eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
157 ویدیو
97 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet زهرا ملک‌ثابت نویسنده داستان و ادبیات دراماتیک کتاب‌ها: قهوه یزدی دعوت‌نامه ویژه فیلم کوتاه: کاغذ، باد، بازی دبیر استانی جشنواره‌های هنری مدرسه عاشق هنر
مشاهده در ایتا
دانلود
یادشون رفته حذفم کنند از کانال طنز قلمه😂😂😂 این کانال وابسته به کانال قندشکن است. قندشکن، برنامه وابسته به است. همون طور که می‌بینین از کانال قندشکن حذف شدم. و برنامه طنز قلمه برنامه‌ای بود که باعث تضرر به استعدادهای بومی استان یزد می‌شد. کیفیت و سطح برنامه پائین بود. یک نفر به خانمهای بی احترامی کرد. به نظرسنجی‌ها و اعتراضها در دور اول توجهی نشد. دور دوم اعتراض‌ها شدیدتر شد‌. و همچنان هم به نحوه عملکرد و برنامه‌ریزی مسئول آفرینش‌های ادبی حوزه هنری یزد، اعتراض داریم.
روایت آدم‌ها و شهرهایشان, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند روایت مرید برغوثی شاعر فلسطینی از کشوری که نیست  مُرید برغوثی شاعر و نویسنده‌ی مطرح اهل فلسطین چهار سال از «کشور اسرائیل» بزرگ‌تر بود اما بابت جایی که در آن به ‌دنیا آمده بود، همچون دیگر هم‌وطنانش، رنج‌های ریزودرشتِ زیادی متحمل شد. او که اوایل سال 2021 درگذشت، در این روایت، از وضعی حرف می‌زند که ظاهراً فقط فلسطینی‌ها با آن مواجه می‌شوند؛ این‌که هیچ‌جا محل تولد آن‌ها را به‌رسمیت نمی‌شناسد و با این‌که همه می‌دانند فلسطین کجاست ولی این‌ نام به‌طور رسمی در هیچ‌جا، حتی در شبکه‌های اجتماعی، به‌خاطر مناسباتِ آلوده‌ی سیاسی و زبانی به کار نمی‌رود.  چندسال پیش، فیس‌بوک یادآوری کرد که باید پروفایلم را اصلاح و نام کشورم را به آن اضافه کنم. راستش عامدانه به‌خاطر این فانتزی غیرمسئولانه‌ام ‌که نویسنده‌ها به همه‌‌جا و همه‌کس‌ تعلق دارند این گزینه را نادیده گرفتم. دست‌آخر از سماجت این جعبه‌ی گفت‌وگو به ستوه آمدم و قانع شدم «اِدیت» را کلیک کنم تا در جای خالی بنویسم «فلسطین». اوه، آن‌قدرها که گمان می‌کردم ساده نبود. اجازه نداشتم چیزی بنویسم چون فقط باید از کشورهایی که به ترتیب حروف الفبا کنار هم قرار گرفته بودند گزینه‌ای را انتخاب می‌کردم. توی آن لیست، پایین حرف «ف»، چنین گزینه‌هایی بود: فلسطین تگزاس-آمریکا، فلسطین آرکانزاس-آمریکا، فلسطین ایلینویز-آمریکا، فلسطین آلاباما-آمریکا، فلسطین شرق اُوهایو-آمریکا، فلسطینِ جدید، فلسطین ایندیانا-آمریکا، و فلسطین اِکوادور. فلسطینی‌های اصیل کجا بودند؟ قدیمی‌ترین فلسطینی که من 67سال پیش در آن به ‌دنیا آمدم؟ من وجود نداشتم. لیست را چندین ‌بار بالاوپایین کردم و البته «اسرائیل» را زیر حرف «الف» پیدا می‌کنم. من چهارسال بزرگ‌تر از اسرائیل بودم. آن‌دوره، سال1944، اسرائیلی وجود نداشت. عین همین اتفاق موقعی‌ رخ داد که داشتم اپلیکیشن ویزا برای سفر به آمریکا را پُر می‌کردم؛ باز هم فلسطین توی لیست‌شان نبود. توی جراید، گعده‌های سیاسی و حتی در گفت‌وگوهای غیرشفافِ صلح (که بیشتر فرآیند صلح نصیب ما می‌شود نه خودِ صلح) شما ارجاعات زیادی به سرزمین‌ها می‌یابید؛ سرزمین‌های اشغالی، یهودا و ساماریا (نام تاریخی و عبری کرانه‌ی باختری)، سرزمین مقدس و کرانه‌ی باختری. کرانه‌ی باختریِ کجا؟ رود اُردن. ولی کرانه‌ی باختری رود اُردن، ساحل شرقیِ فلسطین است. چرا این اسم را رویش نگذاشتند؟ گذرنامه‌ی دسته‌جمعی فلسطینی‌هایی که سرزمین‌‌شان را از دست داده‌اند کلمات را هم از دست داده‌اند. اگر غرب کشور حالا اسمش «اسرائیل» است و شرق آن «کرانه‌ی باختری»، فلسطین کجاست؟ هر بار که اسم «کرانه‌ی غربی» را می‌شنوم به کثافت‌ِ زبانی‌ای فکر می‌کنم که باعثِ نابودی کلمه‌ی «فلسطین» شد. «بی دائو» شاعر چینی هم متوجه سختی این راه شد زمانی ‌که برای گرفتن ویزا به کنسولگری اسرائیل در فرانسیسکو رفته بود. او به مرد جوانِ ایستاده روبه‌روی ساختمان گفته بود که می‌خواهد به فلسطین برود و پاسخ شنیده بود که: «همچین کشوری روی نقشه وجود نداره، آقا!» * چندسال پیش نشریه‌ی بین‌المللی «پن» روی جلد خودش، البته با افتخار، شعر کاملی از من منتشر کرده بود. بااین‌حال، توی فهرست به‌جای این‌که بنویسد «مرید برغوثی- فلسطین» نوشته بود «مرید برغوثی- تشکیلات خودگردان فلسطین». وقتی از آن‌ها خواستم توضیح بدهند گفتند کشوری به‌نام فلسطین وجود ندارد. و من پاسخ دادم که: «آیا تشکیلات خودگردان یک کشور است؟» * اواسط دهه‌ی هشتاد رفته بودم دیدن کوچک‌ترین برادرم در فرانسه که نزدیک مرز سوئیس بود. تابستان بود و باقی اعضای خانواده همراه‌مان بودند. تصمیم گرفتیم با دو ماشین به ژنو برویم. مرزبان از توی اتاقک نگهبانیِ قوطی‌کبریتی‌اش زد بیرون و پاسپورت‌هایمان را خواست. گیج بود. پاسپورت‌های توی دستانش از همه‌جای دنیا بودند: اُردن، سوریه، ایالات متحده، الجزیره، انگلیس، و حتی بلیز. اسامیِ توی پاسپورت‌ها نشان می‌داد که همه‌ی ما از یک طایفه هستیم: البرغوثی. مرزبان توضیحی می‌خواست درباره‌ی سندهایِ سفرِ دسته‌جمعی‌مان. ولی خیلی ‌زود همین‌که برادرم شروع کرد به توضیح‌ دادن زد زیر خنده و وسطش بریده‌بریده می‌گفت: «بسه دیگه نمی‌خوام بدونم!» و آرزو کرد اوقات خوشی توی ژنو داشته باشیم. ما به راه‌مان ادامه می‌دادیم، و خاطره‌ی تعجب مرزبان فرانسوی همراه‌مان بود. یکی از ما گفت: «می‌دونید چیه، با همه‌تونم، ما واقعاً آدمای رسوایی هستیم.» نویسنده: مرید برغوثی مترجم: قاسم فتحی منبع: برشی از کتاب I Was Born There, I Was Born Here
تفنگش، سرزمین شعر را از ما گرفت و ما را با شعر سرزمین تنها گذاشت. او در دستانش، زمین را نگه‌ داشته‌است و ما در دستان‌مان، سراب را مرید برغوثی کتاب بازگشت به رام‌الله
🍬 امشب در یزد مراسم سنتی داریم به اسم: "دوست° دوست، دوستِ‌علی" ما درحال آماده‌باشیم 😉 خوراکیها آماده است 😁 https://eitaa.com/herfeyehonar
