°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#با_شهدا_تا_انتخابات 2⃣2⃣ ازوقتی سنّش به رای دادن رسید، یک #انتخابات را هم از دست نداد مثل بقیه یک
#با_شهدا_تا_انتخابات 3⃣2⃣
بودند آدمهایی که می گفتند: چرا باید رای بدیم؟ فایده نداره.
برای همین یک سوال شان هزار جواب داشت، می گفت: رای تک تک ما توی سرنوشت کشور مهم و اثر داره، و اگر امروز رای ندی فردا حق نداری بگی چرا فلانی کشورمون رو به تباهی کشوند و فلان شد. اگر رای دادی اونوقت حق اظهار نظر پیدا می کنی.
"شهید روح الله صحرایی"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#با_شهدا_تا_انتخابات 3⃣2⃣ بودند آدمهایی که می گفتند: چرا باید رای بدیم؟ فایده نداره. برای همین یک
#با_شهدا_تا_انتخابات 4⃣2⃣
صبح تا شب می دوید این طرف آن طرف، هدفش هم یک چیز بود، حضور بیشتر مردم پای صندوق های رای.
نصفه های شب می آمد سراغمان که پاشید بریم پلاکاردها رو نصب کنیم.
راستش با آن همه ضد انقلابی که توی خیابان های سنندج ریخته بود، میترسیدیم اما خجالت می کشیدیم بگویم نه.
می گفت: بذار مردم صبح که از خونه بیرون میان، با نظام و امام بیشتر آشنا بشن.
"شهید یوسف براهینی فر"
#انتخابات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 8⃣1⃣ 🌷احمد خیلی با قرآن انس داشت. به حرم زیاد میرفت و قرآن میخواند. در ماشین ق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بهار_قرآن_با_شهدا 9⃣1⃣
🌷اهمیت تلاوت قرآن از نگاه
"شهید مرتضی مطهری"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان 😊
🌹روزتون شهدایی🌹
💐چله کلیمیه💐
🌸 امروز روز هشتم چله دعای شریف یستشیر 🌸 به نیت برآورده شدن حاجات 🌹خانم گنجی
التماس دعا👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 9⃣1⃣ 🌷اهمیت تلاوت قرآن از نگاه "شهید مرتضی مطهری" http://eitaa.com/joinchat/6
#بهار_قرآن_با_شهدا 0⃣2⃣
🌷روز اول ماه مبارک رمضان بعد از اذان ظهر بود که فرهاد به موبایلم زنگ زد و گفت با چندتا از بچهها داریم میآیم تهران. گفتم خیره انشاءالله. گفت میخواهیم به مراسم انس با قرآن برویم که در بیت آقا برگزار میشود. گفتم الان که دیر شده مگه کارت دعوت دارید؟ گفت: نه، بعد از ظهر راه میافتم تا روزهمون خراب نشه. از من آدرس گرفت و آمدند. نمیدانم چطوری خودشان را از شمال به تهران رسانده بودند.
🌷بعد از افطار زنگ زدم. گفت جات خالی رفتیم به مراسم رسیدیم. افطار هم سر سفره حضرت آقا مهمان بودیم.
گفتم: کارت دعوت از کجا آوردید؟
🌷 گفت: کارت نداشتیم اما قسمت بود بریم پیش آقا و ما هم رفتیم. آن روزها نمیدانستم مشغول حفظ قرآن است. بعد از شهادتش از این موضوع مطلع شدم و این از اخلاص شهید بود.
"شهید فرهاد خوشه بر"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💐🌷🌹🥀🌺🌸🌼💐🌷🌹🥀🌺🌸🌼
پیروزی حجت الاسلام والمسلمین
😍سید ابراهیم رئیسی😍
در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری
بر مردم عزیز و انقلابی ایران مبارک باد
برای دولتی مردمی و ایرانی قوی آمد😍😍
💐🌷🌹🥀🌺🌸🌼💐🌷🌹🥀🌺🌸🌼
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 0⃣2⃣ 🌷روز اول ماه مبارک رمضان بعد از اذان ظهر بود که فرهاد به موبایلم زنگ زد و گ
#بهار_قرآن_با_شهدا 1⃣2⃣
🌷شهید علی گازرپور از مؤذنان و قاریان قرآن استان خوزستان بود که به خوبی با قرآن مأنوس بود و در بسیاری از مسابقات قرآنی شرکت و رتبه اول را کسب می کرد.
🌷با وجود سن كمی كه داشت، قرائت محزونش بسیاری از اساتید و قاریان تراز اول كشوری را تحت تأثیر قرار می داد.
🌷انس با قرآن چنان وجودش را جلا داده بود که روحش خیلی پیش از جسمش به طرف جبههها پر کشیده بود. دیگر نمیتوانست صبر کند و راهی شد.با تشویق حاج صادق آهنگران اقدام به نوحه خوانی و اجرای مراسم دعا در میان رزمندگان می كرد.
