eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
342 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰دوری از گناه از کلام شهید 🔹یه روز با #مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب #نیست صحبت میکردیم. 🔸مسعود می گفت: ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون #ترمز بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی #حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم 🔹پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقب گرد موقع نزدیک شدن به #گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم..... راوی: دوست شهید #شهید_مسعود_عسگری ❤️ @hemmat_hadi
🔹علاقه خاصی به اهل‌بیت خصوصا #حضرت_ابوالفضل(ع) داشت و همیشه نام حضرت ابوالفضل(ع)🌷 وِردِ زبانش بود... 🔸محمدحسین واقعاً #مظلوم بود. 2 ساله بود که از روی رختخواب? افتاد و دندان، زبانش را سوراخ کرد. وقتی من او را به بیمارستان رساندم، او اصلاً گریه نمی‌کرد و صدایش درنمی‌آمد 🔹در اتاق عمل,زبان #محمدحسین را بخیه زدند و دوختند اما صدای محمدحسین اصلا در نیامد? خیلی مظلوم بود و در درد? کشیدن خیلی طاقت داشت. 🔸علاقه خاصی به #ائمه و امامان و اهل‌بیت بخصوص "حضرت ابوالفضل(ع)" داشت، برای من جالب بود وقتی عکس‌ها? و فیلم‌های مُحرمش را نگاه می‌کردم، #محرم سال‌های قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت 🔹و همین محرمی که در #سوریه بود تی‌شرت و سربندی که به همه آنها داده بودند, روی همه تیشرت‌ها و سربندها نوشته بود « #یا_حسین(ع)» ولی به طور اتفاقی و سربند «یا ابوالفضل(ع)» به محمدحسین افتاده بود. راوی: مادرشهید #شهید_محمدحسین_میردوستی ❤️ @hemmat_hadi
🔰شهید اسماعیل #زاهدپور فرزند رجب ۳۰ شهریور سال۱۳۵۰ در شهرستان #کردکوی دیده به جهان گشود. وی دارای دو فرزند به نامهای "علی و ارمیا" است. 🔰ایشان نیروی بازنشسته تیپ یکم نینوا #سپاه استان گلستان بود و از تکاوران یگان #صابرین، تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان پاراگلایدر و چتربازی بودند.  🔰این شهید بزرگوار پس از سالهای متمادی خدمت صادقانه در سپاه چند سال پیش #بازنشسته شدند. او همیشه دل نگران جا ماندن ازقافله ی شهادت بود .این شهید عزیز از ۱۳ سالگی درجبهه های حق علیه باطل شرکت داشتند 🔰سالها هم درمناطق غرب کشور مشغول #دفاع از حریم کشور بودن. اسماعیل در اوایل جوانی با دختر یکی از اقوام به صورت سنتی ازدواج میکند. در چندسال اخیرگویا گمشده ای داشت گمشده اش #شهادت بود بخاطر دوری ازفرهنگ شهیدوشهادت غمگین بود به همین خاطرمراسم #یادواره_شهدا را ازدست نمیداد. 🔰او به مدت یک ماه به صورت #داوطلب در سوریه به مبارزه با تکفیری های داعشی ملعون مشغول بود که در ۱۱ آبان ماه #سال۹۴ مصادف با  #عاشورای حسینی* بدست مزدوران سعودی وداعش در شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد #شهید_اسماعیل_زاهدپور ❤️ @hemmat_hadi
#تقوای_شهید همچون شهید ابراهیم هادی که #خالصانه برای خدا کار کرد و همواره و همه جا تلاش کرد و #تقوا پیشه کرد و خود را از هر گناه و نامحرمی دور کرد و خدا هم #به_وقتش همه ی کارهای خالصانه ش را بین مردم آشکار و نهان کرد پس بکوش که هر چقدرم #باتقواتر باشی گمنام تر و خالص تری و خدا هم همه ی اعمال وکارهای گذشته اتان را در بین زمینیــان و آسمانیان پر رنگ و پر رنگ تر از قبل می کند و نوری تمام نشدنی به آن می دهد پس تقوا کنید و اصلا و ابدأ گرد #گناه و وسوسه های شیطانی نچرخید تا #عاقبتی_بخیر داشته باشید . #شهید_ابراهیم_هادی ❤️ @hemmat_hadi
