❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #نود_چهار
سمانه همراه صغری مشغول آماد کردن سفره بودند.
ــ من برم کمیلو بیدار کنم
ــ میخوای کیو بیدا کنی
هرسه به طرف کمیل برگشتند،سمانه لبخندی به کمیل زد و نگاهی به او چهره سرحالش انداخت ،لبخندی زد و گفت:
ــ بیا بشین شام آمادست
ــ دستت دردنکنه خانمی
ــ دروغ میگه خودش درست نکرده همه رو مامان آماده کرد.
سمانه کاهویی سمتش پرت کرد و با خنده پرویی گفت،صغری خندید و کاهو را خورد.
سمیه خانم نگاهی به کمیل انداخت که با عشق و لبخند به سمانه که مشغول تعریف سوتی های خودشان در دانشگاه بود،خیره بود.
خدا را هزار بار شکر کرد به خاطر آرامش و خوشبختی پسرش و این خنده هایی که دوباره به این خانه رنگ داد،با خنده ی بلند صغری به خودش آمد و آن ها را همراهی کرد.
بعد از شام کمیل و سمانه در هال نشسته بودند،صغری که سمیه خانم به او گفته بود کنار آن ها نرود، با سینی چایی به سمتشان رفت،سمیه خانم تشر زد:
ــ صغری
ــ ها چیه
کمیل نگاهی به اخم های مادرش انداخت و پرسید:
ــ چی شده؟
صغرا برای خودش بین کمیل و سمانه جا باز کرد و گفت:
ــ یکم برو اونور فک نکن گرفتیش شد زن تو،اول دوست و دخترخاله ی خودم بود
سمانه خندید و گفت:
ــ ای جانم،حالا چیکار کردی خاله عصبیه
ــ ای بابا، گیر داده میگه نرو پیششون بزارشون تنها باشن یکم،یکی نیست بهش بگه مادر من این که نمیومد خونمون،یه مدت زیر آبی کارای سیاسی می کرد توبه نکرد اطلاعات گرفتنش،بعدش هم ناز می کرد،الان که میبینی هر روز تلپه خونمون به خاطر اینکه دلش برا داداش خوشکل و خوشتیپم تنگ شده
سمانه با تعجب به او نگاه می کرد،صدای بلند خنده ی کمیل در کل خانه پیچید و صغری به این فکر کرد چقدر خوب است که کمیل جدیدا زیاد می خندد.
***
سمانه اماده از اتاق صغری بیرون امد.
ــ بریم کمیل
ــ بریم خانم
سمیه خانم سمانه را در آغوش گرفت و گفت:
ــ کاشکی میموندی
ــ امتحان دارم باید برم بخونم
ــ خوش اومدی عزیز دلم
به سمت صغری رفت واو را در آغوش گرفت
ــ خوش اومدی زنداداش
ــ دیونه
بعد از خداحافظی سوار ماشین شدند تا کمیل او را به خانه برساند.
باران می بارید و جاده ها خلوت و لغزنده بودند،سمانه با نگرانی گفت:
ــ جاده ها لغزندن کاشکی با آژانس برمیگشتم
از فشار دستی که به دستش وارد شد به طرف کمیل برگشت،کمیل با اخم گفت:
ــ مگه من مردم تو با آژانس اینموقع بری خونه
ــ اِ این چه حرفیه کمیل،خب جاده ها لغزندن
ــ لعزنده باش...
کمیل با دیدن صحنه روبه رویش حرفش را ادامه نداد
سمانه کنجکاو مسیر نگاه کمیل را گرفت با دیدن چند مردی که با قمه دور پیرمردی جمع شده بودند ،از وحشت دست کمیل را محکم فشرد،کمیل نگاهی به او انداخت و گفت:
ــ نگران نباش سمانه من هستم
سمانه چرخید تا جوابش را بدهد اما با دیدن کمیل که کمربند ایمنی خود را باز می کند،با وحشت به بازویش چنگ زد و گفت:
ــ کجا داری میری کمیل
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
[#جــــرعـہ_اے_از_نهــــجالبلاغــــہ🌱]
💥فَاتَّعِظُوا عِبَادَ اللهِ بِالْعِبَرِ النَّوَافِعِ وَاعْتَبِرُوا بِالاْيِ السَّوَاطِعِ
🔹«اى بندگان خدا! از درس هاى سودمندِ عبرت آميز، پند بگيريد! واز آيات روشن الهى عبرت بياموزيد!
💚 شرط دیدن امام زمان
👤 آیت الله بهجت قبل از اینکه مرجع تقلید بشوند سیرو سلوک داشتن و میفرمودند :
💚 من از جوونیام هر چشمی که وجود آقا امام زمان عج رو دیده باشه میشناختم اولین بار این اتفاق برام توی کاظمین افتاد یه جوونی رو دیدم از چشماش فهمیدم این آقا رو دیده انقدر پرس و جو کردم که اعتراف کرد رازش #نماز_اول_وقت بود حالا هِی بگید ما چرا امام زمان رو نمیبینیم.
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
••🦋••
#شـﻫـیـداڼـﻫـ♥️⃟🕊
و این #شهید است ڪه
دست بر قلبتـ♥️ گذاشته
تو را انتخاب ڪرده
افتخارڪن
ڪه به چشمش آمدی وخریدنی شدی
عاشقانه ڪه ادامه بدهی
این بار خداوند
خریدارت خواهد شد!
حدیث معصومین
هیچ کس را حقیر نشمار ، شاید همان شخص محبو و دوست خدا باشد.❤️
امام باقر علیه السلام
#حدیث
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
••♥️🐳||•
💧| #امام_زمان
♥️| #دلتنگی
ـــــــــــــــــــــــ•‹♥️••
بۍتویڪلحضہ
رمقدردلوجانمنیستـ ..
بیقرارمنڪنۍطاقتهجران
نیستـ ...!🥀•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ•‹🐳••
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
#جُمْلـہےناب📚🖇
استادپناهیانمیگفت؛
اگهیهشببدونغموغصهبودی،
شککنبهخودت!
اصلااصلشهمینه
خوببهتدردمیدن،
آزمایشتمیکننکهخوببخرنت♥️!
[هرکهدراینبزممقربتراست
جامبلا بیشترشمیدهند🍃]
❤️اگر دوست دارید برای #نماز_شب بیدار شوید....👇
✍امام کاظم(علیه السلام):
کسی که دوست دارد برای #نمازشب بیدار شود اگر هنگام خواب بگوید:
{🌸 اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ وَ لَا تُؤْمِنِّي مَكْرَكَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْغَافِلِينَ وَ أَنْبِهْنِي لِأَحِبِّ السَّاعَاتِ إِلَيْكَ أَدْعُوكَ فِيهَا فَتَسْتَجِيبَ لِي وَ أَسْأَلُكَ فَتُعْطِيَنِي وَ أَسْتَغْفِرُكَ فَتَغْفِرَ لِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.🌸}
👈 خداوند دو #ملک به سوی او می فرستد تا او را بیدار کنند.
اگر بیدار نشد خداوند دستور می دهد برایش #استغفار کنند و اگر در آن شب بمیرد #شهید از دنیا رفته است.و اگر بیدار شود برای #نمازشب، هر چه از خدا بخواهد به او کرامت می کند.😇
عزیزانی که دوست دارید #نمازشب بیدار بشید ولی نمیشه به شهید عزیز بسپارید باقیش با خودشون👌
با رفیق شهیدت حرف بزن بهش بگو حتما بیدارت میکنه 👋