-باچقـدرآب؛هوم..!؟ اخ‌ح‌ـسیـن‌چی‌کشید؎آقاجان...💔🚶

من‌نمۍدانم اما؛مادࢪم‌مےگفت بچھ‌دࢪشش‌ماهگۍ تآزھ‌گلومیگیࢪد••🙃💔

امام، خواهر را صدا می‌زند: «خواهرم، شیرخواره‌ام را بیاورید.» علی اصغر، بی تاب شده است. زینب او را از مادرش رباب می‌گیرد و در آغوش می‌فشارد و روی دست برادر قرار می‌دهد. امام شیرخوار خود را در آغوش می‌گیرد، او را می‌بوید و می‌بوسد: «عزیزم! تشنگی با تو چه کرده است.» امام حسین علیه السلام، علی اصغر را به میدان می‌برد تا شاید از دل سنگ این مردم، چشمه عاطفه ای بجوشد! شاید این کودک سیراب شود! عمرسعد با نگرانی، سپاه کوفه را می‌بیند که تاب دیدن این صحنه را ندارند. چه کسی به این صحنه پایان خواهد داد؟ سکوت است و سکوت! ناگهان حَرْمَله تیری در کمان می‌گذارد. او زانو می‌زند. سپاه کوفه با همه قساوتی که در دل دارند چشمانشان را می‌بندند و تیر رها می‌شود. خدای من چه می‌بینم، خون از گلویِ علی اصغر می‌جوشد. - هفت شهر عشق‌؛ مهدی خدامیان آرانی🌱

تير آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست🥀

زیارت عاشورا با صدای حاج قاسم😭💔

‏توصیه‌؏ـلامه‌امینی(ره) به‌فرزندش: فرزندم‌زیاࢪت‌؏ـاشورارا به‌هیچ‌عنوان ترکوفراموش‌نکن... این‌زیارت‌دارای‌آثاࢪوبرکات‌زیادی‌است‌ڪه موجب‌سعادتمند؎تودࢪدنیاوآخرت‌می شود...♥️ #محرم ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

🌸🌸: سلام علیکم شبکه محترم ایران کالا اقدام به ثبت جهانی پویش ASHURA_DAY#(روز عاشورا) کرده است لطفا شما هم ثبت نام کرده. تا در این اقدام ارزشمند سهیم باشیم واین لینک را برای دوستان آشنایانتان ارسال بفرمایید تا روز عاشورا را ثبت جهانی کنیم اجرتون با امام حسین علیه السلام امضا کنید: کارزار عاشورا دی (روز عاشورا) https://www.karzar.net/ashura-day

یه‌محفل‌‌ڪوچولو به‌اسم‌علے‌اڪبر‌حسین #محفلمون

گفٺ: باباحسیــن اِذن میدۍ پِسرت بره میــدان..؟! اقافَــرمود: بُــرو عَزیز دِلــم🥀 من نــگویــم مَرو اۍ مـاه بــرو.. امـا شرط دارد✋🏼 لیـك قدرۍ براۍِ مَن راه بــرو...💔 همیــن ڪہ علۍاڪبر داشت‌ بہ سمـٺ میــدان مۍرفــٺ؛ دیدن مـولا داره دنبـالش مۍدوه، محـاسنش‌رو روۍِ دســت گرفٺہ: خدایـا شـاهد بـاش، شبه‌الناس‌خَلقاً‌وخُلقاً به‌رسول‌الله رو دارَمْ بہ مِیــدان مۍفرِستــم...💔!' ....یاعلی‌اکبر‌... نانجیبی‌کمین‌کرد‌.... :گناه‌ عرب‌به گردنم‌باشه اگه‌داغ‌علے‌رو به دل‌مادرش‌ نگذارم...💔 با نیزه به سر علی‌زد همچون‌علے پدر‌بزرگش.. یاعلی. ‌اِرْباً‌اِرْبا میدونۍ‌یَعنۍ‌چۍ..؟! یعنۍتِڪہ‌تِڪہ‌شُدن یعنۍ علی‌اڪبر‌شد‌علۍ‌اڪبر‌ها😞✋🏼 اَبۍعَبدالله شنید آخریــن صداۍِ عَلۍاكبرش‌رو:

