eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
978 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹امام صادق ع 💠لَو یَعلَـمُ المُـؤمِڹُ مَا لَہُ مِڹَ الاَجرِ فِي المَصـَائِبِ لَتَمَنَي اَنَہُ قُرَضَ بِالمَقَـارِیضُ💠 ❌اگر مؤمڹ مي‌دانست پاداش مصیبت و گرفتارےهایش چقدر است، 👈 آرزو مي‌ڪرد در دنیـا با قیچي تڪہ تڪہ مي‌شد...‼️ 📚 ڪافي، ج ۲، ص ۲۵۵ @hemmat_channel
نماز حاجت روز پنجشنبه به توصیه آیت‌الله بهجت  آیت‌الله بهجت اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه می‌کرد و می‌گفت: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای برای او می‌رسید». به گزارش خبرگزاری مهر، آیت‌الله بهجت اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه می‌کرد و می‌گفت: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای برای او می‌رسید». شیوه خواندن نماز از کتاب جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس چهار رکعت (دو نماز دورکعتی) ۱- در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید ۲- در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید ۳- در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید ۴- در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید ۵- بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید ۶- و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند ۷- و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود می‌شود؛ نزول باران را بخواهد به‌یقین باران نازل می‌شود؛ همانا هیچ‌چیز مانع میان او و خداوند نیست؛ خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب می‌کند. برگرفته از کتاب بهجت الدعا، صفحات ٣٨٠ـ٣٨١ نماز امروزو از دست ندید👌👌 ازهمه دوستانی که این نماز رو میخونند التماس دعاداریم👌👌 حاجت رواان شاالله👍 برای تعجیل در فرج اقا دعاکنید🙏 یازهرا(س) @hemmat_channel
ارسالی از اعضای کانال😞 میشه تو کانالتون این مطلب روبزارید یه پسر بچه ی سه ساله هست که متاسفانه دچار بیماری سختی شده ودرحال حاضر شیمی درمانی میشه ودکترها گفتن فقط دعا روقطع نکنید ازتون تقاضا دارم تو کانال بزارید تا تمام اعضای خوب وطرفداران حاج همت براش دعا کنن👌👌😔
بچه ها كسل بودند و بي حوصله. حاجي سر در گوش يكي برده بود و زيرچشمي بقيه را مي پاييد. انگار شيطنتش گل كرده بود. عراقي آمد تو و حاجي پشت سرش. بچه ها دويدند دور آن ها. حاجي عراقي را سپرد به بچه ها و خودش رفت كنار. آن ها هم انگار دلشان مي خواست عقده هاشان را سر يك نفر خالي كنند، ريختند سر عراقي و شروع كردند به مشت و لگد زدن به او. حاجي هم هيچي نمي گفت. فقط نگاه مي كرد. يكي رفت تفنگش را آورد و گذاشت كنار سر عراقي. عراقي رنگش پريد و زبان باز كرد كه «...بابا، نكشيد! من از خودتونم.» و شروع كرد تندتند، لباس هايي را كه كش رفته بود كندن و غر زدن كه «...حاجي جون، تو هم با اين نقشه هات. نزديك بود ما رو به كشتن بدي. حالا شبيه عراقي هاييم دليل نمي شه كه...» بچه ها مي خنديدند. حاجي هم مي خنديد. شهید محمدابراهیم همت يادگاران، ج۲، ص۴۴ #عاشقانه_با_شهدا @hemmat_channel