📖خاطره ای از شهید صفری 🔹مادر شهید سعید #علیزاده به او گفته بود یا شهید شد بیا و یا سالم برگرد و #جانباز نشو سعید علیزاده هم جانباز شده بود و قبل از اینکه دوستانش بالای سرش برسند تکفیری‌ها او را به رگبار بسته? و به #شهادت رسانده بودند. 🔸 #نوید بالای سرش بود که می‌گفت: «من گفتم #مادرت دوست ندارد اینطوری بروی، برای همین شهیدت کردند🌷» دستش را گرفته بود و گاهی #می‌خندید و گاهی گریه می‌کرد #شهید_نوید_صفری #شهید_سعید_علیزاده ❤️ @hemmat_hadi
💠پشتیبان ولایت 🔰سال دوم راهنمایی بود و ما در #کرج زندگی می کردیم . قرارشد که مقام معظم #رهبری برای دیدار با مردم کرج تشریف بیاورند. مردم همه جا را چراغانی کرده بودند. من به خانه? آمدم و دیدم که #رسول در خانه است. در حالی که نباید در آن ساعت از روز خانه می بود 🔰علتش را از رسول پرسیدم. گفت: امروز معلمشان سر کلاس گفته بود: ما نمی دانیم این #حکومت را چگونه باور کنیم از یک طرف می گویند #اسراف گناه است و از طرفی هم شهر را چراغانی کرده اند?!!! 🔰بروید ببینید در شهر چه خبر است ؟!!! حرفش که به اینجا می رسد رسول بلند می شود و می گوید: چراغانی که چیزی نیست، #جانمان را هم فدای آقا می کنیم. 🔰معلم هم عصبانی می شود و می گوید: #خلیلی باز تو حرف زدی؟! در این کلاس یا جای منه یا جای تو?! رسول هم از سر جایش بلند می شود ومی گوید: #شما استادی و من به احترام شما می روم #شهید_رسول_خلیلی(محمدحسن) ❤️ @hemmat_hadi
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر روایتی از دوست شهید 🔰 #صبح_جمعه که بیدار می شد، غسل جمعه می کرد می رفت امامزاده محمد می نشست تا ظهر، ظهر می رفت #نمازجمعه. 🔰ما داشتیم کار می کردیم می گفتم: حاجی چقدر #خونسرده چقدر بیخیال مردم هم میومدن پیشش خیلی خونگرم بود با هاش ارتباط برقرار می کردن. 🔰حاجی به قلب های مردم #بلد_سوریه حکومت می کرد. وقتی پشت بیسیم اعلام کردم حاجی دستشو گذاشت تو دست #شهیدهمت (شهید شد) 🔰این کلمه رو نمیتونستم بگم. نیم ساعت بعدش که اومدیم بلد، همه مردم بلد ، شاید بگم زن هاشون هم غصه دار شده بودن. هر کی میرسید به ما #تسلیت می گفت. خوشا به سعادتش ❤️ @hemmat_hadi
🔰دوشنبه بود. همه خانه برادرمان جمع بودیم. #جاےخالےسعید بدجور توی ذوق مان می زد. باسعید تماس گرفتیم سرحال بود و #شوق از صدایش می بارید.با همه مان صحبت کرد. همه می پرسیدند کی می آیی 🔰سعید این بار بر خلاف دفعات قبل، خیلی روشن و واضح گفت: #پنج_شنبه میام. با من هم صحبت کرد. بین حرف هایش بی هوا گفت: شاید دیگه #برنگردم. اگه برنگشتم هوای #مادر رو داشته باشین 🔰خون توی رگ هایم منجمد شد و حس از دست و پایم رفت. آن قدر حالم به هم ریخت که همه #متوجه_شدند. حالا همه اصرار می کردند که بگو #سعید چه گفت 🔰هر طور بود با جواب های بی سر و ته و سربالا #راضی شان کردم ولی وجودم آشوب بود حجم این دل آشوبه آن قدر زیاد بود که تنهایی تاب تحملش را نداشتم ولی جرات بازگو کردنش را هم #نداشتم. 🔰همه آماده بودیم. #مادر کلی تدارک دیده بود. گل سفارش داده بود. میوه و شیرینی خریده بود و یک گوسفندبرای #قربانی کردن جلوی پای سعید آماده کرده بود. 🔰سعید به وعده اش #عمل_کرد. گفت پنج شنبه می آیم. سرِ حرفش بود. بعد از 56 روز انتظار، او را پیچیده در پرچم سه رنگـ🇮 با نام " #شهید" که بر پیشانی بلندش نشسته بود برای مان آوردند. بدون این که دیگر از #نگاه_مهربان و #خنده های دلنشین او خبری باشد راوی:برادر شهید #شهید_سعید_علیزاده #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
برادر شهید: 🌸 آرزویش #شهادت در راه اسلام و قرآن بود و در آخرین سفری که به #کربلا داشت میگفت: من حاجتم را از آقا گرفتم. 🌸 یک روز قبل از شهادت، یکی از دوستانش که مجروح شده بود و اکبر به بالای سرش رسید، به اکبر میگوید: #محمود_بیضائی شهید شده و چند شب قبل از شهادتش در #خواب دیده بود که با تو (یعنی شهید شهریاری) در #باغی بزرگ و سرسبز در حال قدم زدن است. 🌸فردای آن روز اکبر هم در اطراف حرم مطهر #حضرت_زینب(ع) بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع #شهادت نائل شد. #شهید_اکبر_شهریاری #حافظ_قرآن #ذاکر_اهل_بیت ❤️ @hemmat_hadi
🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود یعنی #شادتر بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی هم قرار داشتیم #خنده را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز #برادر بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: مامان #حسین سر من و دوستم را با آجر شکست من با تعجب پرسیدم: چطور حسین که از شما کوچکتر است #سر دو نفر شما را با هم شکست 🔰حسین گفت: می‌خواستم #مارمولک بکشم، آجر را به دیوار زدم، #آجر دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود? بدون #وضو نمی‌خوابید دبستان بود اما صبح #دعای عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا📖 نمی‌خوابید، من که #مادرش هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت #زاهدان برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید #چادری باشد و با شرایط #پاسداری من کنار بیاید. #شهید_حسین_مشتاقی ❤️ @hemmat_hadi
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس. 💢حسین یه روحیه داشت اگر مثلا ورزش #رزمی میرفت یا هر ورزش دیگه ای برای " قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی" رضای خدا و خدمت در راه خدا بود.من این رو با اطمینان میگم 💢اصلا اینطور فکر نمی کرد که ورزش کنم برای سلامتی بدنم، نه، بلکه فقط #برای_خدا که آماده باشد برای کار 💢این رو همه می دونن که حسین آقا از وقتی که خودش رو پیدا کرده بود، پاکار اسلام و انقلاب بود و #نوکری امام حسین علیه السلام رو می کرد... ✍به نقل از ( دوست شهید) #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
#شب‌های_جمعه_و_یاد_شهدا 🔰دست خدا 🔹عباس #نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می‌خواند بعضی وقت ها که فراغت بیشتری داشت آیه «أِیّاکَ نَعبُدُ وَ أِیّاکَ نَستَعین» را #هفت_بار با چشمانی اشک بار تکرار می‌کرد. او همیشه نمازش را در #اول_وقت می‌خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می‌کرد. فراموش نمی‌کنم آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش #دلنشین‌تر از روزهای قبل بود. از گفته‌های او در آن روز یکی این بود که: وقتی اذان #صبح می‌شود، پس از اینکه وضوگرفتی، به طرف قبله بایست و بگو: «ای خدا! این #دستت را روی سر من بگذار و تا صبح فردا بر ندار» به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: «اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی‌تواند ما را #فریب دهد.» از آن روز تا به حال این گفته‌ی #عباس بی‌اختیار در گوش من تکرار می‌شود. #شهید_عباس_بابایی ❤️ @hemmat_hadi
🔰شهید مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد 🔸کارمند #کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی? علی آقا بودند. یعنی علی مجموعا" #۸یتیم را سرپرستی می‌کرد. 🔹تازه بعد از یک عمر زندگی با #علی فهمیدم که درآمدهایش? را کجا خرج می‌کرده و من که #مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! 💥یک #خیّر به تمام معنا بود 🔸پدر شهید مدافع حرم علی امرایی می‌گوید پس از #شهادت فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک? را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. #شهید_علی_امرایی(حسین ذاکر) ولادت: ۱۳۶۴/۱۰/۱۲ شهادت: ۱۳۹۴/۴/۱ درعا، سوریه ❤️ @hemmat_hadi