ابَتا عَلَیكَ مِنّى‏ السَّلامَ بابا جــٰانَم‌خُداحافظ✋🏿 اقا اومد کنار‌پسرش علی‌اکبر‌جوانی که شد به اندازه علی اصغر شیرخواره حسین... به ڪنار بدنش خشک شده این بدنم از علے‌اڪبرِمن یک علے‌اصغر مانده... بنا نبود که آفت به باغِ‌ما بزند پسربزرگ‌نڪردم که دست‌و‌پا بزند.. لبیک‌یاحسین.✋🏿 ...ان‌شاءالله به‌حق‌جوان‌‌ابا‌عبدالله حاجت‌همگے‌روا ! صلے‌الله‌علیڪ‌یاعلے‌بن‌الحسین(ع)

وچگونه‌قلبمان‌ارباًاربانشود برای‌تن‌تکه‌تکه‌شده‌ات..!!💔 آغوش‌حسین‌پُراز ع‌ل‌ی‌اک‌ب‌ر'بود..🥀 حضرت‌علی‌اکبر‌علیه‌السلام‌به‌میدان‌بازگشت مرة‌بن‌منقذ‌عبدی‌می‌گوید: گناه‌عرب‌برمن‌اگر‌پدرش‌را‌به‌عزایش‌ننشانم نیزه‌ای‌به‌پشت‌او‌میزند وشمشیر‌را‌بر‌سر‌او‌فرود‌می‌آورد کلاه‌شکافته‌میشود،اسب‌رم‌میکند، و‌اورا‌به‌لشکر‌دشمن‌میبرد اورا‌محاصره‌میکنند‌و‌با‌شمشیر‌ قطعه‌قطعه میکنند حسین‌علیه‌السلام‌نزد‌اومی‌آید صورت‌بر‌صورت‌علی‌میگذاردو‌میفرماید: بعداز‌تو‌خاک‌بر‌سر‌دنیا.. [مقتل روز هشتم🖤] #مصحف‌پاره‌پاره‌حسین..

می‌گفت: یاحسین! آقاجان، مگه‌شما‌دلت ‌صدتاعلی‌نمی‌خواست؟ دیدی‌چه‌جوری‌علی‌صدتاشد؟ صدتیکه‌شد😭💔! اینجای‌روضه‌که‌می‌رسید؛ تسبیح‌تودستش‌پاره‌می‌شد، دونه‌هاشومی‌ریخت‌بین‌مردم، می‌گفت: پاشید!🙃 حالاجووناپاشن‌جمع‌کنن‌این‌تیکه‌ها‌رو....💔 جوانان‌بنی‌هاشم‌بیایید... علی‌رابردرخیمه‌رسانید...😔😭 هروقت‌خواستیدروضه‌علی‌اکبر‌علیه‌السلام‌رابخوانید نگوییدمیخواهم‌روضه‌علی‌اکبر‌علیه‌السلام‌روبخوانم بگوییدمیخواهم‌روضه #جان‌کندن امام‌حسین‌ علیه‌السلام‌رابخوانم...😭😔 بمیرم‌برات‌اربابم💔 شیخ شوشتری📚  فَقَطَعُوهُ‌بسُیوفَهُم‌اِرباًاِرباً...😔💔 پس‌باشمشيرهاى‌خودبدن نازنينش‌را‌پاره‌پاره‌كردند....😭💘

یه‌حاج‌آقایی‌میگفت: وقتی‌برا‌حسین‌گریه‌کردی‌ اشکاتو‌بمال‌‌سینت‌اون‌موقع‌ بدون‌دردجون‌میدی…‌!♥️🙂 #امیرۍ‌حسین

همه ي دشت پر است از همه جاي بدنت مثل يك آينه ي خردشده ريخته اي -اکبرم💔

اباالفضل‌باوفا..💔 امان‌نامه‌اش‌راکه‌آوردند خیلی‌خجالت‌کشید نمی‌دانست‌که‌چطور بایدباحسین‌مطرح‌کند تصورش‌سخت‌است‌که‌به‌امامت‌بگویی: به‌من‌امان‌دادند..!!🥀 #فنعم‌الاخ‌المواسي‌عباس🖤 ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

وعباس(ع) بارد #امان‌نامه ولعن‌شمر راه #نفوذ رابست تو..!! بی‌وفایی‌کوفیان‌را جبران‌کرده‌ای تو..!! به‌تنهایی‌یک‌سپاهی'🖤

