیده سعیده شاهورانی ۳۰-خانم راضیه مرادی ۳۱-خانم نرگس مهدوی ۳۲-خانم مریم حیدری ۳۳-خانم فراهانی ۳۴‌-خانم حکانے ۳۵-خانم فاطمه باقرزاده ۳۶-خانم بهرامیان ۳۷- ۳۸- ۳۹- ۴۰- 🔷➖🔷 🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹الَلَّهُمَّ وَ اَستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ عَمِلتُهُ مِن نَفسِی اَو نَسِیتُهُ اَو ذَکَرتُهُ اَو تَعَمَّدتُهُ اَو اَخطَاتُ فِیما لا اَشُکُّ اَنَّکَ سائِلِی عَنهُ وَ اِنَّ نَفسِی مُرتَهَنَه بِهِ لَدَیکَ وَ اِن کُنتُ قَد نَسِیتُهُ وَ غَفَلتُ عَنهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که خود از آن خبر دارم یا فراموش کرده‌ام یا به یاد می‌آورم یا به عمد آن را انجام دادم یا از روی خطا آورده‌ام. مواردی که بی‌شک از من سئوال خواهی کرد و نفسم پیش تو در گرو آن است. هر چند آن را فراموش کرده و از آن غافل شده باشم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹اَللَّهُمَّ وَ اَستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ وَاجَهتُکَ بِهِ وَ قَد اَیقَنتُ اَنَّکَ تَرانِی عَلَیهِ وَ اُغفِلتُ اَن اَتُوبَ اِلَیکَ مِنهُ وَ اُنسِیتُ اَن اَستَغفِرَکَ لَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که با آن با تو روبرو شدم و یقین داشتم تو مرا در آن حال می‌بینی و غافل شدم که از آن توبه کنم و فراموش کردم که از آن استغفار کنم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 📖 #درمحضرقرآن 2⃣ 🔻تدبّر در قرآن🔻 ✍ اگر ما در امور و علومِ مختلف، پژوهش و تحقیق نکنیم، مورد
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 3⃣ ❗️ بعضی‌ها رژیم «گیاه‌خواری» می‌گیرند، و اصلاً لب به گوشت نمی‌زنند. ❗️ بعضی‌های دیگه رژیم «گوشت‌خواری» دارند. ❗️ بعضی‌ها «خام‌خواری» می‌کنند، و.. ☝️ ولی در مورد ، به ما دستور میده، رژیم «پاک‌خواری» داشته باشیم، و فقط چیزهای «طیّب و پاکیزه» بخوریم: 🕋 یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا (بقره/۱۶۸) 💢 ای مردم! از نعمتهای حلال و پاکیزه‌ای که در زمین است بخورید. «طیّب»👈 چیزهایی است که مطابقِ طبع و فطرتِ آدمی است. معنای «طیبّات» خیلی وسیعتر از «حلال و اُرگانیک» است. ممکنه یه محصولی «حلال و ارگانیک» باشه، ولی «طیّب» نباشه.🤔 ☝️ اگر میخوایم رُشدِ معنوی بکنیم باید خودمون رو درست کنیم، و فقط «طیبّات» بخوریم. 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 #درمحضرقرآن 3⃣ ❗️ بعضی‌ها رژیم «گیاه‌خواری» می‌گیرند، و اصلاً لب به گوشت نمی‌زنند. ❗️ بعضی‌
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 4⃣ ✍ کریم دستور میده با همه‌ی مردم خوب صحبت کنید: 🕋 وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/۸۳) 💢 با مردم به نیکی سخن بگویید. ❌ نمی‌فرماید فقط با مسلمانان، یا مومنین، یا شیعیان یا گروه خاصی خوب برخورد کنید. بلکه می‌فرماید با همه‌ی مردم. ☝️ کلمه "ناس" یعنی همه مردم. جدای از رنگِ پوست، جنسیت، دین و مذهب و... برخورد خوب و گفتار نیکو، با همه‌ی مردم، مسلمان و غیر مسلمان، و دیندار و بی‌دین لازم است. ✔ کودتا میکنه. تعداد کسانی که با مسلمان شدند، خیلی بیشتر از کسانی است که با استدلال و دلیل و برهان شدند. ما باید با اعمال و رفتار و گفتار و برخوردمون مردم رو به دعوت کنیم.☺️ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#انگیزشی 8⃣1⃣ وقتی سرمایه ات خوبی باشد🍃 آنوقت دیگرثروتت پول💰 نیست ثروتت همان آبی ست که به تشنه ای
9⃣1⃣ ❣اگر مشکلات شما در زندگی به بزرگی یک کشتی است؛ 💗فراموش نکنید که نعمت هایتان به وسعت یک اقیانوس است 💟خوشبختی از آن كسی است كه در فضای "شکرگزاری" زندگی كند 💖چه دنیا به كامش باشد و چه نباشد چه آن زمان كه می دود و نمیرسد 💕و چه آن زمان كه گامی برنداشته،خود را در مقصد می بیند. 🦋🦋چرا كه خوشبختی چیزی جز آرامش نیست...❤❤ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان رورتون شهدایی😊 طاعات و عباداتتون قبول جزءهاے تلاوت نشده به شرح زیر است ڪہ تمامے این جزء هابه نیت 🌹🌹سردار خیبرشـہید عطری وخوشنام سید احمد پلارک🌹🌹 هست کہ نسخه ای از ثواب این ختم به روح پاک مرحوم محمد جواد میرزابیگی خادم الرضا_ خادم الشهدا بانی و متولی طرح دوست شهید من اهدامی شود ان شآلله😥😥 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ..۴.۵. ۱۶.۱۷ ۱۸.۱۹.۲۰.۲۱.۲۲.۲۳.۲۴ ۲۵.۲۶.۲۷.۲۸.۲۹. 🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 کسانی که مایلند به ایدی زیر مراجعه کنند @Deltange_hemmat50 👌 مهلت تلاوت تا اخر ماه ادیبهشت اجرتون باشهدا😊 شهادت روزیتون ان شآلله🙏 التماس دعا🙏🙏 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِیهِ بِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ أَنْ لَا تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ وَ رَجَوْتُکَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِی عَلَى مَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ أَنْ لَا تَفْضَحَنِی بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمی‌کنی و امیدوار بودم که آن را می‌آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو می‌شناختم، که دیگر پس از آنکه آن را بر من پوشاندی رسوایم نمی‌کنی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْکَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ الْإِجَابَهِ وَ خَیْبَهَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که به واسطه آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و ناامیدی از طمع و گسستن آرزو شده‌ام. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
