بگذار رویاهایت هرکجا میخواهند تو را با خود ببرند،
فراموش نکن که ابتدای هر موفقیتی، از یک سفر ذهنی شروع میشود...
@Shamim_best_gift
🌹یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !!
🌹یاد شهید رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.
🌹یاد شهید بابایی بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
🌹یاد شهید حسین خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
🌹یاد شهید مهدی باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
🌹آره یاد خیلی شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه رضای خدا باشه و هر چیزی رو به دید خودمون تفسیر نکنیم !!
🌹برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود.
قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبارو !! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه ...
🌹همه تودلشون گفتند : عجب پیرمرد سنگدلی !! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون ...
جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار
تو دل همه غوغائی شد ...!!
🌹بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان ... همه رفتند الا همون پیرمرد ... گفتند چرا نمیای ؟؟
گفت : نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش
آخه مادرش منتظره ... درود بر شهامت و غیرت آنان !!
نمیدونیم الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا بعضیا پاشون رو روی خون کدام شهید گذاشتند ؟
🌹باید مواظب بود ... خون شهدا بعضی از آدم ها را زمین می زنه ...
💐شهدا را فراموش نکنیم
🌼🌱🌼🌱🕊🌱🌼🌱🌼
@Shamim_best_gift
💠منتظرت هستم
یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود.
گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم.
به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامه با این مضمون نوشته بود:
همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند و عاقبت به خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای_کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم.
شهید مدافع حرم
شهید عبدالمهدی کاظمی
@Shamim_best_gift
🌸فرازے از وصیت نامہ:
مرا حلال ڪنید و همانند حضرت زینب صبور باشید و در شهادت من بے قرارے نڪنید و شاد باشید ڪہ با عنایت امام رئوفم علے بن موسے الرضا (ع) فرزند سراپا تقصیر شما را پذیرفتہ اند.
هر خانمے ڪہ چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (ع) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد.
شهید حسین محرابی
@Shamim_best_gift
من هم یک دهه_هفتادی ام!
از اون روزی که چشمام یه ذره باز شد به روی دنیا و بعضی از زیبایی هاش رو دیدم... از اون روزی که از جبهه و جهاد و ایثار و شهادت شنیدم...
از اون روزی که مزار ستاره هایی آسمونی به نام شهدا رو زیارت کردم و شمیم گل نرگس رو حس کردم...
همیشه یه حسرت تو دلم بود
با خودم می گفتم کاش منم دهه شصتی بودم... کاش جبهه رو می دیدم... امام رو می دیدم...
اما این روزا اصلا حسرت نمی خورم...
چه دهه زیبایی ست دهه_هفتاد، چه گل های نازنینی روییده در این دهه هفتاد، چقدر جوون رشیدی که جبهه رو ندیدن، امام رو ندیدن، انقلاب رو ندیدن، ولی...
براشون فرقی نداشت سنگر جهاد نظامی با سنگر امنیت و خدمت به مردم و دفاع از حرم...
خدا کنه آهمون از جنس نیاز باشه!
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز باز است
@Shamim_best_gift