🔰یک لحظه تفکر...🤔 🚑 ارتباطت را با خدا فقط در حد ارتباطت با ماشین قرار مده !!! تا ضرورتی پیش نیاید خدا را یاد نکنی ... 🌟 با او در ارتباط باش در خوشی و ‌سختی... 🌤 صبح و شب ... 💓 قلبت را متعلق به او گردان .. 📱 چه رابطه ای با ات داری⁉️ 👈 اگر لحظه ای از تو دور است این دوری برابر با دور شدنت از همه عزیزانت است!! 🕋 سعی کن برای نزدیک ماندن به پروردگارت نیز چنین حسی را تجربه کنی تا معنی را بدانی... @hemmat_channel
🌾بهش‌ پيله‌ كرده‌ بوديم‌ كه‌ بيا برويم‌ برات‌ #آستين‌ بالا بزنيم‌. گفت‌: باشه‌☺️ فكر نمي‌كرديم‌🗯 بگذارد حتي #حرفش‌ را بزنيم‌. 🌾خوش‌حال‌ شديم‌😍 گفت‌: « من‌ زني‌ مي‌خوام‌ كه‌ تا #قدس‌ هم راهم‌ بياد.» راوی: مادر شهید #شهید_محمدابراهیم_همت @hemmat_channel 🍃🌹🌹🍃
دوستان عزیز شهدایی سلام 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ به 17 اسفند ســــــــــالگرد شهــــــــــادت سردار رشــــــــــید حــــــــــاج محمــــــــــد ابراهیم همـــــت نزدیک می شویم. 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 در نظر داریم برای ایشان 🌹🌹ختم جــــــــــوشن کبیــــــــــر🌹🌹 بگیریم چون رابطه ی شــــــــــهدا با این دعا جزو رمز و رازهای دفاع مقدس بوده و همچنان هست.... 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ اگر تمایل به شرکت دارید، تعداد فراز مورد نظر خود را به آیدی زیر به آدرس ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️️ @Deltange_hemmat68 ارسال کنید تا شماره فرازهای مربوطه برایتان ارسال گردد. ☘🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐 امیدواریم به ده ها ختم کامل برسیم @Hemmat_channel
دوستان عزیز شهدایی سلام 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ به 17 اسفند ســــــــــالگرد شهــــــــــادت سردار رشــــــــــید حــــــــــاج محمــــــــــد ابراهیم همـــــت نزدیک می شویم. 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 در نظر داریم برای ایشان 🌹🌹ختم جــــــــــوشن کبیــــــــــر🌹🌹 بگیریم چون رابطه ی شــــــــــهدا با این دعا جزو رمز و رازهای دفاع مقدس بوده و همچنان هست.... 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ اگر تمایل به شرکت دارید، تعداد فراز مورد نظر خود را به آیدی زیر به آدرس ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️️ @Deltange_hemmat68 ارسال کنید تا شماره فرازهای مربوطه برایتان ارسال گردد. ☘🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐 امیدواریم به ده ها ختم کامل برسیم @Hemmat_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوک ویدیوئی وَاللَّهُ غالِبٌ عَلىٰ أَمرِهِ خدا بر هر کاری غالب است😳😢 بسیار زیبا حتما ببینید👌👌 @hemmat_channel
📿📿📿📿📿📿📿 ختم دعای جوشن کبیر بمناسبت سالگرد شهادت سردار حاج ابراهیم همت 🌸🍃🌸 تعداد دورهای ختم شده تا اکنون (۵)ختم 💐 🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ اگر تمایل به شرکت دارید، تعداد فراز مورد نظر خود را به آیدی زیربه آدرس ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️️ @Deltange_hemmat68 ارسال کنید تا شماره فرازهای مربوطه برایتان ارسال گردد. ☘🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐 امیدواریم به ده ها ختم کامل برسیم @hemmat_channel
