eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
345 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ #خاطرات 🍃در ایام #زلزله_رودبار که محمودرضا کودکى٩ ساله بود، پس از وقوع زلزله که سازمان هاى امدادى شروع به جمع آورى کمک هاى مردمى کردند به خانه آمد و گفت: مادر میخواهم به زلزله زدگان کمک کنم. ☘گفتم پسرم آفرین کار خوبى میکنى بگذار شب پدرت بیاید خانه از او #پول میگیریم، میبرى تحویل میدى. محمودرضا گفت نه مادر الان وضعیت آنها خیلى #اضطرارى است و تاشب دیر میشود من میخواهم از #وسایل_خانه چیزى بدهم. 🌿وقتى شب پدرش به خانه آمد جریان را گفتم که هزینه اى را کمک کند اما محمودرضا پول را نگرفت و گفت من ظهر کمک کردم خودم. 🍀بعد از چند سال متوجه شدیم #پتوى نو اما قدیمى که در خانه داشتیم را برداشته وبه محل جمع آورى تحویل داده است. #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۲ آذر ۱۳۹۸
🍃🌸🍃🌸 ابراهیم به تنها چیزی که فکر نمی کرد #مادیات بود. می گفت روزی را خدا می رساند. #برکت پول مهم است. کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد. #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
۱۳ آذر ۱۳۹۸
#کمک_به_نیازمندان ❣آقارضا خیلی مهربون و دلسوز بود.🍃 همیشه به فکر #نیازمندان بود و دوست داشت به طرق مختلف کمک کنه. ❣بعد مأموریت اولش که از سوریه برگشته بود، به من گفت: خانم، دوست دارم هفته ای یه بار، یه غذای درست و حسابی بگیریم و بریم #خونه_نیازمندی. ❣باهم سر یه سفره بشینیم و غذا بخوریم.🌺 براشون یه مقدار پول هم بذاریم. «چه خوب میشه که شهدا رو الگوی خودمون قرار بدیم.» #شهید_سیدرضا_طاهر🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۳ آذر ۱۳۹۸
خاطرات شهید 🌷 🌷داشتیم برای #عملیات آماده می شدیم #اذان_صبح گفتند، سریع آمدیم توی چادر تا نمـــاز بخونیم و حرکت کنیم 🌷منطقه شناسایی شده بود و بمباران? شروع شد توی #چادر مشغول نماز خواندن بودیم که دو سه تا راکت افتاد کنار چادر ما برادری که درحال تشهد بود یهو به #سجده رفت وهمانطور ماند... 🌷دیدم از کنار پیشانی اش رگه خونی بیرون زد یاد ضربت خوردن #حضرت_علی(ع) افتادم این بچه ها به آقای خودشان اقتدا کردند حتی #شهادتشان هم علی گونه بود... #شهید_یوسف_شریف ❤️ @hemmat_hadi
۱۳ آذر ۱۳۹۸
#زیباترین_شهادت🌷 🌺ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی که ⇜دست احدی بهت نرسه ⇜کسی تو رو #نشناسه 🌾خودت باشی و آقا، #مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره این #خوشگلترین_شهادته 🔸تو پلاکت را دادی که گمنام شوی 🔹من دویدم که نامدار شوم 🌾حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام_تو در دل تمام انسان‌ها #شهید_ابراهیم_هادی ❤️ @hemmat_hadi
۱۴ آذر ۱۳۹۸
#عاشقانه_‌شهدا روزی که #مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار است. #مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به دنیا می‌آید. گفتم: نه ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید #نگران برگردد... مدام میگفت: من مطمئن باشم #حالت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است گفتم: خیالت راحت همه چیز #مثل_قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمدو چهار روز بعد #ابراهیم آمد... بدون اینکه سراغ بچه برود آمد پیش من گفت: #تو حالت خوب است ژیلا؟ چیزی کم و کسر نداری بروم #برات_بخرم؟! گفتم: احوال #بچه را نمی‌پرسی گفت:‌ تا خیالم از #تو راحت نشود نه! وقتی به خانه می‌آمد دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم همه کارها را #خودش می‌کرد. لباس‌ها را می‌شست، روی در و دیوار اتاق پهن می‌کرد. #سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه #فقط_بااو بود. #شهید_محمدابراهیم_همت ❤️ @hemmat_hadi