️⃣2️⃣ 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَعْقُبُ الْحَسْرَهَ وَ یُورِثُ النَّدَامَهَ وَ یَحْبِسُ الرِّزْقَ وَ یَرُدُّ الدُّعَاءَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹 ترجمه🔽 🌸بارخدایا! از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که موجب حسرت و سبب پشیمانی و باعث بند آمدن روزی و رد شدن دعا می‌شود. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 #درمحضرقرآن 4⃣ ✍ #قرآن کریم دستور میده با همه‌ی مردم خوب صحبت کنید: 🕋 وَ قُولُوا لِلنَّاسِ
5⃣ دوربین خدا روشنه! 🛑دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد ، دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به ما میرسه خودمون رو جمع و جور میکنیم.. چرا ؟ چون دوربین روی ما زوم میکنه ، نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم! اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده ، شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم! شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود! شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد!‌ شاید دیگه انقدر بد زندگی نمی‌کردیم پر از استرس، ناشکری، ناامیدی، غم.... مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی تک تک ما زوم شده چون خودش فرمود: «ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/14) 🌸 آیا نمی دانند خدا می بیند 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#درمحضرقرآن 5⃣ دوربین خدا روشنه! 🛑دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد ، دوربین داره فیلمبرداری میکن
🌸🍃﷽🌸🍃 📖 ⃣ : خدایا قدمهای گمشده‌ای دارم، که تنها هدایتگرش تو هستی👌 🕋 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ(سوره حمد) 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :3⃣9⃣1⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣9⃣1⃣ وضو گرفتم و نمازم را با صمد خواندم. بعد از نماز، صمد مثل همیشه یونیفرم پوشید تا برود. گفتم: «کاش می شد مثل روزهای اول برای ناهار می آمدی.» خندید و طوری نگاهم کرد که من هم خنده ام گرفت. گفت: «نکند دلت برای حاج آقایت تنگ شده...» گفتم: «دلم برای حاج آقایم که تنگ شده؛ اما اگر ظهرها بیایی، کمتر دلتنگ می شوم.» در را باز کرد که برود، چشمکی زد و گفت: «قدم خانم! باز داری لوس می شوی ها.» چادر را از سرم درآوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت، بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را از خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکان ها را شستم و بچه ها را فرستادم طبقه پایین بازی کنند. در طبقه اول، اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید. بچه ها از آن ها بالا می رفتند. سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود. بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :4⃣9⃣1⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 5⃣9⃣1⃣ خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا ببرم حمام و بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند. بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاشتم زمین و دویدم پشت پنجره. قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند و به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم. این اولین باری بود پادگان بمباران می شد. خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد و انگار کسی هلم داده باشد، پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت؛ اما به فکر بچه ها بودم. تلوتلوخوران سمیه را برداشتم و بدوبدو دویدم طبقه اول. سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند. آن قدر سرگرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند. خانم های دیگر هم سراسیمه پایین آمدند. بچه ها را صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند. یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صدا کرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خودمان سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند. ما نگران مردها بودیم. یکی از خانم ها گفت: «تا خط خیلی فاصله نداریم. اگر پادگان سقوط کند، ما اسیر می شویم.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f