چهاردانگه خبر در پیام رسان داخلی ایتا👇
http://eitaa.com/akhbar4dange
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و ادب
اگر امکان داره این سرود رو به مدیران مدارس فرزندانتون معرفی کنید و پیشنهاد بدید در برنامه ی صبحگاهشون بگنجانند تا هم بچه ها حفظ کنند هم به لحاظ فکری و عقیدتی براشون تأثیر گذار باشه...
بعضی مدارس شروع کردن شما ادامه دهنده باشید🙏🏻❤️✨🍃🌹
https://eitaa.com/heyate_ansarozzahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این که میگیم برعندازها مغز ندارن برای اینه
دیروز حمله کردن به سفارت ایران توی لندن خودشو کشتن رفتن پرچمشون رو نصب کردن اون هم برعکس 😂
وقتی مزدور اجیر میکنید و بهش یاد نمیدید سر و ته پرچم کجاست همین میشه :)
هدایت شده از بانوی تمدن ساز 🇵🇸🇮🇷
#یک_پیشنهاد
🔺 #حسین_علم_الهدی گفته بیام برا انتقام!
👈 روایت خواندنی #محمد_علیان از #اغتشاشات
✍️ روز چهارشنبه 30 شهریور صبح زود راهی صدا و سیما می شوم. حراست ورودی، کارت ملی می خواهد. تقدیم می کنم. بعد بررسی سیستمی می گوید: «ساختمان معاونت سیما را بلد هستی؟: می گویم نه. آدرس می دهد و بعد می گوید:« لطفاً حقیقت را بگو!» لحظه ای به فکر فرو می روم که یعنی چی؟ که بوق ماشین عقبی به سمت جلو هُلم می دهد. به استودیوی ۱۱ می رسم. هماهنگی با مجری و ارکان دیگر برنامه انجام می شود و ٧:٣٠ روی آنتن. از همان اول فضای بحث، متفاوت است و مشخص است که نمودارهای ذهنی مجری محترم به هم ریخته، اما همراهی می کند و جایگاه دفاع مقدس را در جامعه امروز و نحوه رجوع به آن را می گویم و ثقل بحث اینجاست که: «برای برداشتن گام های درست در آینده باید گذشته را به درستی شناخت وگرنه آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار می گیرد.»
🔹 برنامه تمام می شود. راهی محل کار می شوم. به کارهای پیشرفت منطقه ای و... می پردازم، خبر شلوغی ها بالاگرفته است. عصر شده و به سرم می زند بروم کف میدان شاید بشود با این #دهه_هشتادی ها که می گویند آتش بیار معرکه شده اند صحبت کرد. تجربه 88 تا 98هست. آنجایی که وقت می گذاشتیم قبل از شلوغ شدن و تاریکی، بعضی ها رها می کردند و برمی گشتند!
🔹 می روم خیابان حجاب و به سمت بلوار کشاورز قدم می زنم، تیپ ضایع پیراهن دوجیب با شلوار کتان جلب توجه می کند و همان اول، مقداری متلک چیزدار نصیبم می شود. همین اول می فهمم اینها کلماتشان هم متفاوت است.
کشاورز را رد می کنم، به تقاطع وصال- ایتالیا می رسم. جمعیتی که شعار می دهند در حال بیشتر شدن هستند. سراغ یک گروه مشترک دختر و پسر می روم. به شانه یکی از پسرها می زنم، بر می گردد:
- یاعلی ریشو؟
+ محمد هستم.
و دست دراز می کنم.
دست می دهد.
- ارسلان هستم.
+ کجا به سلامتی؟
- مأموری؟ اسلحه داری؟ دست بند؟
+نه؛ هیچ کدام. می خوام باهاتون بیام.
-ما داریم می ریم انتقام بگیریم، به قیافهات نمی آد!
+ چرا اتفاقاً منم می خوام انتقام بگیرم.
- دختر بدون روسری با رنگ سبز فانتزی: بابا حاجی به قیافت نمی آد. ما رو اُسکل نکن!
+نه به جان « #مصی علینژاد»، منم دنبال انتقامم.