۱۴ آذر ۱۳۹۸
🔸تقریبا یک سال قبل یکی از #همسایه ها نون? پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره که #حامد عصری برگرده بخوره? 🔸حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق? نون رو برداشت، نشون میداد خیلی #گرسنه هستش. پرسید: مامان این ها رو #بابا خریده گفتم: نه پسرم فلان همسایه آورده. همون لحظه نون رو #گذاشت زمین. اخلاقش رو میدونستم. دلم? یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد.. 🔹فرداش کمی آرد و وسایل لازم رو خریدم? دادم همسایه که برای #حامد نون بپزه. عصری که اومد، نونا رو دادم به حامد که بخوره. گفت: دیروز که گفتم نمیخورم. گفتم: حامد وسایلشو خودم خریدم دادم درست کرده. نگام کرد گفت: مامان، پول برق و آب رو کی داد 🔸فرداش #دوباره وسایل خریدم و از همسایه خواستم ماکروفر رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. #نان رو آماده کردیم. از همسایه خواستم فعلا ماکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون? درست کردیم. 🔹عصر که اومد، گفتم: حامد دیگه هیچ #بهونه ای نداری،? همسایه اومد خونه ی خودمون، ماکروفرم نذاشتم ببره که ببینی همه چی #حلاله. گفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه #راضی بوده و یا از رو رودربایستی ماکروفر رو نیاورده؟! آخر سرهم نخورد 🔸لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد. خیلی به #حلال و #حرام حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده تا زمانی که مطمئن نمیشد #اصلا دست به غذا یا خوراکی نمی برد به نقل از: مادر شهید #شهید_حامد_جوانی ✍شهيد نوشت: باشد كه عامل به اين رفتار هاي #شهيدگونه باشيم...... ❤️ @hemmat_hadi
۱۴ آذر ۱۳۹۸
💠بامرام ترین آدم ✅یادم هست، تو دوره آموزشی بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت آسایشگاه. بعد از اون همه تمرینات سخت تازه باید مثل بچه آدم می رفتیم و پوتین هامون را #واکس می زدیم ✅ما نای #ایستادن رو به رو پاهامون رو هم نداشتیم واکسن زدن که جای خودش رو داشت تو اون حالت که منتهای آمال ما این بود که بچسبیم به زمین و #استراحت و .... ✅ #حسین پوتین همه بچه‌ها را برد و واکسن زد و اومد نشست روبرویمان آن لحظه احساس کردم #بامرام_ترین آدم روی زمین نشسته روبروی من راوی: حسین کاید خورده سال ۱۳۹۵ دوره آموزشی تبریز #شهید_حسین_ولایتی_فر ❤️ @hemmat_hadi
۱۵ آذر ۱۳۹۸
🔻یكی از دوستان شهید تاجبخش كه مدت 11 سال افتخار رفاقت تنگاتنگ با شهید را داشت گفت: 🔹تاكید شهید تاجبخش بر اقامه نماز به ویژه نماز_اول_وقت از خصوصیات بارز این شهید بود? كه هیچوقت ترك نمی شد و همیشه #پیگیر نماز بچه های مسجد بود.  در روزهای پیش از شهادت شهید تاج بخش برای حضور فعالتر قشر نونهالان و نوجوان در مسجد جوایزی خریده بود، كه قرار بود به نونهالان و نوجوان اهدا كنیم، ولی به دلیل حضور در سوریه و شهادت وی، جوایز هنوز اهدا نشده و قرار است به صورت تبرك به این قشر اهدا كنیم.  🔸دوستی با شهید تاج بخش افتخاری برای من بود و در مدت چند سال اخیر همراه و #رازدار_شهید والامقام محمد تاجبخش بوده ام. آن شهید بزرگوار ضمن تقّید شدید به نماز اول وقت و قرائت همه روزه دعای_عهد پس از نماز صبح، نسبت به انجام واجبات و در حد امكان مستحبات حســاسیت ویژه داشت، و دوری راه از منزل تا محل برگزاری نمازجمعه، #هیچگاه او را از شركت در این آیین باز نداشت 🔹شهید تاجبخش بیشتر اوقات تمام و یا بخش قابل توجهی از حقوق خود را برای رفع مشكلات مردم به عنوان قرض_الحسنه یا بدون عوض می داد، و در جواب آنها كه علتش را جویا می شدند ، به این آیه قرآن استناد می كرد كه هركس در راه خدا چیزی یا پولی #قرض دهد، خداوند 10 برابر به وی بر می گرداند.  #شهید_محمد_تاجبخش #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۵ آذر ۱۳۹۸
