eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
51هزار عکس
5.7هزار ویدیو
96 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @Shahd_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
امام رضا(ع) - مناجات به یمن عاشقی ام با دلم تفاهم کن برای سوختنم حکم کن ؛ تحکم کن ز طفل گمشده بسیار ناز را بخرند حرم شلوغ که شد لطف کن مرا گم کن بیا و جنس خراب مرا ندیده بخر بیا به دستفروش حرم ترحم کن عزیز فاطمه مردم همه گرفتارند عزیز فاطمه فکری بحال مردم کن کبوتران حرم گر گرسنه میخوابند برنج سفره ی ما را بگیر گندم کن تکلم فقرا جز زبان درازی نیست کلام حق کلیم است پس تکلم کن بیا و ضامن من شو ؛ سپس شکارم کن به دست و پا زدنم هم فقط تبسم کن کلید قفل حریمت به دست معصومه است مرا زیادتر از قبل زائر قم کن علی اکبر لطیفیان 🎀🍃🎀🍃🌺🍃🎀🍃🎀 @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅رمان دو روی سکه 🌸قسمت شانزدهم تمــام حرفهــاي دیــروز علیرضــا و اســتراق ســمع در حمــام و رفتارهــاي هانیــه را بــرایش تعریــف کــردم. البتــه کشــف حجــاب خــودم را سانســور کــردم . چــون اصــلاً حوصــله ســرزنش هــا یش را نداشتم. - خـدا یـه عقـل درسـت بهـت بـده سـهیلا! حـرف هـاي علیرضـا خـان همچـین بیـراهم نبـوده آخـه مـن و تـو از وقتـی نشسـتیم تـوي ماشـینش، مـدام مثـل دختـراي سـبک مغـز مـی خندیـدیم. در ضـمن جنابعـالی اون بـدبخت رو تـوي ذهنـت واقعـاً مسـخره کــردي، خـوب بابـا بـه طـرفم برخـورده دیگــه، بی انصافی نکـن هـر کـی بـود عصـبانی مـی شـد و همـین برخـورد رو مـیکـرد . در مـورد هانیه چیـزي نمــی تــونم بگـم چـون اصــلاً رفتــارش درســت نبــوده درضــمن گـوش وا یســتادنت تــوي حمــوم خیلــی زشت بود. دیگه تکرارش نکن! - اینا به کنار، چرا جوابم رو اونجوري داد؟ بعد هم اداي علیرضا را درآوردم «ظاهر آدما بخشی از شخصیت اونهاست.» - به عقیده من درست گفته! - یعنــی اگــه یــه زن مــانتوي اي و بــی حجــاب روزه بگیــره مــا بایــد تعجــب کنــیم؟ چــون ظــاهرش نشون نمی ده آدم مؤمنی باشه؟ - تعجـب کـه نـه، ولـی مـن از اون زن توقـع دارم همـین جـور کـه تـوي روزه از خـدا پیـروي مـی کنـه توي حجاب هم از خدا پیروي کنه. بالاخره مسلمون باید ظاهر اسلامی هم داشته باشه! - ولی هرکس اعتقادات خاص خودش را داره! اعتقـادات خـاص اصـلاً مفهـوم نـداره مـا فقـط بایـد از خـدا پیـروي کنـیم و هـر چـی اون گفتـه انجـام بدیم نه اون چه را خودمون فکر می کنیم درسته انجام بدیم. المیــرا کلــی فــک زد و نصــیحتم کــرد. از مــن خواســت کمــی منطقــی باشــم و بــا هــر حرفــی اینقــدر اعصــابم را بهــم نریــزم و موقــع رفــتن بــه خانــه هــم دســته گلــی تهیــه کــرده و از دل زن دایــی در بیاورم! بعد از اتمام نصیحتاش رو به من گفت: - بالاخره نگفتی این کـدورت داییتو و مامانـت سـر چـی بـود کـه این همـه سـال طـول کشـید؟ مگـه فـامیلاي پـدرت خیلـی بـا فـامیلاي مامانـت فـرق دارن؟ اصـلاً کـل ایـن جشـن تولـد پـر مـاجرا رو بـرام بگو! - حوصله داري؟ پــدرم از خونــواده پولــدار ي بــود، همــه شــون یــه جــورایی تاجرنــد. تــو کــار واردات و صــادراتند از نمایشــگاه ماشــین هــاي خــارجی گرفتــه تــا واردات بــرنج و شــکر و صــادرات فــرش و ... دو تــا عمــه و یـک عمــو دارم. عمــه فــرنگیس بزرگتــرین بچــه مامــان منیـره، شــوهرش امــلاك بــود، بــه قــول پـدرم زمین خـوار ! تـو ي زمـین هـایی کـه مفـت بدسـت مـی آورد کـه البتـه بعضـی هاشـون اوقـافی بـود، بـرج مــی ســاخت. عمــه ام دو تـا بچــه داره، پســرش فــرز ین و دختــرش فتانــه، هــر دوتاشــون مثــل عمــه ام قیافـه اي، و نفــرت انگیــز، انگــار از دمــاغ فیــل افتـادن! بعــد از مــرگ شـوهر عمـه ام، فــرزین بــدتر از بابــاش بــراي پــول جمــع کــردن حــریص و طمــاع شــده بــود. دیــپلم ردي بــود ولــی کلــی کــلاس مــی ذاشت. مامانم کلی تلاش کرد تا من به چشم فرزین بیام، بلکه بشم عروس خانواده يِ تفی ها! 🕊🍁🕊🍁🌴🍁🕊🍁🕊 @Shamim_best_gift
✅رمان دو روی سکه 🌸قسمت هفدهم آخـه همـون موقـع عمـه بـراي شـازده پسـرش دنبـال زن مـی گشـت. خوشـبختانه ایـن ازدواج صـورت نگرفت. - اون موقع فرزین چند سالش بود؟ - من پانزده بودم. فرزین بیست و نه! - مامانــت چــه جــور ي راضــی مــی شــد دختــرش را در اون ســن در عــین زیبــایی و سرشــار از شــور زندگی به عقد یه مرد بیست و نه ساله در بیاره؟! - خب به خـاطر پـول سرشـار ي کـه خـدا مـی دونـه از کجـا مـی اومـد . آقـاي تفـی تبـدیل بـه یـه میلیـونر شـده بـود. آپارتمـان تـو لنـدن، ویـلا تـو اسـتانبول. آخـرین مـدل ماشـینی کـه بـراي فـرزین از پـاریس وارد گمـرك ایـران کـردن سیصـد میلیـون تومـان قیمـت داشـت. دهـن همـه بـاز مونـده بـود، خب مامان من هم همین چیزا چشمش رو گرفته بود دیگه! - خب بعد؟ - اون شب خیلـی زیبـا شـده بـودم لبـاس آبـی آسـمونی و موهـاي قهـوه اي کـه بـه کمـرم رسـیده بـود، لنزهاي خاکسـتر ي کـه خوشـگلترم کـرده بـود . هـر از گـاه ی فـرزین نگـاهم مـی کـرد امـا فتانـه و عمـه مثـل دو تـا بادیگـارد دورش رو گرفتـه بودنـد کـه یـه وقـت نزدیـک مـن نشـه! آخـرم تیـر مامـانم بـه سنگ خورد و من عروسشون نشدم. - ناراحت شدي؟ - اصـلاً. درسـته پولـدار بـودن امـا مـا هـم کـم نبـود یم شـاید تـو خـارج، خونـه و ویـلا نداشـتیم امـا تـو همــین ایـران خودمــون پــدرم واسـه خــودش سـرمایه داري بـود. تــازه از خونــواده اش متنفــر بــودم و هستم. - فرزین چی شد؟ - چند وقت پیش ازدواج کرد. - ا ،اونا که می خواستن10 سال پیش براش زن بگیرن؟ - آره. امـا منظــورم ســومین ازدواجشــه! سـر خــاك مامــان منیــر از پـاریس اومـده بــود دو تــا پســرش هـم مثـل طفـلان مسـلم کنـارش بـودن یکـیش شـش سـاله مـو مشـکی از زن ایـرونیش، اون یکـی هـم پنج ساله مو بور از زن فرانسویش، زن جدیدشم قهر کرده بود نیامده بود! المیرا خندید و گفت: - چه جوري دو تا بچه از دو تا زن با یک سال تفاوت سنی؟ - پسر عمـه مـن رو دسـت کـم نگیـر! زمـانی کـه این ایرونـی هنـوز زنـش بـوده، اون فرانسـو يِ حاملـه بود! خنده هاي المیرا تبدیل به قهقهه شد و اشک از چشماش روان شد با زور بین خندهاش گفت: - مـیگـم سـهیلا خـوب شـد زنـش نشـدی وگرنـه الان بـا یـه بچـه بـه بغـل بایـد دو تـا هـوو يِ دیگـه را هم تحمل می کردي! اون وقت مـی دونـی هـر سـه روز یـک بـار نوبـت تـو مـیشـد کـه کنـار شـوهرت می خوابیدي! هنوزم وضع مالیش خوبه؟ نه مثل اون وقتا! دسـت و پـاي زمـین خـارا رو خـوب جمـع کـردن . تـازه نصـف مـالش رو بابـت طـلاق اون دو تـا زنـش داد . خـدا روشـکر کـه مـن زنـش نشـدم. هـر چنـد مامـانم کلـی بهـم غـر زد و مـن رو بی عرضه خوند! عمـه دومـم اسـمش فروغـه! دومـین بچـه مامـان منیـر، اونـم دو تـا بچـه داره تـورج و تهمینـه بـرعکس عمـه فرنگیسـم اصـلاً اهـل قیافـه و پـز دادن نیسـت. خـانواده شـوهرش بـرعکس خـانواده پـدریم کـه سوادشــون بـه دیـپلم مــی رســه، ازخــانواده هــاي اســتخواندار و بــا تحصــیلات عــالی هســتند شــوهرش متخصــص قلــب و خــود عمــه هــم دبیــر فیزیکــه، تنهــا فرزنــد مامــان منیــر خــدا بیــامرز، کــه ســنتها را شکسـت و تونسـت پـا فراتـر از دیـپلم بـذاره و از سـد کنکـور گذشـت. اولـین خواسـتگارم تـورج بـود مـن 16 سـالم بـود و تـورج 20 سـالش، مـؤدب و متـین بـود مثـل پـدر و مـادرش، امـا مامـانم سـنم رو بهانه کـرد و جـواب رد به شـون داد. از تـورج خوشـم مـی اومـد پسـر آقـا یی بـود . البتـه یکـم حسـاس و بـی دسـت و پـا بـود . امـا پسـر بـی آزاري بـود کـه بـه راحتـی مـیتونسـتم یـه عمـر خوشـبخت کنـارش زنــدگی کــنم .امــا عاشــقش نبــودم . اگــه جــواب خواســتگاری رو بــه عهــده خــودم مــی ذاشــتن حتمــاً جواب مثبت مـی دادم. آخـه خیلی نـازم رو مـی خریـد و مـنم از اینکـه اینقـدر بهـم بهـا مـی داد خوشـم می اومـد . حتـی بعـد از فـوت مامـانم بـازم خـود عمـه ازم خواسـتگاري کـرد، مـی دونسـت تـو ي جـوابِ منفی من، مامانم هـم دخالـت داشـته امـا ا یـن بـار بابـام آب پـاکی را ریخـت رو دسـتش! طفلـک تـا قبـل نـامزدي مـن ازدواج نکـرد ولـی وقتـی فهمیـد نـامزدیم بـا بهـزاد علنـی شـد و جشـن گـرفتیم. اون هـم با یکی از اقوام پدرش ازدواج کرد. عمه فروغ تو جشن نامزدیم خیلی ناراحت و گرفته بود. 🍁✨🍁✨🌼✨🍁✨🍁 @Shamim_best_gift