-ا... ایول؛ «مصی» رو می شناسی؟
🔹 حالا دیگر همراهشان شده ام. من بین شان هستم. این اولین بار است که این گونه بین دختر و پسرها هستم.
+آره، می شناسم، ولی به من یکی دیگه گفته بیام برای انتقام.
-کی؟
+ #حسین_علم_الهدی.
-کیه؟
+از «مصب» باحالتره؛ اصلاً مصی فقط زِر می زنه.
-درست حرف بزن! مصی خط قرمز ماست!
🔹 یکی شان سریع دارد در گوگل میگردد و با دوتا فحش رکیک به مسئولان می گوید: «قطعه لامصب ببینم حسین علم الهدی کیه؟»
+گفتم که باحالتره! اصلا «حسین» ما آدم کشته و بدجوری انتقام گرفته!
-دَمش گرم؛ از حکومتی ها زده؟
+آره از اون بالایی ها.
-حاجی! عکسش رو نداری؟
+محمد هستم.
-ما بگیم ممد؟
+بفرما.
🔹 یه خانم می آید جلویم، گوشی به دست، از «حسین» که حکومتی زده بگو، می خوام با صدات، پادکست درست کنم برای مبارزه!
+این طوری نمی شه؛ بیایید یه گوشه. می پیچیم تو یه فرعی کنار جوب می شینیم! به چشم،١٠نفر می شن، خیلی مهربون و توی هم نشستن و هنوز ننشسته سیگارها تعارف می شود، به من هم تعارف می کنند، می گم تو تَرکم. می خندن!
-ارسلان: بگو؛ می خوایم بریم.
🔹 شروع می کنم و خاطرات مبارزه «حسین علم الهدی» و کشتن ساواکی ها در کرمان و... را برایشان می گویم. آرام آرام چهره ها متفاوت می شود، یکی شان بلند می شود و دوتا فحش خاردار می دهد و می رود. اما بقیه نشسته اند و من داغ تر حرف می زنم تا #شهادت حسین علم الهدی زیر شنی های #تانک.
-یکی از دخترها شالش را سرش می کند، پسری دارد با ته سیگارش با زمین بازی می کند که ناگهان چند نفر در تعقیب چند زن و مرد را می بینیم که مشخص است هر دو طرف حرفه ای هستند.
🔹 با صدای این اتفاق همه حساس می شویم.
-یکی از تعقیب کننده ها که با لباس عملیات مشکیS313 هست تا ما را می بیند جلو می آید. چه غلطی می کنید اینجا؟ سرم را بلند می کنم: من مسئولشان هستم.
-شما؟
+دوست شما!
-پاشید متفرق شید. بزن بزن شروع شده.
دختر و پسرها و من بلند می شویم، یکیشان جلو می آید خیلی نزدیک، فرد با لباس S313 کنار من است.
-ممدآقا اینو رد کن بره وگرنه درگیر می شیم.
دست برادرS313 را می گیرم، کنارش می کشم، حرف می زنم و می گم دنبال چی هستم!
دنبال اینکه قبل شدت گرفتن درگیری ها و تاریکی ولو یک نفر شده را رد کنم برود خانه.
-به من نگاه می کند: به خدا تازه از اربعین و موکب داری آمده ام، خسته و داغان، خدا خیرت بدهد. هر گلی زدی به سر خودت زدی... و می رود.
🔹 بر می گردم، از جمعیت 10 نفره دختر و پسرها، 7 نفر مانده اند.
👈 ادامه در مطلب بعد... 👇👇👇
@banooyetamadonsaz
هدایت شده از بانوی تمدن ساز 🇵🇸🇮🇷
👈 ادامه از مطلب قبل 👆👆👆
+می گویم: نمی خواید برید تظاهرات مگه؟
-با مدل «مصی» بریم یا «حسین»؟
+انتخاب با خودتان؟
🔹 سر دو راهی گیر افتاده اند! دخترها بیشتر تو فکر هستن.
+یه جمله می گم و خداحافظی می کنم: حسین، قبل اینکه شما بیایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده، اما مصی اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم.