تا حالا فکر کردی با یه شهید رفیق بشی؟؟🤔 از اون رفیق فابریکا ... از اونا که همیشه باهمن؟؟😇 امتحان کردی؟؟ هرچی ازش بخوای بهت میده!!😍 آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه میخوای باهاش رفیق بشی؟؟!!😉 اول👈 انتخاب شهید. به آلبوم شهدا نگاه کن به عکسشون، به لبخندشون ببین کدوم رو بیشتر دوس داری با کدوم یکی بیشتر راحتی؟! دوم👈 با دوست شهیدت عهد ببند و یه جایی بنویس: با دوست شهیدم عهد مےبندم پای رفاقت او تا لحظه ی مرگم خواهم بود و از تذکرات دوستانه ی او به هیچ وجه رو برنگردانم. سوم 👈شناخت شهید تا مےتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن. عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه.... چهارم👈 هدیه ثواب اعمال خود به شهید از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی، فقط یه جمله بگو: "خدایا! ثواب این عملم برسه به دوست شهیدم." این طوری، طبق روایات نه تنها از ثواب چیزی کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم میشه! شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه! تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی! پنجم👈 درگیر کردن خود با شهید. سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بذار!! در طول روز باهاش درد و دل کن.باهاش حرف بزن. آرزوهاتو بهش بگو... ششم 👈عدم گناه در حضور رفیق⛔️ روح شهید تا گام پنجم بسیار از شما راضیه ولی آیا در حضور دوست معنویت مےتونی گناه کنی؟ نگاهمون، حجابمون، رابطمون با نامحرم، چت با نامحرم، غیبت، دروغ، نمازامون و ..... هفتم 👈 اولین پاسخ شهید✅ کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه !! خواب دوست شهیدتو مےبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ... هشتم👈حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ). 🌷هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر از او گرفت🌷 گام های سختی رو انجام دادید. درسته؟! اما مطمئنا با شیرینی قلبی همراه بوده.... @hemmat_channel 🌹🍂🌷🍃 !!!! اسم دوست شهیدت چی بود؟؟!! و دوست شهیدت رو برام ارسال کن تا بقیه هم باهاش آشنا بشن ... نحوه آشنایی یا خاطره جالبی هم اگه از دوست داری برامون بفرست ... شاید یک نفر با خوندنش دوست شهیدت شد @hemmat_channel
طریقه ی آشنایی یکی ازکاربران کانال حاجی بادوست شهیدشون شهیدهمت 🌺🌻🌹🌺🌻🌹🌺🌻🌹🌺🌻🌹 سلام دوستان دوست شهید من محمد ابراهیم همت هست چهار سال پیش با گروهی از دوستان خوبم،صبح جمعها به زیارت قبور شهدا تو بهشت زهرا میرفتیم،ومن عاشق قبور شهدای گمنام بودم،انقدر که حس وحال عجیبی اونجا بهم دست میداد وهمشون رو حس میکردم که حاضرند،ازشون در خواست کردم به دلم نگاه کنند،وتو همون قطعه یادبود شهید همت وچند سردار دیگه بود،یه روز جمعه عجیب حس کردم که ،شهید همت به من لبخند میزنه،به دخترم گفتم و اون گفت خیالاتی شدی مامان،ولی از پشت سرم هم که نگاه میکردم،بازم نگاهش دنبال من بود،ودلم میلرزید، وقتی برگشتم،ناخودآگاه عکس شهید همت به دستم رسید،روی یه دفترچه یادداشت کوچک وقشنگ، حس کردم زمانش رسیده ودلم میگفت دوست شهیدم رو پیدا کردم،ودرست بود،عکسشو روی دیوار اتاق زدم جایی که فقط من میدیدم وخودش،تو زندگیم جاری شد،هر جا دلم میگرفت یا مسئله ای بود اول به امام زمان مهربون میگفتم،بعد به محمد ابراهیم،انقدر باهام خو گرفت که راحت تو خونه صداش میزنم،گاهی بهش با صدای بلند سلام میدم ومیگم