ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺯﻻﻝ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ...
ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ...
ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺷﺪ!
ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺘﯽ...
ﻭ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ، ﺧﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ.
ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ،
ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﺎﻫﺪ...
ﻭ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﻭ ﮐﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ...
ﻭ ﺳﻼﻣﺖ آﻧﻬﺎ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻠﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ...
ﭘﺲ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﯿﮏ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻭ ﺧﯿﺮ ﺧﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ..
🎀🍂🎀🍂🌹🍂🎀🍂🎀
@Shamim_best_gift
یک فنجان آرامش...
یک دل شاد وبی غصه...
یک زندگی آروم و زیبا...
و یک دعای خیر از ته دل...
نصیب لحظه هاتون...
💓عصرتون شاد و دلپذیر💓
@Shamim_best_gift
"پاییز" را دیدی.. ؟!
آنان که رنگ عوض کردند،
افتادند!
يادمان باشد؛
"محبت"، تجارت پاياپای نيست!
چرتکه نیندازيم که
من چه کردم
و در مقابل تو چه کردی.. !
بی شمار محبت کنيم،
حتی اگر به هردليلی
کفه ی ترازوی ديگران سبکتر بود...
اگر قرار باشد خوبی ما
وابسته به" رفتار دیگران" باشد،
این دیگر خوبی نیست؛
بلکه "معامله" است...
@Shamim_best_gift
در "بازی" زندگی
اگر "عوض" نشوی!
"مطمئن" باش
"تعویض" میشوی!
استـاد"تغـییر"باشید
نـه "قربـانی " تقدیر"
@Shamim_best_gift
🌸 عاشقانه هاے همسران شهدا
❤️روسری قرمز❤️
هنوز ازدواج نکرده بودیم
تو یکی از سفراش همراش بودم تو ماشین یه هدیه بهم داد...
اولین هدیه ش به من بود
خیلی خوشحال شدم همونجا بازش کردم، روسری بود...
یه روسری قرمز با گلای درشت
جا خورده بودم
با لبخند و شیرین گفت:
"بچهها دوست دارن با روسری ببیننت"
میدونستم که بهش ایراد میگیرن که چرا خانومی رو که بی حجابه با خودت میاری...؟!
خیلی سعی میکرد منو به بچهها نزدیک کنه...
میگفت:
"ایشون خیلی خوبن
اینطور که شما فکر میکنید نیست!
به خاطر شما میان اینجا و میخوان از شما یاد بگیرن...
انشاءالله خودمون یادش میدیم"
نگفت این حجابش درست نیست...!
نگفت مثه ما نیست…!
نگفت فامیلش چنین و چنان هستن!
این رفتارش خیلی روم اثر گذاشت
اون منو مثه یه بچه ی کوچیک قدم به قدم جلو برد و به اسلام آورد...
نُه ماه زیبا با هم داشتیم
🌻شهید مصطفے چمران
🌸🌱🌸🌱🔹🌱🌸🌱🌸
@Shamim_best_gift
🌸 برادرم محمد مهدی
اے مانده به دل،
رفته ز بر
حڪ شده بر خاطر زارم
بر من بنگر
تاب فراق تو ندارم
بر من بنگر
زآنکه به جز دوریت اے دوست
اندوه دگر در دل بی تاب ندارم
@Shamim_best_gift
داشتیم با ماشین از روستایی برمی گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنزین تمام کرد
پیشنهاد کردم که به خانه مادرشون بریم و پول قرض بگیریم؛ ولی حاج حمید باناراحتی گفت : چیزی رو به شما می گم که آویزه گوشتون کنید
هیچ وقت خودتون رو نیازمند کسی غیر خدا نکنید
حتی اگه نیازمند شدید فقط از خدا بخواید و به اون توکل کنید
با ناراحتی گفتم : الان خدا برای ما بنزین می فرسته؟!
گفت : بله اگه توکل کنی می فرسته
بعد هم کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین انداخت که یک مرتبه یکی از دوستانش از راه رسید و مقداری بنزین بهمون داد
حاج حمید گفت : دیدی اگه به خدا اعتماد کنی خودش وسیله رو می فرسته؟
شهید سیدحمید تقوی فر
شهید مدافع حرم
@shamim_best_gift
خطبه عقد ڪه خوانده شد، سرش
را نزدیڪ آورد و پرسید:
با یه سفر موافقی؟
گفتم:ڪجا
گفت:دلت میخواد ڪجا بریم؟
گفتم:هر جا ڪه شما بخوای
جواب داد:پس جایی میریم ڪه
هر دومون دوست داشته باشیم، قبوله؟
قبول ڪردم و گفتم: نگفتی ڪجا؟
خنده ای ڪرد و گفت:
مشهد پابوس امام رضا علیه السلام،اگه دوست داری بریم زودتر آماده شو.
راوی_همسر
شهید حسن شوڪت پور
@Shamim_best_gift