-یکی از پسرها: بس که این مصی فلان فلانه...
🔹 خداحافظی می کنم که بروم، سه نفرشان با من می آیند، نزدیک فلسطین هستیم، دیگر حریف سؤال های شان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را می برم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین. سه جلد #کتاب «#سفر_سرخ» می خرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها و می گویم: این شما و این حسین...
🔹 می زنیم بیرون، می خواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو می آید:
-اسمم فاطمه است، تو گروه، مینا صدایم می کنند.
+عکس فاطمه خودم را نشان می دهم که منم یک فاطمه دارم.
-بغضش می ترکد: «خوش به حال فاطمه که بابایی مثل تو دارد»... می خواهد حرف بزند، نمی تواند. پسرها سرشان پایین است...
+دیگر وقت گذشته و هوا دَم تاریکی است، می گم چه می کنید؟
-هر سه می گویند بر می گردیم خانه، «حسین» بخوانیم.
اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق می کند. شماره می خواهند، می دهم.
خداحافظی می کنیم، حالا اول طالقانی به سمت ایرانشهر هستم، اشک هایم می ریزد که چقدر کم کاری کرده ام برای این دهه هشتادی ها، حرف فاطمه (مینا) مثل پُتک در مغزم کوبش دارد...
🔹 یک جواب دارم فعلاً: در کنار همه دشمنان و... من هم مقصرم.
@banooyetamadonsaz
هدایت شده از بانوی تمدن ساز 🇵🇸🇮🇷
*امروز در تهران چه خبر بود*
🔹حوالی ساعت ۱۲ ظهر امروز در هوایی که هنوز گرمای تابستان را در خودش داشت سوار تاکسی شدم و خود را به میدان ولیعصر رساندم، میدان را دور زدم حتی خیابانهای منتهی به میدان را نگاه کردم اما هیچ تجمعی پیدا نکردم، مردم مشغول زندگی روزمره خود بودند. پیاده از بلوار کشاورز به سمت خیابان حجاب آمدم اما اینجا هم هیچ مورد مشکوکی که به تجمع ختم شود نیافتم.
🔹به دانشگاه که رسیدم اطرافم را نگاه کردم جز پلیس کسی نبود. برگشتم به سمت چهارراه ولیعصر. نمیفهمیدم چرا تا من میرسم همه چیز تمام میشود! از وسط خیابان انقلاب نگاهی انداختم. دیدم عدهای موتورسوار بهصورت دستهجمعی در راه حرکت به سمت دانشگاه تهران هستند. تازه فهمیدم چه اتفاقی میافتد! موتورسوارها بین نقاط مختلف میچرخند و مردم را تحریک به تجمع میکنند. اما به محض ورود پلیس، محل را ترک میکنند و به محل بعدی میروند.
🔹خودم را فوری به جمعیت رساندم و همراه جمعیتی حدودا ۵۰ نفره شدم. آنها به سمت خیابان دانشگاه پیچیدند و چون چشم پلیس را دور دیدند شعارها را تند کردند و از «زن زندگی آزادی» به «مرگ بر دیکتاتور» و... رسیدند. چندینبار خیابان دانشگاه را بالا و پایین رفتند و خواستند مردم را داخل جمع خود بکشانند ولی چیزی به جمعیت اضافه نشد.
🔹ناگهان چشمم به شخصی افتاد که هیچ شعاری نمیداد ولی جمعیت را چپ و راست میبرد. تا میگفت برگردید همه برمیگشتند اما چیزی که خیلی توجه من را جلب کرد نوع پوشش آن لیدر بود؛ متوجه شدم در این گرما، چند لباس را روی هم پوشیده بود!
🔹یکباره دیدم در گوشه خیابان عدهای صدا می زنند «بسیجی بسیجی!» بلافاصله چند نفر با مشت و لگد به جان او افتادند. متوجه شدم برای کتک زدن افراد آدم دارند.
🔹به دنبال شخصی که دستور کتک زدن را داده بود رفتم، متوجه شدم کارش فقط همین است! خارج جمعیت میایستد و مراقب افراد است. به هرکسی که حتی گوشی از جیبش درمی آورد دستور میدهد: «آقا گوشی رو بذار جیبت!»