🌷از قرآن درسها گرفت،شهادت و رسیدن به قافله عاشورایی حضرت سیدالشهدا (ع)، بالاترین درس او از قرآن بود. علی با کلامالله مجید اوج گرفت و با شهادت نظر به وجهالله کرد.
🌷لحظه تولد این شهید بزرگوار هنگام اذان صبح بود و هنگام اذان صبح در ۱۷ سالگی در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
"شهید علی گازرپور"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
یک دقیقه منبر #قسمت بیستم سخنران:حجتالسلاممسعودعالے پیشنهاد دانلود👌 http://eitaa.com/joinchat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دقیقه منبر
#قسمت بیست ویکم
سخنران:استاد سید حسین مومنی
پیشنهاد دانلود👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
یک دقیقه منبر #قسمت بیست ویکم سخنران:استاد سید حسین مومنی پیشنهاد دانلود👌 http://eitaa.com/joinc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دقیقه منبر
#قسمت بیست ودوم
سخنران:حجتالسلاممسعودعالے
پیشنهاد دانلود👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :5⃣0⃣2⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
برای بچه ها اسباب بازی و لباس خرید؛ آن هم به سلیقه خود بچه ها. هر چه می گفتم این خوب نیست یا دوام ندارد، می گفت: «کارت نباشد، بگذار بچه ها شاد باشند. می خواهیم جشن بگیریم.» آخر سر هم رفتیم مغازه ای و برای من چادر و روسری خرید. یک پیراهن بلند و گشاد هم خرید که گل های ریز و صورتی داشت با پس زمینه نخودی و سفید. گفت: «این آخرین پیراهن حاملگی است که می خریم. دیگر تمام شد.»
لب گزیدم که یعنی کمی آرام تر. هر چند صاحب مغازه خانمی بود و ته مغازه در حال آوردن بلوز و دامن بود و صدایمان را نمی شنید، با این حال خجالت می کشیدم.
وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچه ها با خوشحالی می آمدند لباس هایشان را به ما نشان می دادند. با اسباب بازی هایشان بازی می کردند. بعد از ناهار هم آن قدر که خسته شده بودند، همان طور که اسباب بازی ها دستشان بود و لباس ها بالای سرشان، خوابشان برد.
فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر می کردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم. بچه ها را بردم و شستم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :6⃣0⃣2⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :7⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینت ها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود. برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در می خندید و می آمد. بچه ها دوره اش کردند و ریختند روی سر و کولش. توی هال که رسید، نشست، بچه ها را بغل کرد و بوسید و گفت: «به به قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداخته ای.»
خندیدم و گفتم: «آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری.»
بلند شد و گفت: «این قدر خوبی که امام رضا(ع) می طلبدت دیگر.»
با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: «می خواهیم برویم مشهد؟!»
همان طور که بچه ها را ناز و نوازش می کرد. گفت: «می خواهید بروید مشهد؟!»
آمدم توی هال و گفتم: «تو را به خدا! اذیت نکن راستش را بگو.»
سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: «امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشته اند. رفتم ته و توی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم.»
گفتم: «پس تو چی؟!»
موهای سمیه را بوسید و گفت: «نه دیگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانم هاست. باباها باید بمانند خانه.»
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :7⃣0⃣2⃣ #فصل_شانز
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :8⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
گفتم: «نمی روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه ها بروم.»
سمیه را زمین گذاشت و گفت: «اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام، باید بروی. برای روحیه ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم.»
گفتم: «شینا که نمی تواند بیاید. خودت که می دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می آید. آن وقت این همه راه! نه، شینا نه.»
گفت: «پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی.»
گفتم: «ولی چه خوب می شد خودت می آمدی.»
گفت: «زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن.»
گفتم: «شانس ما را می بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم.»
یک دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: «راست می گویی ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من.»
همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود.