🌴شهید محسن حاجی حسنی کارگر هیچ گاه به دنبال #کسب_رتبه در مسابقات قرآنی نبود و همواره هدف خود را از تلاوت، کسب #رضای_خدا و تلاش برای ارائه تلاوت دلنشین? در جهت جذب جوانان به #قرآن کریم می دانست. 🌴این عزیز قرآنی و یاران #شهیدش و سایر اعضای کاروان قرآنی که در دنیا با قرآن مأنوس? بوده و در مواقف انبیا به شهادت رسیده اند🕊 یقینا در قیامت نیز بهترین #شفیعشان "این حصن حصین الهی و عروه الوثقای متین سماوی" خواهد بود. #شهید_محسن_حاجی_حسنی #شهید_منا ❤️ @hemmat_hadi
♦️برگشتم به حاج سعید گفتم: آخه من چطور این بدن #اربا_اربا رو شناسایی کنمخیلی به هم ریختم? رفتم سمت آن #داعشی? یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم ،سرش داد زدم:شما مگه #مسلمون نیستید? ♦️به کاور اشاره کردم که مگه او مسلمون نبود؟ پس #سرش کو؟ چرا این بلارو سرش آوردید؟ حاج سعید تندتند حرف هایم را #ترجمه می کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبود و باید از کسانی که اورا برده اند (القائم) بپرسید. ♦️فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای #اسلام می گوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید ♦️نماینده #داعش گفت: تقصیر خودش بوده. پرسیدم: به چه #جرمی؟ بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد: از بس حرصمون رو در آورد ✘نه اطلاعاتی به ما داد ✘نه اظهار پشیمونی?کرد ✘نه #التماس کرد! تقصیر خودش بود...! #شهید_محسن_حججی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🌸لبخند خدا 💢از مدرسه بر می گردد و با ناراحتی وارد خانه می شود و یک گوشه می نشیند و به مادر می گوید: «من دیگر مدرسه نمی روم». 💢مادر دلیل ناراحتی اش را که می پرسد و عصمت می گوید: «من می خواهم با #حجاب_کامل به مدرسه بروم. خانم مدیر می گوید یا باید لباس فرم مدرسه را بپوشی یا اجازه ورود به مدرسه را نداری. من دیگر مدرسه نمی روم. لباس فرم لباس پوشیده ای نیست!» 💢مادر #مربی عصمت است و پرورش دهنده ی روحش. کسی که عصمت، عصمت بودنش را مدیون تربیت اسلامی اوست. فردا می رود مدرسه تا پرونده ی عصمت را بگیرد. به مدیر می گوید :« من چهار دختر دارم. می‌خواهی بلیط جهنم را برای خودم بخرم و دخترانم را بی‌حجاب کنم! برای آخرتم چه کنم!» 💢و این جا #اعتقادات عصمت و #اقتدار کلام مادرش بر قانون مدرسه #غالب می شوند و عصمت با پوشش کامل به مدرسه می رود و همرنگ جماعت نمی شود تا لبخند خدا را ببیند. #شهیده_عصمت_پورانوری🌷 #شهید_شاخص_سال98 ❤️ @hemmat_hadi
#سیره_شهدا 🔸 #حسینیه مشکل داشت، مداح هم نداشتیم.چندروزی #زیارت_عاشورا تعطیل شدوقتی فهمید، عصبانی شد و #بازخواستم کرد. 🔹می گفت: لازم نیست #حتماً یک نفر خوش صدا دعا بخواند. مهم با صدای خوب خواندن نیست مهم این است که توی جبهه اسلام، خواندن #زیارت_عاشورا فراموش نشود? راوی: همرزم شهید #شهید_میرقاسم_میرحسینی ❤️ @hemmat_hadi
🌹جهاد جوان 🌸جوان بسیار #باحیایی بود. در لبنان زندگی بسیار سخت است آن هم برای یک جوان #مذهبی و حزب اللهی. 🌸همیشه وقتی میرفتیم بیرون سرش #پایین بود. دائم و سریع هم کارش را انجام میداد که برویم و زیاد در این فضاها نمی ماند. 🌸مهمانی که میرفتیم یا در جمعی اگر حضور داشت لبخند دائم بر لب هاش بود اما با همان چهره مهربان و #خندان دینش را حفظ میکرد.. 🌸گاهی در جمع دوستانمان اگر از بچه ها حرفی ناشایست میشنید با همان خنده اش متذکر میشد به آن ها. 📚 به روایت دوستان شهید #شهید_جهاد_مغنیه🌷 #فرزند_شهید_عماد_مغنیه ❤️ @hemmat_hadi
✍ #خاطره_شهدا 🌷دوران دبیرستان بودیم.. ابراهیم عصر ها رو توی بازار کار می کرد و درآمد نسبتا خوبی داشت اما مرد همسایه از دنیا رفته بود و همسایه وضعیت مالی درستی نداشت.. 🌷ابراهیم هر وقت حقوقش رو می گرفت بیشتر در آمدش رو به این خانواده می داد، حتی بیشتر اوقات غذایی هم که در منزل طبخ می شد رو برای این خانواده می برد.. 🌷این کار ابراهیم تا زمان شهادتش ادامه داشت و فقط مادرش از این جریان خبر داشت... #شهید_ابراهیم_هادی🌹 شادی روحش #صلوات ❤️ @hemmat_hadi
