eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
342 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر حاج قاسم در برابر صحن العقیلة در کربلا این فیلم و ارزش گذاری عراقی ها به حاج قاسم رو با فیلم پاره کرده تصویر حاج قاسم تو سنندج مقایسه کنید... چقدر این مثال جایگاه خوبی داره اینجا: «خر چه داند قیمت نقل
🔰امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است... بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. 🔹فرازی از وصیت‌نامه شهید حاج قاسم سلیمانی
ابراهیـم‌‌همیشھ‌مےگفـت: تا‌وقتےکھ‌زمان‌ازدواجتون‌نرسیـده دنبال‌ارتباط‌کلامےبا‌جنس‌مخالـف‌نرید؛ چون‌آهستھ‌آهستھ‌خودتون‌روبھ‌نابودےمے‌کشونیـد! فضا، فضاےمجـازےاست، ولےنامحرم،نامحرم‌واقعےاست! برایش‌تک‌تک‌حرف‌ها‌وشکلک‌ها‌حقیقےاست؛ روےقلبـش‌اثرمےگذارد... ‌ -شهیدابراهیم‌هادے • • ‹ ッ › •‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️ ❤️ @hemmat_hadi
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد! الله اکبر... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید... بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم. 📚کتاب سلام بر ابراهیم1 یکى از بزرگترین نعمت هاى خدا است. به ما این فرصت را می دهد که هر روزى چند بار ناگزیر با خداى خودمان حرف بزنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم. غالبا قدر و اهمیت را نمی دانیم. فرموده اند: مثل چشمه آبى است در خانه شما، که روزى پنج بار در این چشمه آب می کنید. این شستشو می تواند براى دل هاى آثار ماندگارى داشته باشد. ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
🔸يكي از دوستان قديم را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم. 🔹 ايشان گفت: قبل از انقلاب، يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين غذا و ســالاد و نوشابه را سفارش داد. خيلي خوشــمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. 🔸بعد از غذا آقا ابراهيم گفت: چطور بود؟ گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه... 🔹 گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار، باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!! ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
تلنگر👌 ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ نه‌رفیق‌...🖐🏻 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))! ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
🌸🦋🌸 ﷽ 🦋🌸🦋 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند خواهید دید که چه قدر آرامش خانواده ها بیشتر می شود. صدای بلند در پیش نامحرم مقدمه ی آلودگی و گناه را فراهم میکند. اگر حریم ها رعایت شود نامحرم جرأت ندارد کاری انجام دهد ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
وقتی که عاشق شوی؛ خدا هم عاشقت میشود.. در نتیجه خریدارت میشود بعد این خرید، همه عاشقت میشوند.. مثل مثل ابراهیم هادی یه‌کاری کن که خدا عاشقت بشه ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
📚🌱 ابراهیم اهل ورزش بود ولی هیچ وقت سعی نداشت و قهرمان و مشهور بشه. بهش می گفتم: مگه بدی که آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناستش!؟ در جواب میگفت: هرکس ظرفیت مشهور شدن رو نداره؛ از مشهور نشدن مهمترین ای که آدم بشیم...! ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
🔴 در آخرالزمان هیچ کالایی بی‌ارزش‌تر از قرآن نیست 🌕 در خطبه ۱۴۷ نهج‌البلاغه، امیرالمومنین علی علیه‌السلام درباره نشانه‌های آخرالزمان می‌فرمایند: «هر آينه، بعد از من بر شما روزگارى خواهد آمد كه در آن هيچ چيز پنهان تر از حق نباشد و هيچ چيز آشكاراتر از باطل نبوَد؛ و دروغ بستن به خدا و پيامبرش از هر چه رايج تر باشد. (این همان نشانه آخرالزمان است)؛ در نزد مردم آن زمان، کالایی بی‌ارزش‌تر از قرآن نیست. اگر آن را چنانكه بايد بخوانند و باز كالايى پرسودتر از قرآن نخواهد بود، اگر معنيش را تحريف كنند.» در آخرالزمان، قرآن و اهل قرآن میان مردم هستند ولی با مردم نیستند؛ زیرا که گمراهی با هدایت در یک جا جمع نمی شود ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
