eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
473 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
145 ویدیو
91 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet
مشاهده در ایتا
دانلود
هنرمند: محمدحسین شاکرین عضو گروه حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
. داغ از تنور اومده دوست نویسنده عزیزی که تازه کتاب قهوه‌یزدی را خونده و نظر ارسال کرده🪴🙏 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانک "بازی با روح" نویسنده: زهرا ملک‌ثابت امروز بیدار که شدم صدای خَشدار عجیبی به‌گوشم خورد. _ "کاتی‌‌...کوتی...تاتوره..." یک روح حرف‌می‌زد. خیلی رازآمیز و جویده‌ حرف می‌زد. گاهی که جمله‌ای مهم می‌شد صدایش را پائین می‌آورد. ذهنم رفت به روزهای کودکی که مادربزرگم به خانه ما می‌آمد و چند روز می‌ماند. آن‌موقع هم باتعجب از شنیدن صدای یک روح، تمامی گوش می‌شدم. همین صدای خَشداری که انگار از عمق آب‌انبار بیرون می‌آمد. گاهی می‌رفتم برای نجات جانِ مادربزرگم که می‌دیدم پدرو‌مادرم ساکت روبه‌رویش نشسته‌اند و او پس از جدال با خواب و بی‌خوابیِ سختِ شبِ قبلش، دارد برایشان حرف می‌زند. دیشب آن یکی مادربزرگم خانه ما خوابیده‌بود. قطعی خودش است که برای پدرومادرم حرف می‌زند اما وقتی فهمیدم اشتباه می‌کنم که خودم جوابش را می‌دادم درحالیکه آنجا نبودم. این‌بار باید بروم به جنگ روح یا جن؟ همان جنی که یک شب قبل خوابش را دیده‌بودم؟ از پشت یک توده سفید ساده بود ولی رویش را که به من کرد وحشتناک بود. حرف نزد ولی از نگاهش شنیدم که آمده تا اذیتم کند. دفعه اول با لکنت گفتم و کمی از صورت و هیکلش ریخت. تا دفعه سوم که محکم گفتم "اعوذبالله من الشیطان‌ الرجیم" و کامل ریخت. بازهم صدای من آمد. حتی می‌خندیدم درحالیکه من نبودم. بعد از صدای خنده‌ام باز هم صدای خشدارِ مرموز گفت: "کاتی...کوتی...تاتوره..." بازهم من گفتم یا او گفت: "خوبه خوبه" آن صدای خواهرم بود که جلوی مادربزرگم نشسته‌ و جواب می‌داد. تنها نقطه مشترکمان بعد از پدرومادر همین تُن صداست. حتی مادرمان هم از پشت تلفن یا بدون دیدنمان، نمی‌داند کدامیم. 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر کپی ممنوع است ⚠️ https://eitaa.com/herfeyehonar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شقّ‌القمر کردیم! تعلیق را اگر حادثه هیجانی بدانیم یا معمایی که باید مخاطب را کنجکاو کند یا نگرانی و دلهره به‌خاطر قهرمان بدانیم تعریفی مدرن از تعلیق کرده‌ایم. داستان در دنیا وارد مرحله پسامدرن شده پس می‌توان تعریفی پسامدرن از تعلیق ارائه کرد. به این نگاه نکنید که از لطف بعضی‌ها داستان در ایران به دوره غارنشینی برگشته. به‌نظرم لحن و زبان هم می‌تواند ایجاد تعلیق کند و این مسئله در داستان‌‌های امروزی مشهودتر است. نمونه‌اش داستان "تا شباهتت را به مقتول کم کنی" اثر اندر مانسان و قابل‌توجه آن‌ها که می‌گویند "چرا بعضی از آثار با عنوان سبک داستان ضعیف، تعلیق ندارند؟" حالا که شقّ القمر من اثر نمی‌کند، خارجکی‌ها عصایی انداخته‌اند که