༻💠༺ بارگاهی که به شهر قم به پاست هم برای نجف هم کربلاست خاک اورا غرق بوسه می کنم چون که جای پای اربابم رضاست ✨سالروز وفات حضرت معصومه سلام‌ الله‌ علیها تسلیت باد✨ ❤️ @hemmat_hadi
۱۵ آذر ۱۳۹۸
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ ⚫️انا لله و انا الیه راجعون بزرگواران به نیابت از اموات مومن علل خلوص مادر محترمه برادر عزیزمون حاج رضوان یکی از مدیران با اخلاق ایتا ختم قرآنی هدیه به پیشگاه مقدس حضرت حجت (عج) گرفته شده عزیزان لطفا جزء انتخابیتون رو پی وی ارسال کنند🙏🏻 🥀5 🥀6 🥀7 🥀8 🥀9 🥀10 🥀11 🥀12 🥀13 🥀14 🥀15 🥀16 🥀17 🥀19 🥀20 🥀22 🥀23 🥀24 🥀25 🥀26 🥀28 🥀29 🖤عزیزانی که تواناییش رو دارن بزرگواری میکنن نماز لیله الدفن رو هم به‌جا بیارن🙏 ☜یک هفته مهلت قرائت 🔘اللهم عجل لولیک الفرج🔘 @shahidhadi
۱۵ آذر ۱۳۹۸
#هادی_دلها 🔸روزها در #بازار_آهن کار می کرد و عصرها با موتور? 🔹با پولی که می گرفت گره بسیاری از دوستان و آشنایان به خصوص #نیازمندان را باز می کرد? #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 ❤️ @hemmat_hadi
۱۵ آذر ۱۳۹۸
#عاشقانه_شهدا❤️ 🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان #چای روی سکوی وسط خیابان #منتظرم می‌ایستاد. 🌸وقتی چای و قند را به من تعارف می‌کرد، حتی بچه مذهبی‌ها هم #نگاه می‌کردند. 🌸چند دفعه دیدم خانم‌های مسن‌تر #تشویقش کردند وبعضی‌هایشان به شوهرشان می‌گفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره! 🌸ابراز #محبت های این چنینی و می‌کرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود. حتی می‌گفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن! ‌ 🌸ولی خیلی بدش می‌آمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه می‌روند. می‌گفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟ ‌اعتقادش این بود که با خط کش #اسلام کار کن ‌ 📚قصه دلبری ‌#شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۶ آذر ۱۳۹۸
🌸براي محمدحسين پاسدار و جايگاه #پاسداري وراء يك لباس و شغل نظامي بوود، بارها ديده بودم كه آرم سپاه رو روي لباس پاسدارها ميبوسيد، 🌸احترام و #ارزشي براي اين شغل قائل بود كه منزله ي مادي و دنيايي اش اصلا به چشم نمي آمد، پوشيدن لباس سبز سپاه و خدمت در اين جايگاه رو جزء #عبادت ميدونست. #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم #من_یک_سپاهی_هستم ❤️ @hemmat_hadi
۱۶ آذر ۱۳۹۸
🔰شلوار یخ زده و پاهای خونی 🔹آخرین مسئولیت #شهید_پلارک، فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و #شکم مجروح شد، اما کمتر کسی می‌دانست که او مجروح شده است. 🔸اگر کسی در باره حضورش در #جبهه سوال می‌کرد، طفره می‌رفت و چیزی نمی‌گفت 🔹یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. #زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر #یک_نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه #مریض شوند." 🔸یکی یکی بچه‌ها را به دوش کشید و به طرف دیگر #رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که #یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود #شهید_احمد_پلارک #سالروز_شهادت 🌷 #شهیدی_که_مزارش_آکنده_از_بوی_عطر_است. ❤️ @hemmat_hadi