☑️ تصویب اول اردیبهشت به مناسبت سالروز تولد شهید ابراهیم هادی، به عنوان روز شهدای ورزشکار در تقویم کشور 🔸با تصویب شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی اول اردیبهشت به مناسبت سالروز تولد شهید ابراهیم هادی، به عنوان روز شهدای ورزشکار، ۷ آذر به مناسبت شهادت دکتر فخری‌زاده، به عنوان روز نوآوری و فناوری ایران‌ساخت نام گذاری شد. ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
از دوستان ابراهیم بود. می‌گفت همراه با یکی از اساتید اخلاق از بازار مولوی عبور می کردیم. ✅ استاد ما متوجه یک باربر شد که از کنار ما عبور می کرد و صورتش را با چفیه بسته بود. استاد بلافاصله با صدای بلند گفت اگر می خواهی نفست را بشکنی، صورتت را باز کن من ابتدا متوجه نشدم منظورش چیست، اما نگاه کردم که این باربر چفیه را از صورتش باز کرد. یکباره جا خوردم. آن باربر ابراهیم هادی بود. 📙خاطرات منتشر نشده از شهیدهادی ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ☘ راهی حوزه علمیه شد و به زبان عربی مسلط شد تا کلام خدا را بفهمد. ابراهیم این قدر به عربی تسلط داشت که یک سال معلم درس عربی شد وقتی قرآن را به عربی می خواند، به عمق آیات و مفاهیم آن بیشتر پی می برد. انا اَنزَلناهُ قُرآناً عَرَبیاً لَعَلَکُم تَعقلوُن ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم ، شاید شما اندیشه کنید. ( سوره یوسف / ۲ ) 📚خدای خوبِ ابراهیم ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
ابراهیم هادی و تجربه نزدیک به مرگ وقتی روح از بدن من خارج شده بود و همه بستگانم گریه می کردند، دخترم در گوشه ای نشسته و سوره یاسین می خواند. او همینطور در دلش نذر قرآن و صلوات می‌کرد. من از آنجا به بالا رفتم. به جایی رسیدم که یکباره جماعتی بسیار نورانی مقابلم قرار گرفتند. صورتهای آنها را نمی دیدم اما می دانستم عظمت و نورانیت خاصی دارند. نفری که جلوتر بود به من گفت: صبر کن تا اگر شد از خداوند اجازه بگیرم تا برگردی. لحظاتی بعد همان جوان آمد و مقابلم قرار گرفت و گفت: دوست عزیز، ما اینطرف را درست کردیم. برو و آنطرف را درست کن. من به چهره او و جوانی که در کنارش بود خیره شدم. صورتهایشان نور بود اما چهره قابل تشخیص بود. بلافاصله مرا به داخل بدنم بازگرداندند. روح برای دقایقی از بدنم خارج شده بود. کادر پزشکی که بالای سرم جمع شده بودند با خوشحالی خبر را به خانواده دادند. من تا مدتها متوجه هیچ مطلبی نبودم. روزی که مرخص شدم به خانواده ام گفتم: من برای دقایقی روح از بدنم خارج شد. من جوانی بسیار نورانی را دیدم که اجازه گرفت تا من برگردم. همه با تعجب به حرف های من گوش می‌کردند. دخترم گفت: پدر من میدانم آن جوان کیست. بعد از داخل کیفش یک کتاب را بیرون آورد و جلد کتاب را به من نشان داد. بی اختیار داد زدم خودش بود. به خدا همین جوان بود. بده این کتاب رو ببینم... روی کتاب نوشته شده بود: سلام بر ابراهیم۱ دخترم ادامه داد: من همان جا مشغول قرائت قرآن برای این شهید شدم و نذر کردم که اگر پدرم برگردد، خیرات دیگری برای این شهید والامقام انجام دهم... خداوند مرا به دنیا بازگرداند تا همانطور که به شهید هادی قول دادم، دنیایم را درست کنم. او هم قول داد که آن سوی هستی را برایم درست نماید. من اکنون دو سال است که در منزل مشغول درمان هستم، اما به علت آسیب به نخاع، از کمر به پایین امکان حرکت ندارم. والسلام ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ ☘یکی از دوستان آقا ابراهیم نقل می کرد که: سال ها پس از شهادت ابراهیم در یکی از مساجد تهران مشغول فعالیت فرهنگی بودم. روزی در این فکر بودم که با چه وسیله‌ای ارتباط بچه‌ها را با مسجد و فعالیت‌های فرهنگی حفظ کنیم؟ 