. باشد دل شکسته من مبتلای عشق شادم که می خرم ز دل و جان بلای عشق دل بی چراغ عشق و جنون دل نمیشود خوش آن دلی که خون شده ازغم برای عشق خوبان به عشق شهره ی آفاق می‌شوند جان‌ها فدای آنکه کند جان فدای عشق سنگ از لهیب آه حسین آب می‌شود می جوشد از گلوی محرم نوای عشق.‌.. شاعر: صفرعلی شفایی اردکانی عضو گروه حرفه‌هنر #شعر_محرم #عاشورا #اباعبدالله 🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar

😇 رئیس‌جمهورمون و رئیس مجلس شورامون داداشی‌ها لطفا کاری بکنین که افراطی‌ها و نالایق‌ها پُست و سِمت نگیرن ما لایق مدیرانی مثل خودتونیم 🤝 https://eitaa.com/herfeyehonar

محرم در صفائیه با حضور انصار قسمت چهاردهم حالا با تمام وجود درک می‌کنم که خداوند جبّار است. یعنی جبران‌کننده! البته منتقم هم هست. به قول خارجکی‌ها طبیعت کار خودش را می‌کند. آن همه هیاهو و تاختن‌ها و جولان دادن‌های بعضی‌ها ( گروهک مافیایی فرهنگ و هنر استان یزد) در این سه ساله اخیر تمام شد. تمام! انگار تمام شبهایی که از غصه نمی‌خوابیدم، فقط یک شبِ تبدار بود. حالا با ذوق تا صبح بیدارم. برنامه من هم تغییر کرده با تغییر دولت. اعتماد به نفس گرفته‌ام. جان دوباره پیدا کردم. کلی به خودم رسیدم و خودتحویل‌گیران داشتم. محرم امسال، محرم خوش پا و قدمی است. نمی‌خواهم این دوران را فراموش کنم. حتی مسئله آینده هم مهم نیست. ممکن است بازهم مدیران نالایق بالاسرِ من مسلط شوند و نگذارند کار کنم اما چیزی که مسلم است آنها هم می‌روند. چه کسی پیش‌بینی می‌کرد دوره هشت ساله‌ای که بعضیها برایش پا محکم کرده بودند، سه ساله بشود؟! بقیه دنیا هم همین است. دیروز مادرم نوحه یکی از هیئت‌های محلات یزد را نشانم داد که قبلا طرفداران یک جناح آن را پخش‌می‌کردند اما حالا طرفداران جناح مقابل آن را پخش می‌کنند. خندیدم و گفتم: "پس نتیجه می‌گیریم که هنر ماناست". ادامه دارد

. ایشان دایی بنده هستند. با احدی تعارف ندارم، حتی هم‌خون خودم .

. در مورد کنایه خوردن به دولت شهید رئیسی یکی از دوستان در پیوی مطلبی نوشتند و ابراز کردند به خاطر دو مطلب اخیر به عملکرد شهیدرئیسی کنایه می‌خورد. من پیشنهاد دادم عین مطلبشان منتشر شود در کانال ولی مایل نبودند. جواب به این دوست عزیز: من به شخصه گلایه‌ای از شهید رئیسی ندارم و ان‌شاالله در مورد بیکاری و آزار و اذیت به نویسندگان و هنرمندان استان یزد دخیل نباشند. این مسائل درون استانی است و من قسم به خدا خوردم هرکس در آن دخیل بوده حلال نکنم. با هیچ‌کس تعارف ندارم حتی دایی خودم که همخون هستیم اگر با گرفتن بودجه برای گروهک مافیایی باعث این وضع شدند حلال نمی‌کنم. در مورد شهید رئیسی و بقیه مسئولین دولتی و استانی هم همین‌طور، اگر موجب وضعیت امروز بخشی از نویسندگان و هنرمندان هستند، بنده به سهم خودم حلال نمی‌کنم. چون مسئله مافیا و مشکلات معیشتی و بیکاری هنرمندان استان یزد و متاسفانه مسائلی از قبیل تبعیض‌ها، توهین‌ها، تحقیرها، تهدیدها چیزهایی بوده که بارها در موردش گلایه کردیم و طلب حق‌مان را کردیم اما حقوق‌مان را ندادند بلکه رفتارها بدتر و محدودیت‌‌ها بیشتر شد. حالا نوبت صبوری کردن آنهاست. چرا از ما می‌خواهید صبوری کنیم؟! زهرا ملک‌ثابت @zisabet .