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5886220179150471891.wav
6.9M
#فایل_صــوتی_بنــد_شصت ویکم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_1️⃣6️⃣
🌹اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَلَّسْتُ بِهِ مِنِّی مَا أَظْهَرْتَهُ أَوْ کَشَفْتُ عَنِّی بِهِ مَا سَتَرْتَهُ أَوْ قَبَّحْتُ بِهِ مِنِّی مَا زَیَّنْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با آن آنچه را ظاهر کرده بودی وارونه جلوه دادم، یا با آن آنچه از من پوشانده بودی بر ملا کردم، یا با آن آنچه را زینت داده بودی زشت شمردم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5886220179150471895.wav
7.16M
#فایل_صــوتی_بنــد_شصت ودوم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_2️⃣6️⃣
🌹اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ لَا یُنَالُ بِهِ عَهْدُکَ وَ لَا یُؤْمَنُ بِهِ غَضَبُکَ وَ لَا تَنْزِلُ مَعَهُ رَحْمَتُکَ وَ لَا تَدُومُ مَعَهُ نِعْمَتُکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به جهت آن به عهد تو نمیتوان رسید و از خشم و غضبت نمیتوان در امان ماند، و با وجود آن رحمتت نازل نمیشود، و نعمتت به واسطه آن از تداوم باز میایستد. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان 😊
🌹روزتون شهدایی🌹
💐چله کلیمیه💐
🌸 امروز روز نهم چله دعای شریف یستشیر 🌸 به نیت برآورده شدن حاجات 🌹خانم فاطیما
التماس دعا👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 1⃣2⃣ 🌷شهید علی گازرپور از مؤذنان و قاریان قرآن استان خوزستان بود که به خوبی با ق
#بهار_قرآن_با_شهدا 2⃣2⃣
گیر کرده بودند پشت خاکریزِ عراقیها. قایق گشتی هر لحظه داشت نزدیکتر میشد. بچهها کم مانده بود از ترس، قالب تهی کنند. بد اوضاعی بود. سوال کردند: حاجی به نظرت چه کار کنیم بهتره؟
🌷حاجی با آرامش همیشگی گفت: «هیچی! "وجعلنا" بخوانید! »زمزمه غریبانه بچه ها شروع شد. حاجی هم زیر لب آهسته میخواند "وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً و اغشیناهم فهم لا یبصرون" قایق عراقی هر لحظه نزدیکتر میشد. به قدری نزدیک شد که لبه پلاستیکیاش گرفت به دست حاجی! لحظه سختی بود. حاجی همچنان داشت "وجعلنا" میخواند. بعداز چند لحظه قایق راهش را کشید و دور شد.
"شهید احمد امینی"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 2⃣2⃣ گیر کرده بودند پشت خاکریزِ عراقیها. قایق گشتی هر لحظه داشت نزدیکتر میشد. بچ
#بهار_قرآن_با_شهدا 3⃣2⃣
🌷شهید ابوالفضل راه چمنی قاری قرآن و حافظ قرآن و مداح بود.
🌷هیچگاه وقتش را به بطالت نمیگذراند و بیشتر اوقات قرآن میخواند از فرصت استفاده میکرد و در روز چندین بار قرآن تلاوت می کرد.
🌷 به من و مادرش همیشه توصیه میکرد که به مادیات دنیا دل نبند این دنیا فانی است و می گفت خوشبخت کسی است که زندگی خودش را با قرآن سپری کند. و توجه زیادی به خواندن قرآن و به عمل نمودن دستورات قرآن داشت.
"شهید ابوالفضل راه چمنی"
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔸فرازی از وصیت نامه شهید 🌹محمدابراهیم همت🌹 #شهید_محمد_ابراهیم_همت #شهیدانه_زیستن http://eitaa.co
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صدای_ماندگار
✅ رمز پیروزی بر دشمن به روایت
شهید محمدابراهیم همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان 😊
🌹روزتون شهدایی🌹
💐چله کلیمیه💐
🌸 امروز روز دهم چله دعای شریف یستشیر 🌸 به نیت برآورده شدن حاجات 🌹خانم زهرا
التماس دعا👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔸فرازی از وصیت نامه شهید 🌹محمدابراهیم همت🌹 #شهید_محمد_ابراهیم_همت #شهیدانه_زیستن http://eitaa.co
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنوید و بشنوینانید ... 📻
وصیت نامه شهید محمد ابراهیم همت 🇮🇷🗣 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بشنوید و بشنوینانید ... 📻 وصیت نامه شهید محمد ابراهیم همت 🇮🇷🗣 http://eitaa.com/jo
محمد ابراهیم همت در میانه عملیات خیبر از محمد رضا دستواره فرمانده وقت تیپ ابوذر لشگر ۲۷ می خواهد به نزد اکبر هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی برود وعملی نبودن دستورات مدیران جنگ را توضیح بدهد . ولی هاشمی با تاکید بر اینکه هرچقدر هم کشته بدهند باید عملیات را ادامه دهند میگوید ( اسلام را به خفت نیندازید بلند شوید بلند شید و بروید توکل کنید ) انشاءالله راه باز می شود سردار غلامپور ایده کلی آقای هاشمی در مورد جنگ این بود که باید در جنگ به دنبال پیروزی بزرگ باشیم وبا دستیابی به آن برویم واز طریق مذاکره جنگ را تمام کنیم
در جریان عملیات خیبر محمد ابراهیم همت و حمید باکری به شهادت رسیدند http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f