محمد حواست بمن باشها... جاری شدن شهدا تو زندگی یه برکت ونعمت هست،همیشه به دوستانم میگم که دوست شهید داشته باشید،اونا پاک هستند ودر جوار امام حسین عزیز،شاید دلهای ما خالص نباشه،ولی وقتی یه شهید وساطت کنه پیش ائمه مخصوصا امام حسین حتما پاسخ داده میشه، سفر کربلا واربعین امسال رو نذر شهدا کردم،تو مسیر یاد شهید همت وشهید ابراهیم هادی وشهدای گمنام کردم،وازشون خواستم تو زندگی من وخانواده ام جاری باشن، خدا راشکر میکنم که منو به اون دوستان،چهار سال پیش وصل کرد،وخدا راشکر که محبت شهدا تو دلهای ماست... واقعا مدیون خون پاک اونها هستیم،اللهی که شفاعت مارو در دنیا وآخرت بکنند @hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 این قسمت دشت های سوخته فصل دوم قسمت 8⃣3⃣ اگر خ
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀 این قسمت دشت های سوخته فصل دوم قسمت 9⃣3⃣ حالا بیا بیرون.☺️☺️ ابراهیم که بیرون آمد .ژیلا پتو را انداخت روی دوش او .سرت را با حوله بپوشان😊😊 ابراهیم دنباله ی حوله را روی سرش کشید.پتو را هم دور خودش پیچید و همراه ژیلا از پله ها بالا رفت.☺️☺️ حالا هر دوی آنهاسبک تر شده بودند و راحت تر و چابک تر و گرم تر از پله ها بالا می رفتند.😊😊 و مرغدانی دیگر مرغدانی نبود انگار.اتاق آنها بود و پر از بوی خوش حضور گرم زندگی مشترکشان که با نفس های خویش تاریکی را پس می زد☺️☺️ ابراهیم دوباره رفته بود.دوباره رفت،دوباره آمد و گفت:توباید برگردی اصفهان ژیلا😔😔 چرا؟؟چرا باید برگردم؟؟😭😔 الان دزفول امن نیست.😔😔 هست یانیست،نمی توانم ، نمی توانم تنهایت بگذارم.😔😭😒 ابراهیم به ژیلا نگاه کرد .لحظه ای تامل کرد.سکوت کرد و گفت:من هم دلم نمی خواهد توبروی😒😢 پس چرا می گی برو.😭😭 برای اینکه این عملیات با عملیات دیگر فرق دارد.عملیات بسیار بزرگ و پیچیده ای است.😏😏😞 چه فرقی می کند،عملیات،عملیات است دیگر،کوچک و بزرگتر خطرناک است.😭😔😞😏 ابراهیم گفت:این طور نیست.این بار ما می خواهیم از چند محور،همزمان عملیات کنیم.😔😭 ((این عملیات دو حالت دارد :یا ما می توانیم محور های از پیش تعیین شده را بگیریم یا نمی توانیم.😔😭😞😒 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 ادامه ی این داستان فردا در کانال تخصصی شهید همت @Hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀 این قسمت دشت های سوخته فصل دوم قسمت 9⃣3⃣ حالا
زندگینامه شهید حاج محمد ابراهیم همت 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 این قسمت دشت های سوخته فصل دوم قسمت 0⃣4⃣ اگر بتوانیم که شهر شهر مشکلی نخواهد داشت ولی اگر نتوانیم به محور های مشخص شده برسیم،و این تپه بیفتد به دست عراقی ها،آن ها خیلی راحت دزفول را با خاک یکسان خواهند کرد. 😔😔😞 ژیلا گرچه ترسیده بود اما شانه هایش را بالا انداخت و گفت:😔😞 ((خب در این صورت ،من هم یکی مثل بقیه ی مردم شهر.اگر آن ها می مانند،من هم می مانم.😞😞 هر کاری آن ها بکنند ،من هم می کنم))😔😒😏 ابراهیم گفت:((نه دیگر،فقط این نیست.مردم بومی این جا اگر مشکلی برایشان پیش بیاید،بلند می شوند .با خانواده هایشان می روند مناطق اطراف.😔😞 می روند توی سردابه ها و پناهگاه ها.اما توچی؟؟تو توی این مرغدونی چه کار می توانی بکنی؟؟😔😭😞 بعدش هم وقتی من پیش تو نیستم ،تو با کی میخواهی بروی؟؟و کجا می تونی بری؟؟))