وقتی #ظرفیت کار انتخاباتی رو ندارید و بر هیجاناتش نمی تونید فائق بیایید و منطقی و منصفانه رفتار کنید، چرا واردش میشید؟ @noghteh_golchin | نقـــطه ۲

👆 به دوستان‌‌تون تذکر بدین وقتی ظرفیت کار #مدیریتی رو ندارند و به هوای نفس‌شون نمی‌تونند فائق بیایند و منطقی و منصفانه رفتار کنند، چرا واردش میشند؟ بفرمائین برگردین سر جاتون 😐 بعضی‌هاتون این سه سال واقعا بس نبود؟! دیگه این دم دمای رفتن روی اعصاب خلایق نباشین 🙏 نقطه سر خط 😁 #دوستان_همان_مافیاست #مدیر_نالایق

هر کجا ملک خدا هست حسینیه‌ى توست هرکه را می‌نگرم شور محرم دارد #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #یزد_حسینیه_ایران

. مداح: حاج سعید میرزایی هیئت باغ گندم یزد هرکجامُلک‌خدا‌هست‌... @bagh_gandom_yazd

محرم در صفائیه با حضور انصار قسمت پانزدهم عجیب است که ما هیئت می‌رویم، مافیایی‌ها هم هیئت می‌روند. تازه حامی و سرکرده و بودجه‌بگیرِ مافیا پیام می‌دهد که عتبات است و اصراردارد که نائب‌الزیاره‌ی من باشد. مثل این است که یکشنبه‌ای، لُرد کورلئونه (پدرخوانده)۱ کت و شلوار مشکی‌اش را بپوشد، پاپیون بزند، مو شانه کند و برود کلیسا تا برای برقراری قانون و عدالت دعا کند! باز خوب است که از ما التماس دعا ندارند. اگر دعاهای ما اثر داشت که اینها هزاران سال پیش عاقل شده بودند. از دیگر کارهای این روزهایم تمرین جواب هیئت باغ گندم است. اگر این تلاشی که برای حفظ کردن نوحه‌های سعید میرزایی داشتیم برای درس و مشق‌ مدرسه‌مان هم داشتیم اوضاعمان بهتر از اینها بود. البته نمره‌های ادبیاتم همیشه خوب بود. فقط یکبار دبیرمان را نااُمید کردم و او هم تا مرز سکته من را بُرد. سرجلسه امتحان فیزیک بودیم. فیزیک که همیشه برایم سخت بود و معلمش هم زحمتی سرکلاس نمی‌کشید. درحالی سرم روی ورقه امتحان فیزیک بود و به مغزم تا آخرین درجه فشار می‌آوردم، ناگهان دبیر ادبیات که ناظر بود آمد بالای سرم. _ ملک‌ثابت چرا امتحان ادبیاتتو خراب کردی؟ نگاهی به بالا انداختم. دبیر چندبار نُچ‌نُچی کرد و لب گزید و سرتکان داد برای آنکه تاکید کند خیلی گند زدم. در حالی که فشارم پائین افتاده بود، تار می‌دیدم و دهنم خشک شده‌بود، پرسیدم: _مگه چند شدم آقا؟ فرمودند: نوزده و نیم 😐 ادامه دارد ۱. فیلم سینمایی پدرخوانده، کارگردان فرانسیس فورد کاپولا