🌸داستان شب
بی بی ویکتور، لقب مادربزرگ یکی از دوستانم به نام مجید بود که خودم این اسم را رویش گذاشته بودم.
یک روز به ایشان گفتم: بی بی هزارماشاالله وقتی لباس رسمی می پوشید و کیف دستی مجلسی تان را به دست می گیرید، از شیکی و زیبایی، هیچ چیزی از ملکه ویکتوریا کم ندارید.
بی بی هم ساده و بی ریا، قاه قاه از خنده ریسه رفت و اسم "بی بی ویکتور" در جمع خودمانی ها، اسم روی ایشان ماند.
همه خوبی های ایشان به کنار، ولی مهارت جادویی ایشان در "ساخت ترشی پوست لیمو"، در کل جهان همتا نداشت.
من بعد از سربازی، هر سال یک شیشه ترشی از ایشان، سهمیه داشتم که اسمم هم با خط مکتبی بی بی، روی درب آن نوشته شده بود.
سالی که تازه نامزد کرده بودم، شیشه ترشی ام را به نامزدم دادم و با همین شیشه ترشی که معرکه هم بود، کلی از ایشان دلبری کردم...
بعد از ازدواجم، مجید ما را برای ناهار و معرفی خانمم، به مادر و مادر بزرگش به خانه شان دعوت کرد.
ظهر جمعه بود و وقتی وارد خانه شدیم، بوی غذا هوش از سرمان برد.
یکی دو ساعت به گپ و گفتگو گذشت و سفره ناهار برپا شد.
چه سفره زیبایی، کلم پلو شیرازی، سالاد شیرازی، ماست و خیار، حلوای زعفرانی، بشقاب های سبزی خوردن با تربچه و لیموهای جهرمی درشت قاچ شده و انواع مخلفات که مادر و مادر بزرگ مجید، با کدبانویی و مهارت تمام، زحمت آنها را کشیده بودند.
جای همه شما خالی، من و خانمم تا توانستیم ترشی پوست لیمو خوردیم.
بعد از ناهار، هنگام سفره جمع کردن، بی بی به مجید گفت: ننه مجید، پوست لیموهایی رو که خورده شده، بده تا برای ترشی آماده اش کنم.
مجید هم انگار بی خیال های همه عالم، همه پوستهای لیمویی که آب را روی سالاد و کلم پلو ها ریخته بودیم از کف سفره جمع کرد و به بی بی داد.
بی بی هم دست به کار شد و با ملچ ملچ و لذتی وصف ناپذیر، با دندانهای مصنوعی اش داخل پوست لیموها را خالی کرد و آن ها را به اصطلاح برای ترشی آماده کرد...
نگاهم به چهره مچاله شده خانمم که افتاد، خودم ته داستان و قافیه را خواندم.
شده بودم مثل بره ای که خودش می دانست می خواهد سرش را ببرند.
دو هفته طول کشید تا خانمم با من آشتی کرد و عیال من، تنها زن جهان است که همیشه، هر وقت اسم "ترشی" را می شنود حالش بد می شود.
همین الان، دو کارتن از شیشه های ترشی پوست لیموی بی بی ویکتور را دست نخورده در زیرزمین خانه دارم که دلم نیامده آن ها را دور بیندازم.
حاضرم آن ها به تک تک شما عزیزان بدهم تا میل بفرمایید و عرض بنده را تایید بفرمایید که "واقعاً ترشی پوست لیموی بی بی ویکتور، در جهان بی نظیر است."
علیرضا فخرایی
💐🕊💐🕊✨🕊💐🕊💐
@Shamim_best_gift
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خدای مهربانم
به ذکرنام زیبایت
ونیایش لحظه هایت
وجودمان راملکوتی گردان
تاآنچه تومیخواهی باشیم
وازآنچه هستیم رهاشویم
🌟شبتون پراز نگاه خدا 🌟
@Shamim_best_gift
به نام خدایی که
مهر او قوت قلب ما،
و یاد او راحتی روح ماست،
آباد آن زبان
که بر آن ذکر اوست،
آزاد آن کس
که وی دربند اوست!
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
@Shamim_best_gift
سیمای درخشان ولی را صلوات
آن چهره پاک منجلی را صلوات
گنجینه علم و حلم و ایمان و شرف
مرات خدانما علی را صلوات
💚اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💚
@Shamim_best_gift
هدایت شده از انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
#کانال_شمیم_رضوان
@Shamim_best_gift