🔹تقسیم کار بین لیدرهای اغتشاش، به اینجا ختم نمیشد. شخصی را دیدم که در بین جمعیت صدا میزند: «لباس، لباس» یک آقا دواندوان آمد و از کولهاش لباس در آورد و او در وسط معرکه تجمع لباسش را عوض کرد.
🔹چند عکس از جمعیت گرفتم اما آنقدر محو این تیم هماهنگ بودم که فراموش کردم یک نفر مامور کنترل عکاسهاست. از بخت بد من همان شخصی که زاغزنی افراد را میکرد از پشت سر من ظاهر شد و گفت: «گوشیت رو بده!». یک لحظه فکری به سرم رسید و آهسته گفتم: «تابلو نکن! من دارم به بیبیسی فیلم میفرستم!» اما با عصبانیت جواب داد: «دروغ نگو، ما خودمون خبرنگار داریم!».
@Farsna
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرلشکر سلامی خطاب به دشمنان آشوبطلب: با همین جوانانی که فریب شما را خوردند به سراغتان میآییم
#ایران_ایمان_امنیت
https://eitaa.com/heyate_ansarozzahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : در نزد خودت، برای اهل خطا عذری بتراش
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
📙لُب کلام این وابسته دستگاه امنیتی عربستان و اسرائیل این است:
«به ایران حمله کنید»
▪️کاری به این فرد ندارم، اجیر و مزد بگیر است و باید دستور کارفرمایش را اجرا کند.
اما دلم برای آن چند هزار نفری می سوزد که او را لایک کرده اند. افرادی که از درک ابتدایی ترین مسائل پیرامون خویش عاجزند و در حالی که برای مردم اوکراین اشک می ریزند، مشغول تایید حمله بیگانه به وطن خویشند..
▪️به قول حضرت حافظ:
«از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زینهار از این بیابان این راه بی نهایت»
انسان در این فضای لجن گرفته و پر از کثافت به هر سویی که می نگرد جز تزویر و دگماتیسم و خودفروشی و وطن فروشی و جهل و خشونت و خرافات نمی بیند.
👤فرهاد قنبری
🔴 غارتگران خارج نشین
🔺«مهرانگیز کار» که شوهرش سال۹۰ تو خونه خودش خودکشی کرد؛ از ایران شکایت کرده و گفته "ضربه عاطفی" خوردم!
▪️حالا آمریکا قراره ۳۴میلیون دلار از پولای بلوکه شده مردم ایران رو بهش بده!!
▪️اما حجم عوضی بودنش اونجا مشخص میشه که بدونید سال ۸۱ از ایران رفته بود و اصلا با شوهرش زندگی نمیکرده
✍ آدم
.
💢 عقده !
🔹۱۲ سال همکار بیبیسی بوده و چهار سال هم هست که برای سعودی نشنال کار می کند. با کوله باری از تجربه (!) دو هفته قبل توییت زد و ضمن انکار ضرورت همراهی اکثریت برای "انقلاب" خواندن یک حرکت، مدعی شد اگر فقط سه درصد مردم به خیابان بیایند، پیروزی برانداز ها تضمین است.
♦️تنش داغ بود و هشتگ سازی های رباتیک را جدی گرفته بود. اما چند روز بعد، با شرمندگی توییت را حذف کرد؛ نه خانی آمده و نه خانی رفته!
🔹نه اینکه 97 درصد مردم بی محلی کردند و حتی سه درصد هم همراه نشدند، بلکه آورده اشرار اجاره ای+ همه ظرفیت اپوزیسیون روی هم، چند دهم درصد بیشتر نبود.
♦️ببینید چه سرخوردگی پر دامنه ای است که شبکه i24 رژیم صهیونیستی، ضمن بینتیجه خواندن اغتشاشات گفته: "تعداد معترضین کم است و به جایی نخواهد رسید".
🔹بله با عملیات مجازی شاید بشود به هم ریختگی و تشویش ذهنی به راه انداخت، اما نمی شود جای مردم را پر کرد.