اژدها شده‌است. با مطالعه آثار خارجی جدید بیشتر به جواب نزدیک می‌شوید. زمانی که گروه حرفه‌داستان (‌خدابیامرز و ره ) بودیم، کارگروه طنزی داشتیم. داستان "تا شباهتت را به نویسنده کم کنی" را به تقلید از داستان اندر مانسان نوشته‌بودم و در کانال حرفه‌هنر می‌گذارم. و اما قابل توجه بزرگوارانی که هنوز در دوران طنز کلاسیک و ماقبل آن هستند: این‌ها نوشته یک نویسنده عصبانی نیست. اینها طنز است. اگر طنز نیست چرا ما می‌خندیم یا نیشخند می‌زنیم؟! ✍️ زهرا ملک‌ثابت 🔻🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
. داستان: "تاشبا‌هت‌‌ را به نویسنده کم کنی" نویسنده: زهرا ملک‌ثابت ننویس! داستان جدی یا طنز ننویس! هیچ سبک و ژانری ننویس! در مورد زنان ننویس! در مورد مردان هم ننویس! سبیل قجری بگذار! یا لاتی حرف‌بزن و فحش بده! ناله‌ سَر کُن! از همه ایراد بگیر تا از دور خارجشان کنی یا از تو بترسند! دماغت را عمل کن! نه نکن وگرنه مثل لُرد وُلدمورت می‌شوی. باید پیرسینگ به دماغت بزنی! آن‌را هم طوری بزن که انگار نزدی. طوری طنز بنویس که طنز نباشد! اگر طنزنویس باشی دیگر کسی تو را جدی نمی‌گیرد. اگر جدی بنویسی کسی حرفت را باور نمی‌کند. شاید هم زیادی حرفت را باور می‌کنند و بازهم برایت دردسَر می‌شود. پس برو بمیر! نه نمیر! اصلا طوری بمیر که انگار نمرده‌ای یا طوری زندگی کن انگار مرده‌ای. هرکاری می‌‌توانی بکن تا شباهتت را به نویسنده کم کنی. 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌لینک گروه حرفه‌هنر برای هنرمندان هر رشته‌هنری و علاقه‌مندان به هنر 👈 لطفا پس از ورود به گروه خودتان را معرفی کنید https://eitaa.com/joinchat/2694054659C3577ea16ab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسعه فردی دل من با دلِ غمگین جهان، هموطن است؟ یا گذرنامه ی صد وسوسه ی اهرمن است؟ اگر از آتشِ عالم، دل من آب نشد پسِ این صورت آدم، دل یک کرگدن است نظرم برکه ی گریه است و مسیحا‌ طلب است که دگر راز دلم در کفنی از سخن است این کبودی که تو در زیر نظر می‌بینی همچو زُنّار یهودی، بدل از کفر من است روح من مرده و جسمم به تمنای مزار همه جا گشته و او مرده‌کشِ خويشتن است شاعر: سجاد دهنوی عضو گروه حرفه‌هنر 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️هنرمندان رشته‌های پوستر و تصویرسازی از استان یزد که آثاری با موضوع مقاومت فلسطین تولید کردند لطفا تا ۱۰/ شهریور/ ۱۴۰۳ آثارتان را با مشخصات‌تان به این آیدی ارسال کنید @zisabet .
امیرحسین جلالی عضو گروه حرفه‌هنر 🔻🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
اندر کرامات من 😎 می‌دونید موقع نقدشدن اثرم توسط اساتید چکار می‌کنم؟ بعد از تشکر و سپاس اینقدر ویس را گوش می‌کنم و گوش می‌کنم و گوش می‌کنم تا حفظ بشم یا جملات را تایپ می‌کنم و اینقدر می‌خونم و می‌خونم و می‌خونم تا ملکه ذهنم بشه بعد میرم سراغ بازنویسی لطفا وقتی نقد می‌کنم به‌عنوان راهبر با من اینگونه رفتار کنید که آنگونه رفتار کردم 🙏🪴 .
. 📣خبری فوری فتح گروه حرفه‌هنر توسط آخوندها و سربازان اسلام😄 ‌.