🔻همسر شهید حججی: ‌ 🌷دوران #عقدمان یک سال و هشت ماه طول کشید. بعد از چند دفعه بالا و پایین کردن زمان مراسم، بالاخره جدی جدی افتادیم دنبال برگزاری #عروسی. 🌷نزدیک خانه پدرم، خانه ای #اجاره کردیم و جهیزیه چیدیم. سر جهیزیه خریدن با محسن خیلی ماجرا داشتیم. مدام با پدر و مادرم کل کل داشت که چرا اینقدر پول خرج می کنید و ما اصلا به این لوازم نیاز نداریم. 🌷گیر داده بود که مبل نمی خواهیم. نگران بود: « شاید یکی که نداره بیاد و ببینه و دلش بخواد!» ‌ ‌📕 کتاب سربلند #شهید_محسن_حججی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
#سیره_شهدا 💢نصیحت های ابراهیم به مردی که #حجاب_همسرش برایش مهم نبود: ♦️دوست عزیز! همســر شما برای #خود شماست، نه برای #نمایش دادن جلوی دیگران می دانی چقدر از #جوانان با دیدن همسر #بی_حجاب شما به گناه می افتد؟ #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
🌴از سرشب حالتی داشت که احساس کردم میخواهد #چیزی به من بگوید بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: "بابا خبر داری #ضد_انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده اجازه میدی #برم اونجا؟" 🌴گفتم: #بله چرا اجازه ندم فرمان امامه همه باید دفاع کنیم، گفت: میدونید اونجا چه خبره! جنگ جنگه #نامردیه؛ احتمال برگشت ضعیفه! گفتم: میدونم از همون اول که به دنیا اومدی با خدا #عهد کردم که تو را وقف راه حق و دین کنم آرزویم بود تو در #این_راه باشی. 🌴خندید و صورتم را بوسید بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: "آن شب آقاجان #امتحان_اللهیش را خوب پس داد! " نقل از: پدر شهید #شهید_محمود_کاوه ❤️ @hemmat_hadi
☘همســـرم مثل #شهدا بود.. متواضع و صبور و فروتن؛ و خیلی #مهربان بود. 🌿روزی یک ساعت #قرآن میخواند. علاقه اش به #شهدا توصیف ناپذیر است. کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نورمیرفت. ☘با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و #دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی #صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. 🌿اکبر برای #شهادت خیلی تلاش کرد #خالصانه برای سپاه کار کرد. می‌گفت: حاضرم برای #سپاه مجانی کار کنم. راوی: #همسر_شهید #شهید_اکبر_شهریاری ❤️ @hemmat_hadi
‌ 🔹اعتقادش این بود که یک کار را وقتی شروع کرد تا انتهایش برود. اهل امر به معروف بود نه فقط با زبان‌. ‌ 🔸️با یکی از دختر های کم سن و سال فامیل درباره اهمیت #حجاب صحبت کرد. نگاه او را با دلیل و #منطق به این واجب شرعی تغییر داد. 🔹دلش به همین قدر کار خوش نماند. به بهانه‌ایی #چادری خرید و به او هدیه داد تا هم محبتش را نشان بدهد و هم راه محجبه شدن را جلوی پایش باز کند. ‌ #شهید_سعید_کمالی_کفراتی🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ❣همیشه منتظر بود به خلق خدا #یاری دهد.هیچ کاری نزد او اینقدر ارزش نداشت و برایش وقت نمیذاشت! ❣همه ی کارها، رفتارها، حرف زدنها و حتی ورزش کردنش برای خدا بود...در همه چیز #خدا را میدید. ❣دست یاری تنها سمت خدا دراز میکرد. از رازها و دردهای دلش تنها خدا باخبر بود...چه حرفها که نداشت و چه غم ها که بر دلش تلنبار شده بود اما...فقط خدا از حال دل او آگاه بود... ❣تا او بود، همه چیز خوب بود...همه #راضی بودند،خوشحال و شکرگزار بودند...اصلا ابراهیم که بود انگار خدا در آن حوالی #قدم_میزد... ❣ابراهیم دست خدا بود، دستی که برای #کمک به مردم دراز شده بود و چه دلها که #شاد میکرد این دست خدا... ❣برای خدا کار کردن و شاد کردن دل بندگان خدا انقدرا هم سخت نیست، مثل ابراهیم باشیم? #شهید_ابراهیم_هادی 🌷 ❤️ @hemmat_hadi