۱۶ آذر ۱۳۹۸
#سند_شهادتم_امضا_شده.... 🌺‌به محسن گفتم: تصمیمت واسه رفتن جدیه؟؟؟ با اطمینان گفت: آره. با اون #لبخندهای همیشگی نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من شهید میشم 🌺منم گفتم: هممون آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست. دوباره گفت: خودم #خواب دیدم و میدونم سند شهادتم امضاء شده... 🌺عشق شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از شهادتش #آگاه بود... #شھید_محسن_قوطاسلو 🌷 #اولین_شهید_مدافع_حرم_ارتش ❤️ @hemmat_hadi
۱۷ آذر ۱۳۹۸
جاے شهید بیضائی خالی ڪه😔 رفیقش میگفت: خیلی دلتنگش بود یه شب تو خواب دیدمش پرسیدم الان کجایی؟چیکار میکنی؟ گفت همیشه و همه جا همراه اصحاب اباعبدالله هستم #شهید_محمودرضا_بیضایی ❤️ @hemmat_hadi
۱۷ آذر ۱۳۹۸
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند امروز 17 آذرماه سالروز شهادت حر انقلاب اسلامی، شهید جاوید الاثر" شاهرخ ضرغام " عزیزه . یادش گرامی و روحش شاد . سلامتی امام زمان و شادی روح امام عزیز و شهدا صلوات . اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم . #سالروزشهادت
۱۷ آذر ۱۳۹۸
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ ⚫️انا لله و انا الیه راجعون بزرگواران به نیابت از اموات مومن علی الخصوص مادر محترمه برادر عزیزمون حاج رضوان یکی از مدیران با اخلاق ایتا ختم قرآنی هدیه به پیشگاه مقدس حضرت حجت (عج) گرفته شده عزیزان لطفا جزء انتخابیتون رو پی وی ارسال کنند🙏🏻 🥀10 🥀13 🥀14 🥀15 🥀16 🥀17 🥀19 🥀20 🥀25 🥀26 ☜یک هفته مهلت قرائت 🔘اللهم عجل لولیک الفرج🔘 @shahidhadi
۱۷ آذر ۱۳۹۸
🔰گذشـــتن از عزیزتــرین هـا 🔸من در مدتے نزدیڪ بہ یڪســـال هـم با #حامد در ستاد کنگرہ شهدا همکار بودم و هـم با یڪدیگر هـمسایــہ دیوار بہ دیواربودیم ، دغدغہ اش در رابطہ با جمع آورے اطلاعات و #خاطرات_شهدا بہ شڪلے بود ڪہ داوطلبانہ تا ساعاتے از شب بہ دنبال ضبط و #ثبت_خاطرات هـمرزمـــان شهـدا بود. 🔹صبح هـا ڪہ با یڪدیگر بہ محل کار میرفتیم یڪسرہ #خندہ و شوخے بود و من ڪہ در حرف ڪم مے آوردم شروع میڪردم بہ مشت زدنش حامد میخندید و در عوض موقع پیادہ شدن براے اینڪہ من را اذیت ڪند درب ماشین را تا آخر #باز میگذاشت و میرفت 🔸خانہ هـم ڪہ میرسیدیم صداے شلوغ ڪارے و توپ بازے و ... کاملاً شنیدہ میشد، وقتے بہ #حامد مے گفتم بازے رو بزار دیرتر، میگفت: «اول ڪہ رسیدم خونہ باید با #ریحـــانہ بازے ڪنم» 🔹خیلے بہ #ریحانہ وابستہ بود ... براے نزدیڪانے ڪہ وابستگے حامد بہ دخترانش را دیدہ بودند، اینڪہ حامد چگونہ از دخترانش دل ڪند و براے جهــــاد راهـے #سوریه شد ســـوالے است که جوابے ندارد. #شهید_حامد_کوچک_زاده #شهید_مدافع_حرم 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
۱۷ آذر ۱۳۹۸
🌸🍂 #الگو_بردارے_از_شهدا ♦️ #همیشه روی لبش لبخند بود نه از این بابت که مشکلی ندارد من خبر داشتم که او با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می کرد... ♦️اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که می فرماید: ⚜مومن شادی هایش در چهره‌_اش وحزن و اندوهش در درونش می باشد. ♦️اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره‌ای بـود کـه با لبـخند آراسـته شده بـود و رفـاقت با او هیچ کـس را خسته نمی کرد #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۸ آذر ۱۳۹۸