به‌جای خاصی به عنوان "نویسنده" دعوت می‌شوم. فراخوان عمومی برای نویسندگان یزدی داده‌اند. من هم عمومی به دوستان اعلام کرده‌ام که امشب می‌روم. اینجا جایی است خیلی به ندرت آقایی وارد می‌شود. مثلا حاج‌آقایی برای اقامه نماز جماعت می‌آید و رکعت اول را به عادت همیشه می‌خواند، بعد انگار متوجه می‌شود اینجا جای این کارها نیست و می‌رود روی دور تند. فاطمه، ۸ ساله مکبّر است. هربار که می‌گوید الله‌اکبر و صلوات یعنی وقت تشهد است. بعد از نماز، حاج‌آقا به سرعت نور می‌رود و سفره افطار پهن می‌شود. هرچند به خانم مهدی‌پور گفته‌بودم که بعد از اذان و افطار می‌آیم. اما باتعارف و خوش‌لطفی ایشان، قبل از اذان رفتم و تا ساعاتی آنجا بودم. مادرها، همان قشری هستند که به معنای واقعی در لحظه زندگی می‌کنند. آن‌ها از برنامه اعتکاف مادر و فرزندی راضی‌اند و امیدوارند مستدام باشد. انگار این نوع برنامه، ‌کم‌سابقه‌ است. اعتکاف انحصاری برای مادران و فرزندان کوچکشان فرصت مغتمی است. قراربود که من به‌عنوان نویسنده حوزه داستان‌نویسی بروم ولی حالا که روایت‌نویسان نیامده‌اند، جای خالی یک روایت احساس می‌شود. و اینکه چرا خانمهای نویسنده یزد نیامده‌اند، جوابی است که باید خودشان بدهند. وقتی استقبال جمعی آنها از برنامه‌‌ها کم می‌شود، دستِ برنامه‌ریزان هم بسته‌می‌شود. و بعد از خدا، فقط خانم مهدی‌پور_ دبیر کارگروه جمعیت جبهه فرهنگی یزد_ می‌دانند که در این چند روز چقدر طرحها ارائه‌دادم برای نویسندگانی که در این برنامه شرکت می‌کنند و می‌خواهند قلم بزنند. افطاری در محیطی صمیمی صرف می‌شود. بعد از آن بازهم بچه‌های کوچکتر مشغول بازی می‌شوند. بچه‌های مدرسه‌ای که از مدارس مرخصی گرفته‌اند، مشغول درس و مشق‌شان می‌شوند یا آهنگ و سرود برای خودشان می‌گذارند. مادرها از دورهمی بچه‌ها ابراز رضایت می‌کنند و این مسئله را در انواع جهت‌های رشدی آنها موثر می‌دانند. و همچنین صحبتهای خانمهای سخنران برایشان مفید بوده‌است. نکاتی را نگه‌داشتم برای نوشتن داستان، ان‌شاالله اگر قسمت باشد و در این حوزه مطالبه‌ای بشود. روایت از این مراسم زیاد است. این چند جمله بیش از اینکه روایت اعتکاف مادر و فرزندی در مسجد ابوالقاسم رشتی باشد، گلایه از نویسندگان استان یزد است. یک شب دیگر از این مراسم باقی است! کاش برای عدم استقبال نویسندگان یزدی در برنامه‌هایی که دعوت می‌شوند، جوابی از طرف آنها بود. نه برای مچگیری، بلکه برای تعیین تکلیف در برنامه‌‌ریزی‌ها و حساب‌و‌کتاب‌ها! وقتی به‌اندازه کافی مشارکت و فعالیت ندارند، بدیهی است مطالبه‌گری‌ از مسئولین مثل نقش روی آب است! ✍️ زهرا ملک‌ثابت 🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷 لینک هوش مصنوعی بینگ برای تصویرسازی باید حساب کاربری ایجاد کنید Image Creator from Microsoft Designer https://www.bing.com/images/create/d9bed8b1da86d985-d985d8a7d8b1daa9d8b3db8cd8b3d8aadb8c-d8a7d8b3d984d8a7d985db8c/1-66084efbf39241999b2a57332e784e9c?FORM=GUH2CR
هوش مصنوعی + هوش و مهارت آدمیزاد https://eitaa.com/herfeyehonar