. . آیا انتصاب یک مدیر هنری با سابقه نظامی در رسته سرباز کار درستی است؟ آیا ما برای برادران نظامی تعیین تکلیف می‌کنیم که چه موقع و چطور کنند؟ پس چرا برای ادمین شدن در گروه حرفه‌هنر چانه می‌زنید؟! 😁 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تقسیم‌بندی انواع سینما و داستان (‌متن دراماتیک) از نظر میشل فوکو: ۱. متن‌های تصریحی ( آشکار) ۲. متن‌های تلویحی ۳. متن‌های مسکوت مانده  محموجواد جزینی تقسیم‌بندی میشل فوکو از ادبیات اشاره و تاکید کرد: ادبیات تصریحی یا آشکار آن نوع ادبیاتی است که برای عوام نوشته می‌شود و تقریباً در آن همه چیز گفته می‌شود تا مخاطب با متن همراه شود. ادبیات تلویحی ادبیاتی است که نویسنده در داستان چیزهایی را می‌گوید و چیزهایی را هم نمی‌گوید تا مخاطب که از سطح عوام بالاتر است، خود آنها را دریابد. ادبیات مسکوت مانده هم ادبیاتی است که در آن داستان‌نویس چیزهایی را می‌گوید و خیلی چیزهای دیگر و البته بسیار مهم را نمی‌گوید تا مخاطب بیشتر از سطح قبلی درگیر متن شود. جزینی که مدیر نخستین هنرستان داستان‌نویسی در ایران بوده است، در پاسخ به این سئوال که خودش را جزو کدام یک از این سه دسته داستان‌نویسان می‌داند، گفت: یقین دارم که نتوانسته‌ام از ادبیات مسکوت مانده چیزی خلق کنم و گمان می‌کنم جزو دسته دوم باشم. منابع: کارگاه داستان‌نویسی خاتم در آپارات و مصاحبه در سایت تبیان تجربه های داستان نویسی جزینی https://article.tebyan.net/262099/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%86%DB%8C 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
. فیلم بلیدرانر ۲۰۴۹ ( blade runner 2049) ساخته ریدلی اسکات، فیلمی در ژانر تخیلی و زیرژانر علمی_تخیلی است. این فیلم خیلی‌چیزها را می‌گوید یا به آن می‌پردازد: ماجراجویی تکنولوژی و هنر از تبعیض و تحقیر از عدالت‌خواهی و حقیقت‌جویی از عشق و وفاداری از هرزگی و شهوت از تمایل به بقاء خویش و بقاء نسل از هویت‌جویی و انسانیت‌زدایی و غیره این فیلم خیلی چیزها را می‌گوید اما فقط اشاره‌ای دارد به مسئله خیلی مهم فیلم مسئله خیلی مهم همان انتظار برای منجی است اما او یک دختر است، درست شبیه به داستان حضرت مریم حضرت مریم زمانی که متولد می‌شود عده‌ای انتظار تولد حضرت مسیح را داشتند که می‌دانیم حضرت مسیح از او متولد می‌شود و ادامه ماجرا که شنیده‌ایم در فیلم بلید رانر بعد از آنکه دخترِ خاطره‌ساز به‌عنوان فرد موردانتظارِ متولدشده به‌مخاطب معرفی می‌شود، در سکانس پایانی جو(شخصیت اصلی) روی پله‌های برفی دراز می‌کشد و بانگاه به آسمان برفی از کارهای خودش خوشحال است و انگار منتظرست تا ادامه ماجرای منجی را تقدیر رقم بزند. و اما معنای اسم جو که مخفف جوزف است: جوزف(Joseph)، جوزف فرم انگلیسی نام عبری یوسف است. در برخی روایت تائیدنشده در اسلام که برخی از غیرمسلمانان باور دارند، شخصی به نام یوسف نجّار، شوهر حضرت مریم بوده است. یادداشت و تحلیل: زهرا‌ ملک‌ثابت 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
جهت مطالعه بیشتر 👇 یوسف نجار که بود و چه ارتباطی با حضرت مریم(س) داشت؟ - گنجینه پاسخ ها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی https://www.islamquest.net/fa/archive/fa88421
. وقتی با راهبری یک رویداد حس ناخدا بهم دست‌میده 😁 .