🔹در زندگی خوش قول باشید؛
🔸برای حرف ها و قول های خود ارزش قائل شوید و خود را در مقابل آنها مسوول بدانید.
🔹خوش قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.
@Shamim_best_gift
سلام علیکم و رحمه الله
صبح قشنگتون بخیر
تقویم نجومی اسلامی
تقدیم به شما خوبان
✴️ یڪشنبه
👈24 فروردین 1399
👈 18 شعبان 1441
👈12 آوریل 2020
🏛 مناسبت هاے اسلامے و دینی.
🌹ولادت حسین بن روح نوبختے نائب امام زمان عجل الله فرجه(326هجری)
🌙🌟 احڪام اسلامے و دینی.
❇️روز مبارک و مختارے است و برای:
✅شروع به ڪسب و ڪار.
✅شروع به بنایی.
✅و امور ڪشاورزے ڪاشتن و بذر افشانے خوب است.
👼مناسب زایمان است و نوزاد خوب تربیت گردد. ان شاءالله.
✈️ مسافرت خیلے خوب است.
🔭احڪام نجوم.
امروز براے امور زیر خوب است.
✳️ورود به خانه نو.
✳️فروش حیوان و جواهرات.
✳️و ختنه نوزاد نیک است
💑مباشرت و مجامعت.
امشب (شب دوشنبه) مباشرت خوب و فرزند حاصل از ان به قسمت و روزے خود راضے خواهد بود.
⚫️ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری،خوب نیست باعث غم و اندوه است.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
#خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمرے خوب سبب قوت بدن است.
😴😴تعبےر خواب
خوابے ڪه شب دوشنبه دیده شود طبق ایه 19 سوره مبارڪه مریم علیها السلام است.
قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زڪیا.
و چنین استفاده مے شود ڪه فرستاده اے از جانب بزرگے نزد خاب بیننده اید و خبرهاے دلپسند و خاطرخواه بیاورد.ان شاءالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس ڪنید......
تقوےم همسران صفحه 116
💅 ناخن گرفتن
یڪشنبه براے #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبے نیست و طبق روایات ممڪن است موجب بے برڪتے در زندگے گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یڪشنبه براے بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبے نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و براے شخص، مبارک نخواهد بود.
✴️️ وقت #استخاره در روز یڪشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذڪر روز یڪشنبه : یا ذالجلال والاڪرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذڪر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح ڪه موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یڪشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه ڪنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوے🌸
🍁🕊🍁🕊🌸🕊🍁🕊🍁
@Shamim_best_gift
🌸داستان شب
در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ساعتهای طولانی در روز، به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن می داد.
در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.
یک شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سکه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت مالی می کرد تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری که تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می کرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز یک شنبه در یک کلیسا سکه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناک جنوب رفت و برای چهار سال به طور شبانه روزی کار کرد تا برادرش را که در آکادمی تحصیل می کرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت کند.
نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اکثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.
وقتی هنرمند جوان به دهکده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به کانون خانواده پس از چهار سال یک ضیافت شام برپا کردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یک نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی که او را حمایت مالی کرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف کرد و چنین گفت:
آلبرت، برادر بزرگوارم!
حالا نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت می کنم.
تمام سرها به انتهای میز که آلبرت نشسته بود برگشت. اشک از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت:
نه!
از جا برخاست و در حالی که اشک هایش را پاک می کرد به انتهای میز و به چهره هایی که دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت:
نه برادر، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ببین چهار سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شکسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک لیوان را در دستم نگه دارم.
من نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده.
*
بیش از 450 سال از آن قضیه می گذرد. هم اکنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمکاری ها و آبرنگ ها و کنده کاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری می شود.
یک روز "آلبرشت دورر" برای قدردانی از همه سختی هایی که برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را که به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر کشید.
او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری کرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهکار کردند و کار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعا کننده" نامیدند.
🌻🌱🌻🌱🍁🌱🌻🌱🌻
@Shamim_best_gift
آنقدر عاشقانه
برای خدا زندگی کنید
که خدا عاشقانه بگوید
شما را برای خودم ساختهام
عاشقانهی الهی چیز دیگریست
به عشــقش زندگی کنید
تـا خــــدا هم
به عشق شما خدایی کند
@Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاییدامشب
برای هم دعا کنیم
صبورباشیم
ازروزگارو
سختی هاش
نترسیم
همه سالم و
سلامت بمانند
ودرنهایت
عاقبتمان ختم
به خیرشود
🌟"شبتون در پناه خدا"🌟
@Shamim_best_gift
😔ﯾﺎﺩ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺧﻄﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺨﯿﺮ
😔ﯾﺎﺩ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺣﻤﻠﻪ ﻓﺘﺢ ﻭ ﻇﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺨﯿﺮ
😔ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺷﻮﺭﺁﻓﺮﯾﻨﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩ ﯾﺎﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺳﺮﺩ
😔ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﯾﺎﺩ ﮐﺎﻭﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ از ﻣﺎ ﺩﻓﻊ ﺧﻄﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺨﯿﺮ
😔ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻋﺸﺎﻕ ﻭ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎ
😔ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯿﮑﺎﺭﻫﺎ ﺗﺮﮎ ﭘﺎ ﻭ ﺗﺮﮎ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺨﯿﺮ
😔ﯾﺎﺩ ﻧﺼﺮ ﻭ ﮐﺮﺑﻼﯼ ﭼﻬﺎﺭ ﻭ ﭘﻨﺞ ﯾﺎﺩ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ
😔ﯾﺎﺩ ﻓﺎﻭ ﻭ ﺑﺪﺭ ﻭ ﺧﯿﺒﺮﻫﺎ ﺑخیر ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺍ ... ﺍﮐﺒﺮﻫﺎ ﺑﺨﯿﺮ
🌸🌱🌸🌱🌻🌱🌸🌱🌸
@Shamim_best_gift
🌸برادر شهیدم
💚مینویسم زتوکه داروندارم شده ای
💓بیقرارت شدم وصبروقرارم شده ای
💚من که بیتاب توأم ای همه تاب وتبم
💓توهمه دلخوشی لیل ونهارم شده ای
@Shamim_best_gift
از سرشب حالتی داشت که احساس کردم میخواهد چیزی به من بگوید بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت:
"بابا خبر داری ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اجازه میدی برم اونجا؟" گفتم: بله چرا اجازه ندم فرمان امامه همه باید دفاع کنیم، گفت:
میدونید اونجا چه خبره! جنگ جنگه نامردیه؛ احتمال برگشت ضعیفه! گفتم: میدونم؛ از همون اول که به دنیا اومدی با خدا عهد کردم که تو را وقف راه حق و دین کنم آرزویم بود تو در این راه باشی.
خندید و صورتم را بوسید...
بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود:
"آن شب آقاجان امتحان اللهیش را خوب پس داد! "
🌷شهید محمود کاوه🌷
💠 نقل از پدر شهید
@shamim_best_gift