بسم‌رب‌الحسین...✨

السلام.علیک.یا.ابوالفضل.العباس بفَنِعم‌الَأخ‌المواسي چه خوب‌برادری‌بودی عباس..♥️ رفتنت‌..' کمرحسین‌راشکست‌عباس!💔🏴 ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

خلق‌می‌گوینددربِهداریِ‌قُربِ‌حسین دردهارابیشترعباس‌درمان‌می‌کند.."💔 #یاکاشف‌الکرب..🖐🏻 ای‌اهل‌حرم‌میروعلمدارنیامد!💔 لب‌تشنه‌به‌دریازدی‌وآب‌نخوردی ای‌جان‌به‌فدای‌لب‌عطشان‌تو‌عباس!🖤

- فُرات‌بعدِتوعُمری‌ست‌کِه‌می‌گِرید؛

روضه‌حضرت‌قمر‌بنی‌هاشم ابوالفضل‌عباس‌علیه‌السلام✨ با‌نوای‌حجت‌الاسلام‌ سید‌مهدی‌موسوی🌿 ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

عبّاس همچنان پیش می‌تازد و به فرات می‌رسد. ای آب! چه زلال و گوارایی! تشنگی جان او را بر لب آورده است. وقتی دست خود را به زیر آب می‌زند، او را بیشتر به یاد تشنگی کودکان و خیمه نشینان می‌اندازد...، لب‌های خشک عبّاس نیز، در حسرت آب می‌ماند. ای حسین! بر لبِ آبم و از داغ لبت می‌میرم! عبّاس، مشک را پر از آب می‌کند. صدای دلنشین آب که در کام مشک می‌رود جان عبّاس را پر از شور می‌کند. عبّاس به سوی خیمه‌ها می‌تازد، تا زودتر آب را به خیمه‌ها برساند. نگاه او بیشتر به سوی خیمه‌ها است و به مشک آبی که در دست دارد، می‌اندیشد. در این کارزار شمشیر و خون، شمشیر نَوْفل به دست راست عبّاس می‌نشیند. خون از دست عبّاس جاری است. او فقط به فکر این است که هرطور شده آب را به خیمه‌ها برساند. اکنون عبّاس با دست چپ شمشیر می‌زند! لشکر را می‌شکافد و جلو می‌رود امّا این بار شمشیر حَکَم بر دست چپ او می‌نشیند. دست چپ سقّای کربلا نیز قطع می‌شود، امّا پاهای عبّاس که سالم است. اکنون او با پا اسب را می‌تازاند، شاید بتواند به خیمه‌ها برسد امّا افسوس...! در این میان تیری به مشک آب اصابت می‌کند این جاست که امید عبّاس نا امید می‌شود. آب‌ها روی زمین می‌ریزد. او دیگر آبی با خود ندارد، پس چگونه به خیمه‌ها برگردد؟ عبّاس روی زمین می‌افتد و صدایش بلند می‌شود: «ای برادر! مرا دریاب» -هفت‌شهرعشق‌ ،مهدی‌ خدامیان‌ آرانی🌱

گر سر برود فدای پایت... دست از تو رها نمیکنم من :)💔✨ #شهید_مصطفے_صدرزاده  امروز سالگرد شهادت شهید صدرزادست✨ ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

روز تاسوعا ساعاتی قبل از شهادت شهیدمصطفےصدرزاده ، در حال قرائت زیارت عاشورا🕊💔 #شهید_مصطفے_صدرزاده  ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

ای‌اهلِ‌حرم‌میروعلمدارنیامد علمدارنیامد‌علمدارنیامد :) سقایِ‌حسین‌سیدوسالارنیامد علمدارنیامد‌علمدارنیامد :) #مداحی🙂| ❥•|𔓘حࢪ‌یـم؏شق‌تـا‌شہادتـ ➺@herimashgh