#باب_الجواد..🌺🍃 🔹همیشه تو سفر #مشهد، دوست داشت موقع ورود به حـرم #امام_رضا عليه‌السلام از ورودى "باب الجـواد" وارد بشه، هتـل ما داخل خیـابان نـواب بود، اگه می‌خواستیم از #باب_الجواد بریم داخل، باید مسافت زیادی را می‌رفتیم. 🔸موقع رفتن که می‌شد، می‌گفت: من دور میزنم از ورودی باب الجـواد میام داخل ، هرکس دوست داشت می‌تونه با من بیاد تقریباً همه ی #بچه‌ها همراهش می‌رفتند. 🔹قبل وارد شدن به #حرم می‌گفت: بریم #وضو بگیریم وبعد وارد بشیم، بچه‌ها شاکی می‌شدند که هوا سرده ما تو هتل وضـو گرفتیم، امّا می‌گفت: این وضو را به #نیت امام جـواد(ع) بگیرید. 🔸وقتی وارد می‌شدیم، مقید بود #زیارت_عاشورا بخونـه، مُهر، تسبیح و زیارت عاشورا، تنهـا توشه‌هایی بود که #همیشـه می‌شد تو لباسِ آقا حجت🌷 پیدا کرد. راوی: دوست شهید #شهید_حجت_اصغری #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۸ آذر ۱۳۹۸
۱۸ آذر ۱۳۹۸
🍂 #عباس خبر دار میشه وضعیت بچه ها خوب نیست. با یه نفر با ماشین? میرن جلو یه جایی #کنار_دیوار پارک میکنه تا بیان پایین، با موشک ضد تانک ماشین رو میزنن تا پیاده بشن #بین_درو_دیوار میسوزه 🍂حاجی گریه کرد و شونه هاش میلرزید. حاجی گفت: من #جنازشو دیدم. ✘نه #پهلو مانده بود ✘نه صورت ✘نه چشم 🍂حقش بود مثل #حضرت_زهرا(س) شهید بشه {تو آتیش،بین در و دیوار با پهلو وصورت زخمی} حاجی براش اسم گذاشت عباس #جوان_مومن_انقلابی #شهید_عباس_داشنگر #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۸ آذر ۱۳۹۸
🔰شهید مظلوم و #دست_بسته 🔸عکس شهید در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۳ توسط «احسان رجبی» به ثبت رسیده است. محل عکس برداری ارتفاع ۱۱۲، واقع در شمال منطقه عملیاتی فکه است! 🔹پیکر این #شهید که پس از ۱۲ سال، چهره نمایانده است، ویژگی بسیار بارز و تکان دهنده ای دارد. دست ها و پاهای جسد، با سیم تلفن "بسته" شده و در غربت و #مظلومیت بی مانندی، به احتمال قوی، #زنده_به_گور گردیده است. سیم تلفن پیچیده به دور پاها، به خوبی مشخص است 🔸این رفتاری است که بعضی ها با بسیاری از رزمنده های مظلوم گرفتار شده، در حلقه ی محاصره ی فکه کردند.... شهــــدا... #شرمنده_ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️ @hemmat_hadi
۱۹ آذر ۱۳۹۸
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی #محاسنت را می گیرند سرت را می برند⚡️ #شهید_سیاوشی می گفت: 🍃این اشک ها و گریه هایی که برای #امام_حسین(ع) کرده ام، به محاسنم ریخته شده است. 🍂من #محاسنم را نمی زنم و ‌خود ارباب نمی گذارد، این #سر من دست داعشی ها بیوفتد. #شهید_امیر_سیاوشی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۱۹ آذر ۱۳۹۸
ابراهیم در هر سه وعده روی بلندی می ایستاد و #اذان می گفت، همیشه با پخش نوای ملکوتی اذان ابراهیم گلوله باران دشمن #شدت می گرفت نمی دانم از چه چیزی #وحشت داشتند یادم هست یک روز، در کنار اصغر وصالی و #ابراهیم و چند نفر از نیروها نشسته بودیم شخصی به ابراهیم اعتراض کرد که چرا در هر موقعیتی، حتی زمانی که در #محاصره هستیم اذان می گویی؟! آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن! این سۇال در ذهن بسیاری از افراد بود اما شاید #جرئت نمی کردند بیان کنند همه منتظر جواب شدند، #ابراهیم کمی فکر کرد و چند جمله بیشتر نگفت تمام افراد جواب خودشان را گرفتند ابراهیم گفت: مگه توی #کربلا امام حسین (ع) محاصره نشده بود چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟ بعد مکثی کرد و گفت: "ما برای همین #اذان_ونماز با دشمن میجنگیم." #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
۱۹ آذر ۱۳۹۸