😔😔😭 و بعد کمی سکوت کرد:بعدش هم این که تو به خاطر اسلام هم که شده،باید بلند شی بروی اصفهان😞 ژیلا با تعجب به ابراهیم نگاه کرد و گفت:😳😳 نمی فهمم رفتن من به اصفهان ،چه ربطی به اسلام داره؟؟))🤔🤔 ربطش این است که وقتی تو اینجا بمانی،زیر این بمباران و تیروترکش،من توی خط هم که باشم ،همه اش نگران توام و چون حواسم به تو هست،درست نمی توانم تصمیم بگیرم و نمی دانم چه کار باید بکنم.))😞😞😔😒 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 ادامه ی این داستان فردا در کانال تخصصی شهید همت @Hemmat_channel
🌹 🔹سوریه که بود پیام داد گفت عجیبی دیدم بعد از اینکه کلی اصرار کردم خوابش رو تعریف کرد. گفت خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد داشتم با نماز میخوندم. 🔹یکی اومد شروع کرد به حرف زدن و گفت قبول نیست و منم به شک‌افتادم.بعد از چند دقیقه تو خواب دیدم که یه اومد به خوابم و گفت: ازت قبوله خداخیرتون بده ان شاءالله ⭕️تا به خودم اومدم فهمیدم رو دیدم و از خواب پریدم ❤️ 💟 @hemmat_channel
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما پخش می کردند ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ😡 ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...😰😰 ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔 ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ😔 ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ😰😭 ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔 ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ 🐀 ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.😰😭😓😪 ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ😭😭 ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.🤐 اینطوری شهید دادیم 😭 حالا بعضیامون راحت پای کانالهای.... نشستیم و..... رو تماشا میکنیم 😭 ونمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده 😔 وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~~~😭😭 @hemmat_channel
💎استخوان گوش #تصویر_را_ببینید 👆 قدرت خداوند بی انتهاست @hemmat_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃در جهنم مکانی هست که غول پیکری وجود دارد 🔞این مار گرسنه به قدری بزرگ است که 3 شبانه روز طول میکشد فردی ابتدا تا انتهای آن را طی کند او منتظر گناهکاران است😭😭😭😢😢😱😱 خدابهمون رحم کنه😭😭 @hemmat_channel
طریقه آشنایی یکی از کاربران کانال حاجی با دوست شهیدشون شهید همت 🌺🌻🌹🌻🌺🌹🌻🌺🌹🌻🌺🌹 سلام دوست شهید من شهید محمد ابراهیم همت هست ☺️☺️ من پارسال رفته بودم شلمچه البته سال قبلش رفته بودم ارومیه ولی شلمچه یه چیز دیگست😊😊 اونجا وقتی شب نمایش رو همراه دوستان نگاه کردیم احساس کردم شهدا پشت نمایش دارن مارو میبینن ومن هم مینطوری اشک از چشمانم جاری میشد 😭😭😭 وقتی از شلمچه برگشتم از این رو به اونرو شده بودم برای نماز صبح انگاری کسی منو بیدار میکرد شروع کردم نمازام رو اول وقت خوندم البته قبلا هم نماز میخوندم و ادم مومنی هم بودم ولی انگار بعد اومدن یه تلنگری از طرف امام رضا وشهدا برام اتفاق افتاد من قبل رفتن رفیق شهید نداشتم ولی بعد دوماه اومدن از شلمچه رفیقم ازم پرسید که دوست شهید تو کیه من ناخوداگاه دوتا اسم به زبونم اومد یکی شهید مرحمت بالا زاده ویکیش هم شهید ابراهیم همت😊😊 