eitaa logo
هیئت ثاراللّه علیه‌السلام درچه
2.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
68 فایل
🔰کانال رسمی هیئت ثاراللّه علیه‌السلام رزمندگان اسلام 📱آدرس صفحه هیئت در اینستاگرام: https://www.instagram.com/heiat_saralah_ir 📱انتقادات و پیشنهادات: @Ahmadesh
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 باقر العلوم بالاترین شخصیت تاریخ است 🔸 «کسی جز خدای تعالی و رسول-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- و ائمه معصومین-علیهم‌السلام- مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد...» 🏴 شهادت علیه‌السلام را تسلیت عرض میکنیم. 🆔 @heiat_saralah🏴
⚠️ بسمه تعالی هیئت ثارالله (رزمندگان اسلام) در نظر دارد همزمان با عید مبارک و با برکت قربان، تعدادی گوسفند قربانی کند. جهت مشارکت در قربانی عید سعید قربان، مبالغ مورد نظر خود را به شماره حساب و یا شماره کارت زیر واریز نمایند. شماره حساب مسجد سیدالشهدا بانک ملی: ۰۱۱۴۲۸۵۲۶۹۰۰۴ شماره کارت مسجد سیدالشهدا بانک ملی: ۸۴۶۴_۹۹۲۶_۹۹۷۵_۶۰۳۷ 🌸 🆔 @heiat_saralah
مراسم پرفیض دعای عرفه مسجد حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف روز سه شنبه ساعت۱۷
▪️اعمال شب و روز عرفه... التماس دعا
لحظه لحظه از ظهر تا غروب مثل اکسیر حائز اهمیت است... 🆔 @heiat_saralah
💎سخنران حجت الاسلام علی صباغی 🎤 قرائت دعای کمیل حجت الاسلام علی صباغی و حاج رمضان براتی 🔴زمان پنج شنبه ۳۱ تیر ماه از ساعت ۲۱/۳۰ لازم به ذکر هست شب های جمعه و جمعه شب نماز جماعت بر پا هست 🌷 بوستان شهدای گمنام کوه سفید 🆔 @boostan_shohada_dr 🆔 @heiat_saralah
🔴 روزی که سه بار تا مرز پیش رفت 🔻 شهید دربارهٔ یک روز از زندگی شهید حاج‌قاسم چنین میگوید: ⏪ ای‌ کاش وقت داشتیم، می‌نشستم تعریف می‌کردم... یک روز رفتیم عراق که آنجا آمده بود. مردم خانه ها را خالی کرده و رفته بودند. توی یک خانه مستقر شدیم. صبحانه خوردیم. حاج‌ قاسم‌ دوربین را برداشت و در منطقه راه افتادیم. روی پشت‌بام یک خانه، لب بالکن، دوربین را گذاشت و شروع کرد منطقه را شناسایی کردن. ⏪ من دیدم یه بلوک آن کنار افتاده. این بلوک را برداشتم و گذاشتم روی سر بالکن تا ایشون از سوراخ های بلوک دید بزنه، که تک‌تیراندازهای داعش ما را نزنند. هنوز بلوک را نگذاشته بودم روی سر بالکن، تک‌تیرانداز زد و خورده های بلوک روی سر و صورت من و حاجی پاشید. ⏪ از این خانه به پشت‌بام خانهٔ دیگری برای شناسایی رفتیم. آنجا هم تیری بغل گوش حاج‌قاسم زدند و تیر توی دیوار رفت. ⏪ دوباره از این جا رفتیم. حاجی به من گفت: حسین برو ببین این جا سرویس ‌بهداشتی کجا هست، جای تمیزی باشه که وضویی بگیریم و آبی به صورت بزنیم. رفتم گشتم تمیز نبود، به حاجی گفتم بریم بغداد، اینجا تمیز نیست. حاجی گفت: تا بغداد ۱۸۰ کیلومتر راه هست. می رویم خانه‌ای که امروز صبحانه خوردیم. گفتم بریم. وقتی رسیدیم، من نشستم و ایشون رفت وضو بگیرد؛ دیدم دلم داره شور می زنه و استرس دارم. رفتم دنبالش ببینم کجا رفت. دیدم وضو گرفته و اورکتش روی دست راستش و جوراب‌هایش هم توی دست چپش، دارد می‌آید. گفتم: حاجی از این جا برویم. گفت: حسین تو امروز چِت شده! گفتم بریم بریم. گفت: بزار جوراب‌هامو بپوشم! گفتم توی ماشین بپوش. با زحمت ایشان را سوار ماشین کردم و در را بستم و راه افتادیم. صد متر که از آن خانه فاصله گرفتیم، تمام خانه با ۱۷ نفر از نیروهای خودی که داخلش بودند، رفت هوا. ⏪ در زمان دیگری برای شناسایی و ارتباط با بچه‌ها و دوستان رفتیم ، سوار ماشین بودیم که یک مرتبه شنیدیم، بچه‌ها داد زدند: وایسا وایسا جلوتر نیا...! ایستادیم. یک بمب کار گذاشته بودند، توی جاده که چاشنی کششی داشت، ۲۰ سانت دیگر مانده بود که ماشینمون برود روی آن و منفجر بشود. 🔹 شب که بغداد برای استراحت رفتیم ، فقط حاجی یک کلام گفت: عجب امروز دو سه بار می‌خواستیم شهید بشیم، نشدیم. 🆔 @heiat_saralah