🔰پزشکی که از فرودگاه سوریه همراه حامد بود و در حین پرواز از او #مراقبت می‌کرد، خیلی منقلب شده بود. سوال کردم: #دکتر حال برادرم چطوره گفت: عینه خودشه ..! 🔰گفتم: چی عینه خودشه؟! چندین مرتبه دیگر با حالی #مبهوت، همین کلمات راتکرار کردوگفت: #حامد مثلهِ حضرت عباسه وقتی اولین بار دیدمش انگار #حضرت_اباالفضل رودیدم. دستان قطــع شده و پیکر #بی‌چشم وبدن پر از ترکش حامد حال همه را منقلب می‌کرد. 🔰حامد ۴۲ روز در #کما بود و نهایتاً در چهارم تیر سال ۹۴ در شب‌های ماه مبارک رمضان، به #شهادت رسید آن زمان بحث مدافعان حرم هنوز درمیان مردم جا نیفتاده بود موضوع #امنیتی بود و تشییع پیکرها هم خیلی با شکوه برگزار نمی‌شد. تشییع پیکر حامد به عنوان #مدافع_حرم برای اولین بار در تبریز علنی شد. 🔰وقتی #خبر_شهادت به دوستانش رسید، پایگاه بسیج و هیئت های مذهبی تا اذان صبح به صورت کاملاً خودجوش و بدون اجازه از ارگان‌ها، بنرهایش را در سرتاسر شهر نصب کردند در واقع مسئولین در عمل انجام شده قرار گرفته بودند. تشییع #باشکوهی هم برگزار شد. راوی: برادرشهید #شهید_حامد_جوانی 🌷 ❤️ @hemmat_hadi
۲۰ آذر ۱۳۹۸
🔰کمک کار حرفه‌ای 🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفه‌ای بود از کمک به دوستان و آشنایان بگیر تا کمک های #مخفیانه به خانواده‌های نیازمند ای که بعد از #شهادتش🌷 معلوم شد 🔹یکی از دوستان تازه می خواست عروسی بگیرد و خانه ای در یکی از روستاهای اطراف #کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که #تازه_عروسِ رفیقش در خانه‌ای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا و پر رنگ و لعاب✨ باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند 🔸که آخر کار هنگام #تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد #خانه_خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند و تا تعمیر سقف برود خانه #مادرش. 🔹در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و #مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر بنده خدا چند وقتی بود که سفارش #کار نداشت و وضع مالی اش خراب شده بوده حامد در آن ایام به هر #بهانه ای به خانه آنها سرکشی می‌کرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول می گذاشت وقتی حامد #شهید_شد آن بنده خدا در بین گریه ها و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد. #شهید_حامد_کوچک_زاده ❤️ @hemmat_hadi
۲۰ آذر ۱۳۹۸
🔻مادر شهید 🔰همه می‌دانستند #من_ومجید رابطه‌مان به چه شکل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا مریم خانم و #پدرش را آقا افضل صدا می‌کرد. ما هم همیشه به او #داداش_مجید می‌گفتیم. 🔰آن‌قدر به هم نزدیک بودیم که وقتی رفت همه برای آنکه آرام و قرار داشته باشیم در خانه‌مان #جمع می‌شدند. وقتی خبر #شهادتش پخش شد اطرافیان نمی‌گذاشتند من بفهمم لحظه‌ای مرا تنها نمی‌گذاشتند. 🔰با اجبار مرا به خانه برادرم بردند که کسی برای گفتن #خبرشهادت به خانه آمد، من متوجه نشوم. حتی یک روز عموها و برادرهایم تا ۴ صبح تمام پلاکاردهای دورتا دور #یافت‌آباد را جمع کرده بودند که من متوجه شهادت پسرم نشوم 🔰این کار تا ۷ روز ادامه پیدا کرد و من چیزی نفهمیدم ولی چون تماس نمی‌گرفت بی‌قرار بودم. یکی از دخترهایم درگوشی همسرش #خبر_شهادت را دیده بود و حسابی حالش خراب‌شده بود 🔰او هم از ترس اینکه من بفهمم خانه ما نمی‌آمد آخر از تناقضات حرف‌ هایشان و #شهید شدن دوستان نزدیک مجید، فهمیدم #مجیدمن هم شهید شده است. #شهید_مجید_قربانخانی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
۲۰ آذر ۱۳۹۸