بعد از اون هر کاری میکردم کوچکترین غیبتی هم که میکردم به چشمم یه کار خیلی بد میومد وحتی خودم روخیلی سرزنش میکردم ومیگفتم این کار گناه بزرگیه وقتی جایی غیبت میشد اگه نمیتونستم اونا رو از غیبت کردن منع کنم فورا خودم اون محل روترک میکردم ومن مطمئنم اینها اول کار خدابود وبعد عنایت امام زمانم وشهید همت عزیز وبعد شروع کردم عکسهای شهید همت رو تو اینترنت جمع کردم با زندگیش آشنا شدم با سخنان بزرگ منشانه ای که فرموده بودند اشنا شدم وهمش رو یادداشت وذخیره کردم وهر روز که میگذشت عاشق تر میشدم چشماش اونقدر بهم انرژی میدادکه نگوووو والان اونقدر خوشحالم که یه دوست شهیدی بنام حاج ابراهیم همت دارم وخدا روشاکرم به همه ی عزیران توصیه میکنم که برای خودشون یه رفیق شهید انتخاب کنند بهتون اطمینان میدم که تاثیرش رو تو زندگیتون البته تمام مراحل زندگیتون ببینید ومن خیلی از وقتا حس میکنم که خود شهید بهم خیلی کمک میکنه راهنماییم میکنه وباهاش حرف میزنم درد ودلم روبهش میگم البته صحبت کردن با امام زمانم رو هم باید سرلوحه ی زندگیمون قرار بدیم @hemmat_channel
خرابـــــ شود دنیایـــــم... اگــــــــــر قرار اســـــٺ... دمے از یادتاڹ غافل باشـــــم.... #شهداگاهے‌نگاهی 😭😭😭 @hemmat_channel
‌ شهید ...😭😭😭 شهید ، گنگ ترین کلمه در تاریخ انسانیت است !😔 گنگ ترین کلمه در دایره لغات من ... کلمه ای که هیچگاه مفهومش رانفهیمدم ...😭😭😭 نفهمیدم دل کندن ، قید دنیاو لذت هایش را زدن یعنی چه ؟؟😭 نفهیمدم سیزده ساله بودن و زیر تانک رفتن یعنی چه ؟😔 نفهیمدم قمقه ی خالی ، زبان تشنه و جنگیدن یعنی چه ؟😭😭 نفهمیدم ریش های خضاب شده به خون یعنی چه ؟😭😭 نفهمیدم آب سرده شَطّ ، لباس نازک غواصی ، شب تاری، تیر در قلب و غرق شدن یعنی چه ؟😭😭 نفهمیدم خمپاره سر را بردن یعنی چه ؟😢😔 نفهمیدم بدن دوخته شده به سیم خاردار یعنی چه ؟😭 نفهمیدم مفقودالاثر یعنی چه ؟😔😭 نفهمیدم استخوان های جوان رعنا در آغوش مادر یعنی چه ؟😭 اصلا میدانی شهید ...😭😭 ماهنوز خیلی چیزها را نفهمیدیم ؛😭😭 @hemmat_channel
🌷ماجرای شیرین و جالب بدنیا امدن فرزند سردار شهید 🌷 زمستان سال ۶۲بود ما تو اسلام اباد غرب زندگی میکردم ابراهیم از تهران اباد بود از قیافش معلوم بود که چندوقت است نخوابیده است😨 با اینکه خسته بود اجازه نداد من کار کنم🙃 خودش شام را اورد خوردیم جمع کرد مهدی را خواباند😴 رختخواب هارا انداخت من مصطفی پسر دومم را باردار بودم🙈 شروع کرد به حرف زدن با بچه توراهیمون😳😟 میگفت(بابایی اگر پسر خوب و حرف گوش کن باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری،😳میدونی چرا؟چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من توی منطقه نگران تو و مامانت هستم☹️ بیا و مردونگی کن همین امشب تشریف فرمایی کن😑)جالب این بود که میگفت"اگه پسر خوبی باشی"نمیدانم از کجا میدانست بچه پسر است😟😳 هنوز حرفش تموم نشده بود که زد زیر حرفش و گفت(نه بابایی،امشب نیا🙁 بابا ابراهیم خستس چند شبه که نخوابیده بمونه برای فرداشب😤)این را که گفت خندیدم 😂گفتم تکلیف این بچه رو روشن کن بیاد یانیاد؟😉 کمی فکر کرد گفت قبول همین امشب،چه شبی بهتر از امشب که تولد امام حسن عسگری هم هست🤗 بعد انگار که با یکی از نیروهایش حرف میزند گفت پس همین امشب مفهومه؟