eitaa logo
سلام بر ابراهیم
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
413 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍✨ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند ڪه ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، ڪتاب را خوانده بود و هر وقت از ڪنار تصویر او رد می شد سلام میڪرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به ڪانال ڪمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌ڪرد. 🌷 هرزمان یڪی از اساتید دانشگاه ڪه همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 ڪه دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری 🌷 بیشتر ڪتابها را خوانده بود و در ڪنار مزار یادبودش عڪس یادگاری گرفت. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرڪز خاصی داشت. اما یڪی از مسئولین لشکر فاطمیون به ما مراجعه ڪرد و گفت: برای اوقات بیڪاری رزمندگان احتیاج به ڪتاب داریم. تعداد زیادی از ڪتابها از جمله سلام بر ابراهیم به آنها هدیه شد. بعدها از برڪات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و... در مراسم روز جوان، ڪه یڪی از مسئولین فاطمیون بود حضور یافت. ایشان از جانبازان مدافع حرم بودند و در مراسم توسط استاد پناهیان از ایشان تقدیر شد. 🌷مرتضی نیز عاشق ابراهیم بود و مدتی بعد، به کاروان شهدا پیوست ♦️هرکسی با یڪ شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت♦️ ₍₍ برای سلامتی عزیزی که مطالب را اماده کردند و نشر میکنند صلواتی هدیه میکنیم ₎₎ 🌷: @hemmat_hadi
🌷 🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه بود👇👇 🌷 💠 الگویی بنام ابراهیم: 💟⇦•مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک حرفه ای، خوش صدا و سیما و یک در کار اطلاعاتی است و .... 💟⇦•آن مرد بزرگ بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و او برای ما حرف می زدند. بعد از مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد. 💟⇦•وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در ، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد. 💟⇦•داوود او را خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و ابراهیم را ادامه دهد. اواخر سال 1361 بود که با داوود بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی. 💟⇦•عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: !! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود اومده! 💟⇦•داوود هم با خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما کل ابرامم نمیشیم. 💟⇦•بعد جلسه همه با داوود کلی یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو کنی؟؟؟ من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو با ابراهیم داشت.... 🌷 شادی روحش @hemmat_hadi🌷
#شهید_داوود_عابدی 👈شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود. ❣شادی روحش #صلوات 🌷 @hemmat_hadi
💠استخـاره و توسـل بہ حضـرت مـادر (س) 🔸ستـون گردانـها پشت مـانـده ؛تشویـش و اضـطراب در چهـره‌ی بیشـتر فـرماندهان موج می‌زنـد ،تـا دقـایقی دیگـر عملـیات اعـلام می‌شـود📣 بـاید ڪاری ڪنیم امـا .... 🔹 در تاریڪی شب خـودش را بہ رسـاند؛وقـتی حسـیـن شرایـط را برای او توضـیح داد ڪمی فڪر ڪرد بہ اطـراف و سنگـر های دشمـن نگـاه ڪرد بعـد پرسـید راهـکار های دیگـر چگونـه اسـت ؟ می‌شود از مسـیر دیگـه ای رفـت ⁉️ 🔸یڪی از بـچه هـای راهڪار دیگـری را در سمـت راسـت منطـقه‌ی عملـیاتی بہ او نـشان داد. امـا گـفت : ایـن مسیـر شـناسـایی نـشده🚫 🔹همـه نـاراحـت بودنـد . فرصـت فڪر ڪردن هم نداشتیم چه رسدبہ شـناسایی محـورجـدیـد مصطـفی ڪوچڪش را از جیب برداشـت و در دسـت گرفـت ، در تاریڪی شـب بہ حضـرت زهـرا (س) پیـدا ڪرد، در درون خـودش ڪلماتی را نجـوا ڪرد بعـد هـم اذڪاری گـفت و قـرآن را بـاز ڪرد... 🔸نگاهی بہ صفـحه‌ی بـاز شـده انـداخت و خـیلی قاطـع و محڪم گـفت : از این محور نمی‌رویـم! بعـد محـور سمـت را نشـان داد و گـفت: از اینـجا می‌زنیـم بہ دشـمن ! سـمت راسـت منطـقه ای بہ نـام «بـاغ شمـاره هفـت» بـود 🔹چنـد تـن از فرمـانـدهان ڪردند. گفـتند : این منطـقه شـناسـایی نشـده ! مـا نمی‌دانـیم آنـجا چـه خبـر است.امـا ڪہ بہ استـخاره‌های مصطـفی اعتـقاد قلبی داشـت هـیچ تردیدی نڪرد🚫 حرڪت بچـه ها به سمت باغ شمـاره هفـت شد... 🔸دقـایقی بعـد از پـشت بی سیـم ها رمـز (س) برای آغاز عملـیات فتـح المبـین اعـلام شـد، اعـلام ایـن رمـز اشڪ دیـدگـان مصطـفی و بسیـجی هـارا جـاری ڪرد ... هـوا هنـوز روشـن نشـده بـود، منـطقه بـاغ شمـاره‌ی هـفت . 📚 مصطفـی [ خاطرات سرلشکر شهید حجةالاسلام پور ] 📇 انتشارات ❤️ @hemmat_hadi