یہ‌محفڵ‌کوچولو به‌یاد‌علمــــــــــــــدار‌ڪربلا #محفلمون

سلام‌بر‌تو‌ای‌ڪاشف‌الکرب‌‌ح‌ـسین💔 قدم‌قدم‌بایه‌علم‌ان‌شاءالله‌اربعین‌میام‌ سمت‌حرم‌...💔 به‌حق‌علمدار‌حسین.. -دید‌برادر‌تنہا‌مونده؛گفت↓ هَلْ‌مِنْ‌رُخْصَتْ ؟! اجازه‌میدی‌جونمو‌فدات‌ڪنم‌حُسین؟! حُسِین‌شروع‌ڪرد‌مثل‌ِ ابر‌ِبہار‌اشڪ‌ریختن(: خیلے‌سختہ‌‌خدآ عباسہ‌آخہ... ؛ -داداشمہ‌آخہ.. .💔 اقا‌دلش‌لک‌زده‌بو‌د یکبار‌ ابوالفضل صداش‌بزنه: یااخے! ولی‌عباس‌جز‌مولاۍ‌ به‌حسین نمیگفت.. اقاۍ‌ادب😔✋🏿 فَسَمِعَ‌الاَطْفاٰلْ‌یُنٰادونَ‌اَلْعَطَشْ..(: عباس‌رفت‌ سمت فرآت فراتۍ‌ که آبش خجالت‌زده‌شد ازحسین از لب‌خشک‌شش‌ماهه‌حسین میگن‌چہار‌هزار‌نفر‌ مُوکِلین‌فرات قبل‌اینڪہ‌آقا‌برسن‌‌به فرات‌ هرڪدوم‌یہ‌نقطہ‌رو‌‌میزدن..😞💔 سوراخ‌سوراخش‌ڪردن💔 تیربارونش‌ڪردن قطعه‌قطعش‌ڪردن حسین‌داره‌میبینہ ... اصلامیدونی‌چیه؟ آدم‌زخمی جنگاورم‌باشہ بیشتر‌تشنہ‌میشہ‌خب قبول‌داری؟ دستاشو‌پر‌از‌آب‌ڪرد یاد‌تشنگے‌برادر‌افتاد [اب‌نخورد] با‌مشڪ‌آب‌راه‌افتادن‌ سمت‌خیمہ‌ها ... محاصرش‌ڪردن جونی‌توبدن‌نداشت‌ ولۍمیجنگید چون‌قول‌داده‌بود تیر‌خورد‌ولی‌تسلیم‌نشد💔!'

دست‌راستش‌ رو زدن مشک و به دندون گرفت دست‌چپ‌هم‌زدن‌نامردا اقاناامیدنشد ولی یه‌بی‌وجدانے‌مشک‌ونشونه‌گرفت 😔🖤خدایا‌حالا‌ساقی‌ڪربلاا‌چیڪار‌ڪنہ ؟!💔 بچہ‌ها‌منتظرن(: رباب‌منتظره سه‌سالہ‌روبگم؟!😭✋🏼 بمیرم‌برا‌شرمندگیت‌آقاجان شرمندگي‌من‌ڪجا‌ و‌شرمندگے‌شما‌ڪجا ؟! علی‌اڪبر‌علیه‌سلام‌ڪہ‌شہید‌شدن ! عباس‌علیہ‌سلام‌بود‌ن‌ڪہ‌زیر #بازوهاۍ حسین‌علیہ‌سلاموبگیرن(: ولی‌وقتی‌عباس‌علیه‌سلام -شہید‌شدن ڪسے‌نبود‌تا‌زیر‌بازوهآۍاربابو‌بگیره💔 هیاهویی‌بہ‌پاشد صدایی‌پیچید... ای‌اهل‌حرم‌میرو‌علمدار‌نیامد💔😭 جانم‌آقام‌ابوالفضڶ پـاشو‌اۍ‌پهلوون... رو‌خآک‌هایۍ‌چرا بۍ‌تو‌عباسِ‌من می‌میرن‌بچہ‌ها😭 خشڪہ‌لبھات‌چراااا علمدار تودریاۍ‌منۍ! سڪینہ‌چشم‌بہ‌راهہ... رباب‌بۍ‌قراره... همہ‌میگن‌ڪہ‌قولِ،عمو‌نشد‌نداره😞 هر‌حاجتے‌دارۍ‌عباس‌رو‌واسطہ‌ڪن.. پناه‌اهلِ‌حرمے برخیزعباس😭💔 حسین‌اومده‌بالاسر‌داداش‌عباس! صلے‌الله‌علیڪ‌یاابوفاضل ✋🏿