👨✈️😡 مدتی گذشت احساس دردکردم و حالم بدشد😰ابراهیم حال مرا که دید ترسید گفت بابا تو دیگه کی هسی شوخی هم سرت😐 نمیشه پدر صلواتی؟🙃 دردم بیشتر شد ابراهیم دستوپایش را گم کرده بود😵 و از طرفی هم اشک تو چشماش حلقه زده بود😥 پرسید وقتشه؟گفتم اره🙈 منو رسوند بیمارستان و فرزندم بدنیا اومد و بچه هم پسر بود😟😍😍 اون شب ابراهیم مثل پروانه دورم میچرخید اون شبو هیچوقت فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم خندم میگیره💔🌺😍 📎راوی:ژیلابدیهیان(همسرشهید) 📚منبع:کتاب برای خدامخلص بود 🍃💟 @hemmat_channel
😍 ها😂 منو به زور جبهه آوردن😂 🔶آوازه اش در مخ کار گرفتن صفر کیلومتر‌ها به گوش ما رسیده بود👌😐. بنده خدایی تازه به آمده بود و فکر می‌کرد هر کدام از ما برای خودمان یک پا و و دست از جان کشیده ایم.😄😑 راستش همه ما برای دفاع از میهن مان دل از خانواده کنده بودیم🤗 اما هیچکدام از ما اهل ظاهر سازی و جانماز آب کشیدن نبودیم.🙂 می‌دانستیم که این امر برای او که یکی از روزنامه‌های کشور است باورنکردنی است.😃 🔶شنیده بودیم که خیلی‌ها حاضر به مصاحبه نشده‌اند و دارد به سراغ ما می‌آید😉 نشستیم و فکرهایمان رایک کاسه کردیم و بعد مثل نو عروسان بدقلق «» را گفتیم.😂 طفلک کلی ذوق کرد که لابد ماها مثل بچه آدم دو زانو می‌نشینیم😂 و به سوالات او پاسخ می‌دهیم.😁 از سمت راست شروع کرد که از شانس بد او «» بود که استاد وراجی و بحث کردن بود.😄 🔶پرسید: «برادر شما از آمدن به جبهه چیست؟»😕 گفت: «والله شما که نیستید، از بی خرجی مونده بودیم😒. این زمستونی هم که کار پیدا نمیشه😔. گفتیم کی به کیه، می‌رویم جبهه و می‌گیم به خاطر و آمدیم بجنگیم.😔 شاید هم شکم مان سیر شد هم دو زار واسه خانواده بردیم!»😁😂 🔶نفر دوم «» بود که با قیافه معصومانه و شرمگین گفت😒: «عالم و آدم میدونن که مرا به زور آوردن جبهه.😄 چون من غیر از این که کف پام صافه و کفیل مادر و یک مشت بچه هم هستم،😔 دریچه قلبم گشاده، خیلی از دعوا و مرافه می‌ترسم😂😂! تو محله مان هر وقت بچه‌های محل با هم یکی به دو می‌کردند😐 ، من فشارم پایین می‌آمد و غش می‌کردم. حالا از شما می‌خواهم که حرف هایم را تو روزنامه تان چاپ کنید😒. شاید مسئولین دلشان سوخت و مرا به شهرمان منتقل کنند!»😁😂 🔶خبرنگار که تند تند می‌نوشت متوجه خنده‌های بی صدای بچه‌ها نشد.😄 🔶« علی» که سن و سالی داشت، گفت: «روم نمی‌شود بگم، اما حقیقتش اینه که مرا از خونه بیرون کرد.😃 گفت، گردن کلفت که نگه نمی‌دارم. اگر نری جبهه یا زود برگردی خودم چادرم را می‌بندم دور گردنم و اول یک فصل کتکت می‌زنم😒 و بعد میرم جبهه و آبرو برات نمی‌گذارم😞. منم از ترس جان و آبرو از اینجا سر درآوردم.»😂 🔶خبرنگار کم کم داشت بو می‌برد😂. چون مثل اول دیگر تند تند نمی‌نوشت. نوبت من شد.☺️ گفتم: «از شما چه پنهون من می‌خواستم بگیرم اما هیچ کس حاضر نشد😔 را بدبخت کند و به من بدهد😂. آمدم این جا تا ان شاءالله تقی به توقی بخورد و من شهید بشوم و خدا بشوم. خدا کریمه! نمی‌گذارد من آرزو به دل و ناکام بمانم!»😁😂 🔶خبرنگار دست از نوشتن برداشت.😕 بغل دستی ام گفت: «راستش من داشتم😒. هیچ کس به حرفم نمی‌خندید😞. تو خونه هم حسابم نمی‌کردند چه رسد به محله😒. آمدم اینجا بشم شاید همه تحویلم بگیرند و برام دلتنگی کنند.»😂😂😂 🔶دیگر کسی نتوانست خودش را نگه دارد و خنده مثل نارنجک تو چادرمان ترکید.😂🙈 ترکش این نارنجک را هم بی نصیب نگذاشت😂😂😂 🆔 @hemmat_channel