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 شرح ماجــراے غمــبارشهادتــــ ✍عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم. آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است با دقت بیشتری نگاه کردم کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند معلوم بود از کانال می آیند فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند پرسیدم:از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند یکی از آنها آب خواست سریع قمقمه رو به او دادم دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد هول شده بودم دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش وگفت همه شهدا رو ته کانال هم می چید آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید اصلاً این پسر خستگی نداشت گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن پس از کی داری حرف می زنید؟ گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش موهایش این جوری بود ، لباسش اون جوری و چفیه داشت روح از بدنم جدا می شد سرم داغ شده بود آب دهانم را قورت دادم اینها همه مشخصه های ابراهیم بود با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم قرار قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستن فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س) @hemmat_hadi 💐🍃🌿🌸🍃🌼
💠فتنه سال 1378 🔰در تیرماه سال 78 #فتنه ای رخ داد که دشمنان نظام بسیار به آن دل خوش کردند. در شب اولی که این فتنه به راه افتاد و زمانی که هنوز کسی از شروع درگیری ها خبر نداشت، در عالم رویا #سردارشهیدمحمدبروجردی را دیدم! ایشان همه بچه های مسجد را جمع کرده بود و آنها را سر یکی از چهار راه های تهران برد! درست مثل زمانی که #حضرت_امام وارد ایران? شد. من هم با بچه های #مسجد کنار برادر بروجردی حضور داشتم. 🔰یکدفعه دیدم #ابراهیم_هادی و جواد افراسیابی و رضا و بقیه دوستان شهید ما به کنار برادر بروجردی آمدند. خیلی خوشحال شدم. می خواستم سمت آنها بروم، اما دیدم که برادر بروجردی، برگه ای در دست دارد و مثل زمان #عملیات، مشغول تقسیم نیروها در مناطق مختلف تهران بود. او همه نیروهایش از جمله ابراهیم هادی را در مناطق مختلف اطراف #دانشگاه تهران پخش کرد. 🔰صبح فردا خیلی به این رویا فکر کردم یعنی چه تعبیری داشت؟! تا اینکه رفقای ما تماس گرفتند و خبر #درگیری در اطراف دانشگاه تهران و حادثه #کوی_دانشگاه را اعلام کردند! تا این خبر را شنیدم یاد رویای دیشب افتادم. مردم با یک تجمع در 23 تیر، خط بطلانی بر همه فتنه گرها کشیدند. #علی_نصرالله با آن حال خراب در راهپیمایی شرکت کرده بود. گفتم حاج علی تمام این فتنه را شهدا جمع کردند. حاج علی گفت مگه غیر از اینه؟ مطمئن باش کار خدا و شهدا بوده #شهیــد_ابراهیـــم_هـــادی🌷 ❤️ @hemmat_hadi
ما دست از سر مخاطبین خودمان بر نمی داریم!!! دوسه شب قبل بود که وارد خانه شدم و تلویزیون را روشن کردم. می خواستم ببینم چه برنامه ای دارد. یکباره دیدم چهره #ابراهیم_هادی تمام صفحه تلویزیون را پر کرد‌. با خوشحالی جلو رفتم و داد زدم: بیایید. فیلم ابراهیم هادی رو داره پخش میکنه?! اما فیلم نبود. برنامه #زنده بود!! ابراهیم بالبخندی معصومانه به کتاب خودش اشاره کرد و چند جمله ای در مورد مخاطبینش بیان کرد و گفت: #مادست_ازسرمخاطبین_خودمان_برنمیداریم. داشتم به این جمله فکر میکردم پس این همه کرامتی که برای #عاشقان ابراهیمـ رخ میدهد بی دلیل نیست؟! او #خودش به دنبال مخاطبینش است. در همین افکار بودم که از خواب پریدم #شهید_ابراهیم_هادی ❤️ @hemmat_hadi
🔰شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی #مشاور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹 🍂نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به #کربلا رسیدم، به نیابت از #ابراهیم زیارت و دعا کردم. همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در #بین‌الحرمین جمعیت زیادی نشسته‌اند. مانند جلسات هیئت!! 🍂من هم وارد شدم و گوشه‌ای نشستم. یکباره دیدم که #ابراهیم، با همان چهره ملکوتی روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما #خجالت کشیدم. 🍂از آقایی که چای پخش می‌کرد پرسیدم: ایشون #ابراهیم_هادی است؟گفت:‌بله. گفتم: اینجا در عراق چه می‌کند به آرامی گفت: ایشان #مشاور حاج قاسم سلیمانی است... 🍂و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر #تکریت که دژ محکم داعش محسوب می‌شد را به ‌راحتی و با کمترین تلفات آزاد کردند. آن هم با #توسل به مادر سادات حضرت زهرا (س) 📚کتاب سلام بر ابراهیم۲ #شهید_ابراهیم_هادی #خوشا_به_حالت_سردار #شهادتت_مبارک ❤️ @hemmat_hadi