✅رمان دو روی سکه 🌸قسمت هجدهم عمو فـرخم، از پـدرم کـوچیکتر بـود و آخـرین فرزنـد خانـدان حـامی هـا بـود . مـردي خسـیس و نـاخن خشک، مامان بزرگم عاشـق عمـو فـرخ و رهـام پسـرش بـود . بـا ا ینکـه نـادرِ مـا هـم نـوه پسـریش بـود اما علاقه اش بـه رهـام یـه چیـزه دیگـه بـود، بـی اخلاقتـرین اقـوام بابـام همـین خـانواده عمومنـد، زریـن کـه فقـط دنبـال قـر و فـر خودشـه! پـرمیس و رهـام هـم دنبـال خوشـگذرانی هـاي خودشـون، بـاورت نمی شه اون چنـد مـاهی کـه کنـار مامـان بـزرگم زنـدگی مـی کـردم . رهـام بـه بهانـه هـاي مختلـف مـی اومد اون جـا، بیچـاره فکـر مـی کـرد رهـام بدیـدن اون میـاد بـراي همـین کلـی ذوق مـی کـرد. خبـر نداشـت عزیـز دردونـه اش بـراي چشـم چرونـی میـاد، نـادر اون قـدر از بـی اخلاقـی هـاي رهـام بـرام گفته بود که وقتی با لبخند نگاهم میکرد. چهار ستون بدنم می لرزید. - اصلاً ما از اصل مطلب دور شدیم، تو تولدت چه اتفاقی افتاد؟ - اون شـب مهمـون زیـادي دعـوت کـرده بـودیم. آخـه عـلاوه بـر تولـدم، پـدرم یـه سـود کـلان کـرده بـود و خیلـی خوشـحال بــود مـی خواسـت یـه ســور درسـت حسـابی بـده بــا یـه تیـر دو تـا نشــون زد. بنـابراین اقـوام نزدیـک پــدر و مـادرم بـه عــلاوه دوسـتان و شـر یک هـاي پــدر و دوسـتان مـادرم هــم بودنــد، حــدود دویســت نفــر مهمــون داشــتیم! از بســتگان مامــان فقــط دایــی اســدم و خــانوادش و دخترخالـه مامـانم بـا دختـرش گلنـاز اومـده بودنـد، طبـق معمـول مهمـونی مخـتلط بـود و بسـاط آهنـگ و رقص هم برپا بـود و دختـرا و پسـرا سـعی مـی کردنـد تـا جـایی کـه مـیشـه بهشـون خـوش بگـذره، از اونجــایی کــه دور و بریــاي پــدرم اکثــراً اهــل خــوردن مشــروب بودنــد و نبــودنش نشــونه بــی احترامـی میزبـان بـه مهمونـاش بـود. پـدرم بـی توجـه بـه حضـور اقـوام مامـان، آشـکارا مشـروب سـرو میکرد، اصلاً عکس العمل دایی و خانواده اش یادم نیست. منم تو حال خـودم بـودم از بـس بـا پسـرا ي مختلـف آشـنا مـی شـدم هـر از گـاه ی اسماشـون رو بـا هـم قاطعی می کردم. با چندتاشونم رقصیدم. یکشون بهزاد بود! ســرت رو درد نیــارم، اون شــب آقــا نــادر و رهــام طبــق معمــول عنــان از کــف مــیدن و تــا ســر مــی خـورن، از بـد حادثـه، گلنـاز دختـر دخترخالـه مامـانم بـراي رفـتن بـه توالـت مـی ره بـه بـاغ. نـادرم بـا اون حـال خـرابش دختـره را مـی بینـه و تـو حالـت مسـتی بغلـش مـی کنـه و مشـغول بوسـیدنش مــیشه. بیچاره دختـره از تـرس جیـغ و داد مـی کنـه . از صـدا ي جیـغ خیلـی از مهمونهـا بـه طـرف صـدا مـیرن تا ببیـنن چـه اتفـاقی افتـاده، هنـوزم بگـو مگوهـا ي دایـی و مامـان تـو ي گوشـم زنـگ مـی زنـه! شب خیلی بدی بود. -بفرمـا الهـام خـانم تحویـل بگیـر بچـه هـات رو، ایـن پسـرت کـه مسـت و پاتیـل وسـط بـاغ بـه دختـر مـردم دسـت درازي مـی کنـه، اونـم از دختـرت بـا اون لباسـش کـه وسـط اون همـه جـوون جـا خـوش کرده، این اون زندگی مدرنته؟ - احترام نگه دار داداش، دلم می خواد بچهام رو این مدلی بزرگ کنم به کسی چه مربوطه؟ - آخـه خـواهر مـن مسـلمونیت کجـا رفتـه، والا بـه خـدا آقـاجو ن داره از دسـت ایـن کـارات تـو گـور می لرزه! - مـدل زنـدگی مـن همینـه! هرکـی ناراحـت بفرمـا راه بـاز، جـاده دراز! مـن مـی خـوام بچـه هـام آزاد باشن. - اسم این آزادي نیست، بی بند وباریه، بی ناموسیه، بی غیرتیه! - هر چی که هست، از شما با ذهن بسته و سنتی انتظار بیشتري ندارم. - باشه الهام خانم دیگه روي من بعنوان داداش حساب باز نکن. - بـا ایـن آبروریـزي کـه امشـب راه انـداختی بـازم مـی خـواي خـواهرت باشـم، شـب تولـد بچـه ام رو خراب کردي. - من آبروریزي کردم یا این پسرِ مست و ملنگت؟! - تقصیر پسر من چیه؟ مـی خـواد یـه شـب خـوش باشـه، تقصـیر اون دختـرِ سـر بـه هواسـت کـه تنهـا اومده ته باغ؟ اصلاً اومده که چه غلطی بکنه؟ -نخیر بدهکارم شدم! من می رم اما تا وقتی که مدل زندگیت اینجوریه اسم من رو نیار! - بهتر! من از داشتن چنین بستگان املی راحت می شم! 🌹🌱🌹🌱🕊🌱🌹🌱🌹 @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️بررسی شخصیت افراد بر اساس نوع امضاهایشان: ✅کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضاء می کنند انسان هایی منطقی هستند. ✅کسانی که برعکس عقربه های ساعت امضاء می کنند دیر منطق را قبول می کنند و بیشتر غیر منطقی هستند. ✅کسانی که از خطوط عمودی استفاده می کنند لجاجت و پافشاری در امور دارند. ✅کسانی که از خطوط افقی استفاده می کنند انسان های منظمی هستند. ✅کسانی که با فشار امضاء می کنند در کودکی سختی کشیده اند. ✅کسانی که پیچیده امضاء می کنند شکاک هستند. ✅کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند. ✅کسانی که در امضای خود فامیل می نویسند دارای منزلت هستند. ✅کسانی که اسمشان را می نویسند و روی اسمشان خط می زنند شخصیت خود را نشناخته اند. ✅کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می کنند، کسانی هستند که می خواهند به قله برسند. 🌾🍁🌾🍁🌷🍁🌾🍁🌾 @Shamim_best_gift
آرزو میڪنم درایڹ ظهر زیبا نسیم مهر زلف خاطرتاڹ رابیاراید تپش عشق حیات را دروجودتاڹ، ڪَل افشانے ڪند وشورزندڪَے درجانتاڹ متلاطم ڪَردد 💓ظهرتون بخیر و شاد💓 ‌‌‌‌ @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارزش روزها را نادیده نگیر روزهای خوب خوشبختی می بخشند روزهای بد تجربه می‌سازند روزهای پر اشتباه درس می‌دهند و بهترین روزها خاطره می‌شوند این زندگی است رنگارنگ و جذاب @Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ پرسیدند مؤمن واقعی کیست؟ ❤️امیرالمومنین علیه السلام فـرمـودنـد: 🌹مــؤمــن کسی است کــه: 🌿 کسبش حــلال اســت 🌻اخلاقش مهربــان و رئــوف است 🌿 قلبش سالم از کینه و کدورت است 🌻 زیادی مالش را انفاق کند 🌿 زیادی سخنش را نگه می‌دارد 🌻 مردم از شرّش در امان باشند 🌿 و به خیرش‌ امیدوارند 🌻 با انصاف با ديگران برخورد می‌كند 📚نصایح ۲۸۱ 🌱✨🌱✨🌸✨🌱✨🌱 @Shamim_best_gift