🇮🇷حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ🇮🇷
با صلابت از زمین برخواست تا راهی میدان شـود...
رفت بہ سوۍ پدر خم شد و دستانش را بـوسھ زد امام با بغض گفت:
برخیز و برو دیگر مجال صبر نیست😭
گفت رفتم یاعلی
یابن امیر المومنین
روے خود را کرده اکبر
بر یـَل امالبنین...🥀
دیگھ طوفان شد علۍ هی داره به اسبش میزنه و با سرعت حرکت میکند...