🌃همان شب ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچه‌های مسجد را جمع کرده و می گفت: «از طریق تشکیل هیئت هفتگی  بچه ها را حفظ کنید.» بعد در مورد نحوه کار توضیح داد ما هم این کار را انجام دادیم. ابتدا فکر نمی کردیم موفق شویم. ولی با گذشت سال ها، هنوز از طریق هیئت هفتگی با بچه‌ها ارتباط داریم. ✨مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچه‌های محل نیز به همین صورت بود. او پس از جذب جوانان محل به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: «وقتی دست بچه‌ها توی دست قرار بگیره مشکل حل می شه. خود آقا نظر لطفش را به آنها خواهد داشت ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
⭕️ابراهیم میگفت: 🌹بهتره که شبها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم. کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه. ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
استاد شهید دکتر محمود رفیعی می گفت: هر گناهی که می کنید تیری هست که به امام زمان عج اصابت می کنه، شیعه باید حداقل در شبانه روز 20 دقیقه به امام زمان عج فکر کنه. یادمه هر موقع از دجال و اینجور چیزها از استاد می پرسیدم می گفت اینها رو رها کنید به این حواشی نپردازید به خود امام زمان عج فکر کنید. 📙برگرفته از کتاب منتظر. اثر جدید گروه شهید هادی ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
کفش هاشو داده به یه پیرمرد... 🔵قبل انقلاب تو خیابون زیبا سکونت داشتیم. جوانهای این خیابون همه ابراهیم را می‌شناختند. 🔴یک روز ظهر تابستان جلوی خانه نشسته بودم. ابراهیم از دور به سمت من می آمد. همینطور که نزدیک می‌شد دیدم کفش ندارد! پایش را همینطور بلند میکرد. روی آسفالت داغ می‌سوخت. سریع بلند شدم و گفتم: کفشات چی شد؟ تو مسجد دزد برد؟ 🔵گفت: نه بابا. یه پیرمرد جلو مسجد گدایی می کرد، کفش نداشت، من هم چیزی همراهم نبود کفش هام رو دادم بهش... ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
‍ ﷽ 🌷تصویر ماندگار🌷 آقا ابراهیم در ورزش باستانی استاد بود. در میل زدن و شنا و... کسی نمی توانست همپای او ورزش کند. ✳️میل های ابراهیم را کسی نمی توانست به راحتی بلند کند. اینقدر سنگین بود که رفقا می‌گفتند ابراهیم داخل میل های خودش سرب ریخته‼️ ✅اما ابراهیم نه تنها به راحتی میل می‌زد، بلکه به راحتی میلها را به هوا می انداخت و می گرفت‼️ تصویر فوق تایید همین مطلب است. او پهلوانی بود که از زور بازو در راه خدا استفاده میکرد. ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
🌸وقتی ابراهیم تسبیح شاه مقصود زیبایی می خرد، یکی از رزمندگان به او می گوید: تسبیحت را به من می دهی؟ ابراهیم همانجا تسبیح را به آن رزمنده می دهد چون او به این چیزها دل نبسته بود و راحت از آن گذشت می کرد ... ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
همه میدانند که ابراهیم انسان به تمام معنا کامل بود. اما برایم سوال ایجاد شد؟! چرا ابراهیم یکباره اینقدر تغییر کرد؟ چرا در مسایل اخلاقی و دینی از تمام دوستان جلو افتاد؟ به جز پدر و مادرش که در تربیت او بسیار تاثیر داشتند، یکی از اهالی محل بود که در شخصیت او موثر بود. پهلوانی به نام . او یک انسان ورزشکار و فرهیخته بود. خیلی ابراهیم را دوست داشت. هرجا میرفت ابراهیم را با خودش میبرد. میگفت: من عاشق حیا و ادب این پسر هستم. سید عباس برای ما حرف میزد. او غیر مستقیم نصیحت میکرد. آدم دنیا دیده و بـا سوادی بود.نگاهش به دنیا و زندگی یک نگاه الهی بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یکی از مهم ترین مسائلی که سید عباس به ابراهیم تاکید می کرد بحث حیا بود. میگفت اگه کسی با حیا بود امید به سعادتش هست اما انسان بی حیا ندارد. ابراهیم تحت ثاثیر او همیشه لباسهای گشاد میپوشید. هیچگاه در حضور دیگران لخت نمیشد. ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت. ما وقتی به منزل ابراهیم می رفتیم اصلا با مادر و خواهر او برخورد نداشتیم. کسی را برای رفاقت انتخاب میکرد که حیا داشته باشد. به خاطر همین حیا بود که آرزو داشت پیکرش برنگردد. ♥️در مراسم یکی از شهدا بـه بهشت زهرا رفتیم آنجا پیکر شهید را می شستند و مردم نگاه می کردند. ابراهیم گفت: "خدا کنه ما این طوری نشیم." کسی که آدم رو شستشو می کنه اگه دقت لازم را نداشته باشه جلوی مردم خیلی بد میشه. 🌷بعد ادامه داد من از خدا خواستم مثل و کارم به غسال خانه نرسه ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅ 🔹هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد. مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. همسایه ما هم شکایت کرد شاکی رضایت نمی داد. 🔸 متهم به من گفت : برو ابراهیم رو بگو بیاد من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم. 🔻ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر نده! این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه! متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی می شد. ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
گمنامـےراانتخاب‌کرده‌ای کـھ‌قیدزمان‌ومکانـےدرکارنباشد.. تادلھاراهرکجاڪھ‌‌باشندگردخود جمع‌کنـے :))♥️ 🌻 • . ابراهیم خیلـے در اعمالش دقت میڪرد! شنیده بود ڪھ نفوذ شیطان در اعمال انسان بسیاࢪ مخفـے است ، شیطان هر ڪسۍ را بـھ طریقۍ گمراه مۍڪند حتـے ڪارهاۍ خوبۍ ڪھ انجام مـےداد مراقب بود ڪھ آلوده بـھ نیت هاۍ دنیوۍ نشود!♥️🌱 مرتب با علماۍ ربانـے در ارتباط بود و تلاش مـےڪرد تا شیطان را ناڪام ڪند ابراهیم مـےدانست ڪھ شیطان سـھ بار قسم خورده تا انساس را گمراھ ڪند! ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
🌺 پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: اگر خداوند به وسیله ی تو یک نفر را هدایت کند، برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه در آن است. 📘 الحیاه، ج۱/ ص۶۹۲ 🔸نصیحت های او را هنوز به یاد دارم. ما در زورخانه کسانی را داشتیم که بر خلاف ابراهیم، بسیار آدم های ناشایست بودند. ابراهیم ویژگی های این افراد را برای من توضیح می داد و با توجه به شرایط بد جامعه در آن زمان می گفت: مهدی، با کسی رفیق باش که زور تو از او بیشتر باشد. تا نتواند تو را اذیت کند. 🔹من کسی را در منزل نداشتم که برای ما وقت بگذارد و خوب و بد را یادآوری کند. ابراهیم خیلی برای ما وقت می گذاشت و نصیحت می کرد. بیشتر نصیحت های او هم غیرمستقیم بود. بعد هم ما را به سمت مسجد کشاند. اوایل زیاد اهل مسجد و... نبودم. تا ابراهیم می رفت وضو، من هم از مسجد در می رفتم! اما رفته رفته جاذبه ی شخصیت ابراهیم ما را مسجدی کرد. 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۶۲ ❤️ ❤️ @hemmat_hadi
تصویری بر دیوار شهر 🌸حالا چندین سالی است که از مفقودی ابراهیم می گذرد. یکی از یادبودهای ابراهیم ترسیم چهره وی در سال ۱۳۷۶ زیر پل اتوبان شهید محلاتی بود.کار ترسیم چهره ی ابراهیم را سید انجام داده بود. سید می گوید: من ابراهیم را نمی شناختم وبرای کشیدن چهره ابراهیم چیزی نخواستم.اما بعداز انجام این کار به قدری خدا به زندگی ام برکت داد که نمی توانم برایت حساب کنم و خیلی چیزها هم از این تصویر دیدم. همون زمانی که این عکس رو کشیدم ، نمایشگاه جلوه گاه راه افتاد. یک شب جمعه ای بود. خانمی پیش من اومد وگفت: آقا، این شیرینی ها برای این شهید ، همین جا پخش کنید. فکرکردم از فامیل های ابراهیم هستند، پرسیدم: شما شهید هادی را می شناختید؟ گفت: نه، تعجب من رو که دید ادامه داد: خونه ما همین اطرافه، من در زندگی مشکل سختی داشتم. چند روز پیش وقتی شما داشتید این عکس رو ترسیم می کردید از اینجا رد می شدم. خدا را به حق این شهید صدا کردم وقول دادم اگر مشکلم حل شود نمازهایم را اول وقت بخوانم. بعد هم برای این شهید که اسمش رو نمی دانستم فاتحه ای خوندم. باور کنید خیلی زود مشکل من برطرف شد وحالا اومدم که از ایشون تشکر کنم. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم ۱ ❤️ ❤️ @hemmat_hadi